بریده‌هایی از کتاب یک سال با نظم

امروز می‌خواهم یک قانون ساده را به شما بگویم و بخواهم آن را در طول زندگی خود به‌خاطر داشته باشید؛ هرگاه به خودتان گفتید که «از فردا شروع خواهم کرد»، هرکار دیگری که مشغول انجام دادن آن هستید را متوقف کنید و کار اصلی را از همان لحظه شروع کنید.

شما همیشه باید کاری را انجام دهید که فکر می‌کنید قادر به انجامش نیستید.

زندگی آسان است اگر آن را به‌سختی به‌دست آورید. اگر سعی کنید به آسانی زندگی کنید، زندگی دشوار می‌شود.

هربار که مجبور شدید بین یک تصمیم سخت اما منطبق با نظم و یک تصمیم آسان اما بدون درنظر گرفتن عواقب، یکی را انتخاب کنید، یادتان باشد که این تصمیم نتیجه‌ای فراتر از آن‌چه فکر می‌کنید در زندگی‌تان خواهد گذاشت. تصمیم لحظه‌ای می‌تواند (و خواهد توانست) بارها و بارها مسیر زندگی‌تان را در آینده تغییر دهد.

آیا مایلید بیش از اندازه بخوابید و به سختی خود را به سرکار برسانید، یا ساعت ۵ صبح بیدار شوید و قبل از رفتن به کار اصلی‌تان، کارهای جانبی‌تان را هم انجام دهید؟

افراد موفق مشکلات کمتری ندارند، بلکه عزم خود را جزم کرده‌اند تا هیچ‌چیز جلودارشان نشود.

قضاوت خود اعتماد کنید و برای خودتان فکر کنید. بهتر است از انتخاب‌های خودتان رنج ببرید تا اینکه زندگی‌تان را تنها به دلیل اینکه بدون هیچ استدلالی از دیگران پیروی کرده‌اید هدر دهید.

نظم و انضباط در زندگی شخصی به‌معنای سخت زندگی کردن به روشی دشوار است؛ یعنی مقاومت دربرابر وسوسه‌ها و لحظات لذت‌بخش زودگذر به‌منظور به‌دست آوردن نتیجه و آینده‌ای بهتر. به یقین دوری از ناملایمات یا فاصله گرفتن از دشواری‌ها کار آسانی‌ست، اما در پایان چیزی جز خوشی‌های زودگذر که به قیمت از دست رفتن آینده تمام شده‌اند، نصیبتان نمی‌گردد؛ که می‌توانست با انتخابی بهتر این‌گونه نباشد. فردی بی‌اراده را درنظر بگیرید که هنگام مواجهه با هرچالشی بلافاصله از آن شانه‌خالی می‌کند. چنین فردی که اولویت ابتدایی‌اش راحتی در زندگی است چگونه می‌تواند دستاوردهای بزرگ و کارآمدی در زندگی داشته باشد؟

هنگامی که به نفستان مسلط می‌شوید، هیچ‌کس و هیچ‌چیز توانایی اسیر کردن شما را ندارد.

تحت‌سلطه گرفتن احساسات و افکار خیلی باارزش‌تر از هرخوشی زودگذری‌ست که خودتان را از آن محروم می‌کنید.

قرار دادن خود در معرض شرایط دشوار یا موقعیت‌هایی که از آن ترس درآید را جزئی جدانشدنی در زندگی خود قرار دهید.

نظم و انضباط در زندگی شخصی به‌معنای سخت زندگی کردن به روشی دشوار است؛ یعنی مقاومت دربرابر وسوسه‌ها و لحظات لذت‌بخش زودگذر به‌منظور به‌دست آوردن نتیجه و آینده‌ای بهتر.

اهداف بزرگ انگیزهٔ بیشتری برای شما فراهم می‌کنند که باعث می‌شود در هنگام برخورد با مشکلات سر راهتان، تسلیم آن‌ها نشوید. یک هدف جسورانه برای خود تعیین کنید اما مهلتی منطقی برای آن درنظر بگیرید. یک هدف بلندپروازانه هنوز هم یک دستاورد بزرگ است و حتی اگر سال‌ها به طول بینجامد، بازهم ارزشش را دارد.

تا زمانی‌که چیزی را از کسی سلب نکرده‌اید نمی‌توانید او را بشناسید، یا بر روی تأثیرات آن مطالعه داشته باشید. تا زمانی‌که خودتان را از چیزی محروم نکنید نمی‌توانید شخصیت خود را بشناسید. قربانگاهِ فداکاری سنگ محکی به نام شخصیت است.

