بریده‌هایی از کتاب خلع سلاح افراد خودشیفته

این باور خیلی وسوسه‌انگیز است که اگر با افراد خودشیفته مهربانانه رفتار کنیم یا به درد آنان گوش بدهیم، آنان نیز در مقابل مهربان، با عاطفه و همدل خواهند شد. با این حال، بسیاری از افراد خودشیفته، مخصوصاً افراد مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته، قابلیت پایبندی به اصل احترام متقابل را ندارند

به افراد خودشیفته برای انجام کار مشترک پیشنهاد بدهید، تحکم نکنید

ابتدا با تملق و چاپلوسی دل شما را می‌رباید، بعد به ناارزنده‌سازی شخصیت شما می‌پردازد. در نهایت از چشم او خواهید افتاد. پس از همان ابتدا فریب چاپلوسی او را نخورید

اگر احساس بی‌ارزشی کنید و به خودتان اهمیت ندهید، در تعامل با فرد خودشیفته چنان دچار شستشوی مغزی می‌شوید که خودتان را نوکر اجیرشده او تصور می‌کنید

خشم و قهر فرد خودشیفته را نادیده بگیرید، واکنشی به این خشم و قهر نشان ندهید، بی‌گناهی خودتان را ثابت نکنید، کلمات و جملات خودتان را با دقت و تأمل بیشتری انتخاب کنید، به خواسته‌های او اعتنا نکنید، نیازهای خودتان را ابراز کنید و این مسئله را گوشزد کنید که احترام متقابل باعث بهبود رابطه می‌شود

به‌گونه‌ای حرف بزنید که در مسائل و مشکلاتی که نقش ندارید، کاسه و کوزه‌ها سر شما شکسته نشود. برای این کار می‌توانید از یک سو به دیدگاه او و نیازهایش اشاره کنید و از سوی دیگر به دیدگاه‌ها و نیازهای خودتان.

گاهی اوقات فرد خودشیفته از موضع والد با شما رفتار می‌کند (سرزنش‌گر، عیب‌جو و خشن) و گاهی اوقات از موضع کودک (کج خلق و بهانه‌گیر و عبوس).

۱. شما باعث و بانیخودشیفتگی او نیستید. ۲. شما نمی‌توانید او را تغییر دهید. ۳. شما نمی‌توانید او را کنترل کنید. اگر این سه جمله را ملاک رفتارتان قرا

افراد خودشیفته مهارت عجیبی در جذب افراد سلطه‌پذیر دارند

در تعامل با فرد خودشیفته باید در مقابل وسوسه مشاجره مقاومت کنید تا به تدریج بتوانید در این راه پرپیچ و خم، از راهبرد فاصله روان‌شناختی استفاده کنید. این تکنیک مؤثر است

افرادی که با انسان‌های خودشیفته زندگی یا کار می‌کنند در این خیال باطل بسر می‌برند که اگر اندکی هوش و فراست بیشتر یا صبر و تحمل بیشتر یا عشق و علاقه بیشتری داشتند، موفق به تغییر این آدم خودشیفته می‌شدند. متأسفانه این امیدواری تیری است که مدام به سنگ می‌خورد.

اگر احساس بی‌ارزشی کنید و به خودتان اهمیت ندهید، در تعامل با فرد خودشیفته چنان دچار شستشوی مغزی می‌شوید که خودتان را نوکر اجیرشده او تصور می‌کنید

درگیر شدن در رابطه عاشقانه با فردی خودشیفته بسیار ملال آور است. برخی از افراد مدعی آن هستند که داشتن رابطه عاشقانه با فردی خودشیفته عملاً بسیار دشوار یا حتی ناممکن است زیرا افراد خودشیفته فقط و فقط خودشان را دوست دارند. اگر با فردی خودشیفته زندگی می‌کنید، آرزوی داشتن رابطه‌ای عاشقانه و منصفانه را به گور خواهید بُرد. پیام فرد خودشیفته زندگی‌تان به شما این است: «مراقب باش، من فقط می‌توانم خودم را دوست داشته باشم. از من توقع زیادی نداشته باش».

رابطه عاشقانه و صمیمی مستلزم آن است که برای نیازهای طرف مقابل در ذهن و قلب خود جایی باز کنید. فرد خودشیفته چنان با نیازهای خودش درگیر است که نمی‌تواند به نیازهای همسرش توجه کند.

