بریده‌هایی از کتاب مدرسه تجارت

به جای اینکه ما را تشویق کنند تا درس بخوانیم و پیشرفت کنیم، به ما می‌گفتند: «اگر درس نخوانی، نمی‌توانی نمره‌های خوبی بگیری و در نهایت نمی‌توانی شغلی پیدا کنی و حقوق داشته باشی.»

در واقع سرگذشت پدر بی‌پول که همان پدر واقعی من بود، به من ثابت کرده بود که با درس خواندن آینده‌ای نخواهم داشت، فقط فرصت‌های طلایی زندگی‌ام را از دست می‌دهم

به جای اینکه کتاب‌های مدرسه را ورق بزنم و مطالب بی‌خاصیت آنها را حفظ کنم، روش‌های کسب پول و افزایش درآمد را بیاموزم. دوست داشتم به جای بخش کالبدشکافی و تشریح بدن قورباغه کتاب علوم‌مان، خط به خط کتاب‌های «پول (۱۰۱)» و «چگونه می‌توان میلیونر شد (۲۰۲)» را بخوانم و حفظ کنم.

معلمان فقط می‌گویند اگر درس‌هایت را خوب یاد بگیری، در آینده شغلی پیدا می‌کنی که تو را پولدار می‌کند و تو را به هر آنچه که می‌خواهی می‌رساند. تو ابتدا باید خوب درس بخوانی و نمره‌های خوب بگیری. آینده‌ات خود به خود درست می‌شود. پدر پولدار گفت: راست گفته‌اند. این دقیقاً همان کاری است که اکثر مردم انجام می‌دهند، اما متأسفانه هیچ یک به نتیجه نرسیده‌اند و تو هم نخواهی رسید.

به جای اینکه درس بخوانم تا در آینده برای افراد پولدار کار کنم، تلاش می‌کنم تا بفهمم که چگونه می‌توانم پولدار شوم. خوب متوجه شده بودم که علت دعواها و مشاجرات پدر و مادرم بر سر چه بوده است. کاملاً درک می‌کردم که بزرگترین درد آنها پول و هزینه‌های بسیار بالای مخارج زندگی بوده است اما نمی‌دانستم که چطور پدرم با وجود تحصیلات بالا نتوانسته کاری برای مدیریت مالی خانواده‌اش انجام دهد!

با خود می‌گفتم: از این به بعد به جای اینکه درس بخوانم تا در آینده برای افراد پولدار کار کنم، تلاش می‌کنم تا بفهمم که چگونه می‌توانم پولدار شوم. خ

اولین درس او این بود که از حالا باید نگران دوران بازنشستگی و پیری‌ام باشم.

«اگر می‌خواهی پولدار شوی، باید صاحب تجارت یا سرمایه‌گذار شوی.»