اگر سعی کنید به آسانی زندگی کنید، زندگی دشوار می‌شود.

وقتی دو دل می‌شوید به خودتان یادآوری کنید که تغییر نیاز به زمان دارد. اتفاقاتی را که اکنون به‌صورت نقاط نامفهوم و نامرتبط مشاهده می‌کنید، به‌زودی می‌توانند به یکدیگر متصل شده و یک تصویر زیبا به‌وجود آورند.

انسانی که در ده‌سال آینده به آن تبدیل می‌شوید شباهت زیادی با شخصیت کنونیِ شما ندارد، اما آن انسان همچنان خودِ شما هستید. این به شما بستگی دارد که با توجه به تصمیمات کنونی، هنگامی که در ده‌سال آینده به گذشته‌تان می‌نگرید از اینکه برای این روزها نگران بودید و دلسوزی به خرج دادید خوشحال هستید، یا اینکه خود را فردی خودخواه می‌بینید که به‌خاطر خوشی‌های زودگذر و لحظه‌ای آینده‌اش را نابود کرده است.

جملهٔ «فقط یک‌بار دیگر» به سرعت منجر به استثنائات بیشتر و انجام آن‌ها به دفعات دیگری می‌شود و پس از مدتی آن استثنائات به یک قاعده و هنجار تبدیل خواهند شد.

قانونی وجود دارد که پیشنهاد می‌شود همه به خاطر بسپارند؛ هرگز انتظار نداشته باشید عادت‌های بدی که سال‌ها گرفتارشان بودید را در مدت چند روز یا چند هفته تغییر دهید. ذهن تغییر می‌کند، چه خوب و چه بد، اما نیاز به زمان دارد.

زندگی آسان است اگر آن را به‌سختی به‌دست آورید. اگر سعی کنید به آسانی زندگی کنید، زندگی دشوار می‌شود.

هرشخص در قسمتی از پشت‌صحنهٔ زندگی‌اش درحال دست‌وپنجه نرم کردن با مشکلات است.

وقتی گلف‌بازان حرفه‌ای ضربه‌ای را از دست می‌دهند، نمی‌گویند «من یک بازیکن بد هستم»؛ آن‌ها می‌گویند، «هدف اشتباهی را انتخاب کردم.» جان الیوت

حاشیهٔ امنیت زندگی خود را بزرگ‌تر کنید، اما نه به هرقیمتی. سعی کنید به‌طور متناوب ریسک کنید و سپس برای به‌دست آوردن انرژیِ ازدست‌رفته کمی به خود استراحت دهید و دوباره شروع کنید.

تحقیقات نشان می‌دهد که برای نهادینه شدن یک عادت ۱۸ تا ۲۵۴ روز لازم است. میانگین آن ۶۶ روز است (نه طبق باور عموم مردم که ۲۱ روز برای نهادینه کردن یک عادت کافی‌ست).

«ثمرهٔ سکوت کنترل‌نفس، شجاعت و بردباری، صبر و متانت و احترام است. سکوت اساس یک شخصیت متعالی است.»

ثروت را بدون غرور به‌دست آورید و هرلحظه برای از دست دادنش آماده باشید.

هرگاه خواستید کسی را قضاوت کنید، ابتدا از خود بپرسید که آیا از گذشته و حال او کاملاً باخبر هستید یا خیر. راننده‌ای که مدام بوق می‌زند ممکن است آدم بی‌شعوری باشد، اما این را هم درنظر بگیرید شاید به تازگی متوجه بیماری سرطانش شده یا اگر عجله نکند امکان دارد جلسهٔ مهمی را از دست بدهد یا یکی از بستگانش در بیمارستان منتظر اوست. یک فرد چاق شاید تنبل باشد، اما ممکن است چاقی او ارثی یا بر اثر یک بیماری باشد. شما هیچ‌گاه تمام داستان را نمی‌دانید، پس بهترین کار اجتناب از قضاوت کردن است. با این کار هم روابط اجتماعی و هم کنترل‌نفس خود را بهبود می‌بخشید.

شما تا رفتارهای بدتان را دشمن خود ندانید هرگز تغییر نخواهید کرد؛

خواندن عناوینی که باعث تفکر بیشتر شما می‌شود، ذهن شما را از تنبلی دور خواهد کرد. زمانی‌که یک کتاب ذهن شما را به چالش می‌کشد و شما به خواندن آن ادامه می‌دهید، باعث می‌شود به‌جای آنکه خیلی راحت خود را تسلیم مشکلات کنید برای ایستادگی در برابر آن‌ها آماده باشید.

محول کردن مسئولیت زندگی‌مان به دیگران کار بسیار ساده‌ای است.