بریده‌هایی از کتاب روح پول

پول مانند یک حلقه آهنی است که به بینی خود می‌آویزیم. این حلقه ممکن است ما را به هر سمت و سویی بکشاند، در حالی که فراموش کرده‌ایم که این حلقه را خودمان ساخته و آویخته‌ایم. - مارک کینی

اگرچه او فقط ۲۶ سال داشت اما تا چند سال قبل هیچ ارتباطی با پول و سرمایه را تجربه نکرده بود. قبیله بومی که او بدان تعلق داشت حدود هزاران سال بدون هیچ پول و سرمایه‌ای زندگی خود را گذرانده بودند. تمام افراد آن قوم فقط یاد گرفته بودند که بدون نیاز به هیچ پول و سرمایه‌ای کار کنند، برای خود خانه بسازند، تشکیل خانواده دهند، بچه‌دار شوند و سالیان سال گذران زندگی کنند. آنها همگی افراد بسیار تاثیرگذاری بودند و راه و روش خوب و سالم زیستن را یاد گرفته بودند. آنها تمام نیازهای خود را از طبیعت تامین می‌کردند و تصورشان بر این بود که هیچ نیرو و قدرتی نمی‌تواند همانند طبیعت به آنها بی هیچ چشمداشتی خدمت‌رسانی کند.

یک قانون طبیعی در دنیا درباره فراوانی و کثرت وجود دارد که هرگز با کمبود و ضعف و کاستی و محدودیت سازگار نیست.

در حقیقت این روح ماست که نوع سرمایه‌گذاری، مقدار سرمایه‌گذاری، کسب درآمد بیشتر و حتی نوع هدف و زمان دستیابی به آن را تعیین می‌کند.

حدود دویست سال پیش در زمان انقلاب آمریکا فیلسوف و اقتصاددان اسکاتلندی آدام اسمیت پیشنهاد کرد که " تنها دستی که می‌تواند برای کمک به کسی دراز شود، دست خودِ اوست."

نویسنده اروپایی معاصر به نام برنارد لیتایر، افسر ارشد سابق در بانک مرکزی بلژیک و یکی از معماران اصلی ارز یورو در کتاب خود با عنوان "ثروت بشری" می‌گوید که حرص و طمع و ترس از کمبود همگی برای زندگی انسانها برنامه‌ریزی شده‌اند؛ آنها هیچکدام در طبیعت وجود ندارند، حتی در طبیعت انسان.