بریده‌هایی از کتاب هدیه نهایی

به تجربه دریافته‌ام که صورت آفتاب سوخته و دستهای تاول زده موفقیتهای چشمگیری را در آینده نوید می‌دهد. زیرا آدمی آنقدر که در روزگاران سخت رشد می‌کند، هرگز در دوران نیک‌فرجامی و آسودگی پرورش نمی‌یابد.

بعضی اوقات در این حیات نفسانی راهی را دنبال می‌کنید که یقین ندارید مفید و ثمربخش است، اما ناگهان به شیوه‌ای عجیب و غیرمنتظره علایم و نشانه‌های بسیار کوچکی را مشاهده می‌کنید که نشان می‌دهد در مسیر درست گام برمی‌دارید

اعتقاد دارم که پس از مطالعۀ آخرین صفحۀ کتاب «هدیۀ نهایی» افق روحی‌تان بسط و گسترش یافته و فردی کاملاً متفاوت، از آنچه اکنون هستید، خواهید بود. گرچه در آن هنگام سفر مشترکمان به پایان خواهد رسید، اما سفر شما برای دستیابی به تغییر و تحولی بنیادی تازه آغاز خواهد شد.

. تو ثابت کردی که آدمی قربانی درمان‌ناپذیر کاستیها و نارساییهای دوران کودکی و نوجوانی نیست، می‌توان دگرگون شد، کمال یافت و به سطوح عالی سلامت روان رسید. من و رِد، عمویت، حدود شصت سال پیش به این کشف بزرگ نایل شدیم که اگر کسی بتواند از عهدۀ کاری مشقت بار برآید، تقریباً می‌تواند هر هدفی را جامۀ عمل بپوشاند.

ناگهان جیسون گفت: «می‌دانید چه چیزی جالب و حیرت‌آور است؟» هیچ یک از آن پسرها خانواده نداشتند. با وجود این همه دربارۀ خانواده بیشتر از من می‌دانستند. اکنون به این حقیقت واقف شده‌ام که استحکام بنیاد خانواده به عشق و رأفت و عطوفت وابسته است، نه به قرابت خونی و توارث ژنی.

بعضی افراد در خانواده‌ای بلند مرتبه دیده به جهان می‌گشایند، دیگران باید چنین خانواده‌ای را پیدا کرده، و یا آن را بیافرینند.

سفر خواه طولانی و خواه کوتاه، باید از همان نقطه‌ای که آدمی حضور دارد آغاز شود.

تنها راهی که بتوانید چیزهای بیشتری از زندگی بگیرید آن است که دستاوردهایتان را با دیگران قسمت کنید.

فرض را بر این بگذار که همه چیز امکان‌پذیر است. فهرستی از تمام کارهایی که دوست داری انجام دهی و یا چیزهایی که مایلی در اختیار داشته باشی ـ خواه محبت و توفیق و شادمانی و روابط دلخواه و کار رضایتبخش و تندرستی و زیبایی و خواه هر مراد دیگر دلت ـ را تهیه و آنگاه برحسب اهمیتی که برایشان قائلی الویت‌بندی‌شان کن.

برای این که رؤیاهایتان در آینده مجال تجلی پیدا کند باید به تحقق آن ایمان داشته و آن را با احساس و عمل در ذهنتان بپرورانید.