هدف از انجام مداخله در رابطه با فرد خودشیفته این است که بتوانید به او کمک کنید تا از اثر رفتارش بر دیگران آگاه شود و خودش را از چشم‌انداز دیگران بنگرد. اگر این اقدام اثرگذار باشد، احتمال زیادی وجود دارد که فرد خودشیفته در مسیر تغییرگام بردارد.

خشم و قهر فرد خودشیفته را نادیده بگیرید، واکنشی به این خشم و قهر نشان ندهید، بی‌گناهی خودتان را ثابت نکنید، کلمات و جملات خودتان را با دقت و تأمل بیشتری انتخاب کنید، به خواسته‌های او اعتنا نکنید، نیازهای خودتان را ابراز کنید و این مسئله را گوشزد کنید که احترام متقابل باعث بهبود رابطه می‌شود

آدم‌های خودشیفته چنان خودخواه هستند که اصلاً نمی‌توانند مسائل را از دیدگاه دیگری نگاه کنند.

خودشیفتگی را به چند زیرمجموعه تقسیم کرده است: - خودشیفته بی‌وجدان - خودشیفته عاشق‌پیشه - خودشیفته جبران‌گر - خودشیفته نخبه

خودشیفته بی‌وجدان: مشخصه بارز این افراد، بی‌وجدان بودن آنان است. این افراد هیچ‌گاه معیار مشخصی برای درست و غلط ندارند. رفاه حال دیگران برای‌شان موضوعی بی‌اهمیت است و در برابر مشکلات خونسرد و بی‌تفاوت هستند.

خودشیفته عاشق‌پیشه: خودشیفته عاشق‌پیشه تمایل زیادی به اغواگری و دلربایی دارد. آن‌ها ارزشمندی‌شان را به این موضوع وابسته کرده‌اند که با چند نفر رابطه جنسی داشته‌اند. این افراد اغلب در روابط آسیب‌زا درگیر می‌شوند. انگار اطرافیان چنین فرد خودشیفته‌ای به نوبت در انتظار اغواگری ایشان هستند. خودشیفته‌های عاشق‌پیشه اکثراً به عنوان افرادی شناخته می‌شوند که قلب معشوق‌های خود را می‌شکنند.

خودشیفته‌های عاشق‌پیشه مثل شخصیت دون ژوان هستند. دون ژوان برای جبران احساس عمیق بی‌کفایتی‌اش، دیگران را اغوا می‌کرد و با بی‌ارزش‌سازی دیگران، خودش احساس ارزشمندی می‌کرد. هر رابطه جنسی موفقی برای خودشیفته عاشق‌پیشه، مُهر تأییدی است بر ارزشمند و خودبزرگ‌انگاری‌شان.

خودشیفته جبران‌گر: خودشیفته جبرانی نیاز شدیدی دارد که آسیب‌ها یا حقارت‌های گذشته یا آسیب‌های هیجانی دوران کودکی‌اش را جبران کند. برای جبران این حقارت‌ها یا آسیب‌ها در سنگر برتری‌طلبی جای گرفته‌اند. این افراد در دنیای خیالی‌شان زندگی می‌کنند. انگار در یک تئاتر خیالبافانه زندگی می‌کنند (میلون، ۱۹۹۶، ص ۴۱۱). این افراد به دنبال کسب عزت‌نفس از طریق پیشرفت‌های خیالی‌شان هستند.

احساس حق به جانبی افراد خودشیفته باعث می‌شود که مثل آب خوردن از دیگران سودجویی کنند: «چون آدمی لایق و با کفایتی است، پس همه باید در برابر او زانو بزنند.»

روان‌شناسان برای اشاره به برخی از رفتارهای افراد خودشیفته از اصطلاح دوپاره‌سازی استفاده می‌کنند. افرادی که درگیر رفتارهای دوپاره‌سازی هستند، دنیا را به صورت سیاه یا سفید می‌نگرند و نمی‌توانند تفکری متعادل (خاکستری‌اندیش) داشته باشند. دوپاره‌سازی را می‌توان گرایش به قضاوت‌های افراطی (مبالغه‌آمیز) و بی‌ثبات تعریف کرد. افرادی که درگیر رفتارهای دوپاره‌سازی هستند، عقاید انسان‌ها، فعالیت‌ها و دستاوردها و همه چیز را بیش از حد مثبت ارزیابی می‌کنند و ناگهان همه این موارد از چشمشان می‌افتد و بیش از حد منفی‌نگر می‌شوند. ممکن است فردی که تا چند روز قبل کعبه آمال فرد خودشیفته بوده است، ناگهان به دشمن قسم خورده او تبدیل شود.

رسیدن به خویشتن آرمانی، آرزویی محال است.