بریده‌هایی از کتاب روش های خودیاری غلبه بر ترس و خشم

وقتی خود را برای روبه‌رو شدن با صحنه‌های دشوار آماده کنیم، از میزان انتظارات و توقعات ما کاسته می‌شود. بنابراین می‌توانیم قبل از قرار گرفتن در صحنه‌ای ناخوشایند، خودمان را آماده کنیم. می‌توانیم از قبل تشخیص بدهیم که از چه ابزاری باید استفاده کنیم. درنتیجه، نشانه‌های ناراحتی در ما فروکش می‌کند. «خودخواهی این نیست که بخواهیم مطابق میل خود زندگی کنیم. خودخواهی این است که بخواهیم دیگران آن‌طور که ما می‌خواهیم زندگی کنند.» اسکار وایلد

«هر روز کاری را که دوست ندارید، انجام بدهید. این قاعده‌ای طلایی برای عادت به انجام وظیفه بدون درد و تألم است.» مارک تواین

انتقاد از خود در طی زمان تولید عزت‌نفس پایین می‌کند. نقطهٔ مقابل و پادزهر عزت‌نفس پایین، تعریف و تمجید از خود است. آبراهام لاو به این حالت، حمایت از خود می‌گوید. از جنبه‌های مثبت خود تعریف کنید و در تأیید خود حرف بزنید.

«قبل از اینکه خشم خود را تخلیه کنید، تا عدد ده بشمارید. بعد متوجه می‌شوید بر سر موضوعی مضحک خشمگین شده‌اید.» ویلیام جیمز

«درد انسان را به تفکر وامی‌دارد. فکر کردن به انسان خرد و درایت می‌دهد، و خرد و درایت آرامش عطا می‌کند.» بورپس پاسترناک، نویسندهٔ روسی

باید با میل به راهنمایی و هدایت دیگران مبارزه کرد. اگر کسی توصیهٔ شما را رد کرد، بدانید که این واکنشی طبیعی است. باید بگذارید دیگران برای خود تصمیم بگیرند. «آنچه دنیا به آن نیاز دارد انسان‌های متواضع‌تر است، که از این جماعت تنها اندکی باقی مانده است.» اسکار لوانت

«انسان از بیم آنکه مبادا از راه منحرف شود، در جای خود ثابت می‌ایستد.»

«بعضی از بدترین اتفاقاتی که برایم افتاد، هرگز اتفاق نیفتاد.» مارک تواین

«از اشتباه کردن شرمنده نشوید. اشتباه را جنایت ندانید.» کنفسیوس

«هر روز یا هر دو روز یک بار کار مفیدی صورت دهید تا از آزمون زمانه سربلند خارج شوید.» ویلیام جیمز

تلاش برای کنترل پردازش در شروع دشوار و ناراحت‌کننده است اما نتیجهٔ بلندمدت آن رسیدن به آرامش است. «باید بیاموزید که در حال فعالیت آرامش داشته باشید و در شرایط استراحت سرزنده و هشیار باشید.» ایندیرا گاندی، نخست‌وزیر هند

باید حوادث ناراحت‌کننده را به‌سرعت بیشتری فراموش کنیم. اگر کمتر به هیجان بیاییم، سریع‌تر به آرامش می‌رسیم. اگر آرامش خود را حفظ کنیم، می‌توانیم از حوادث استنباط بهتری داشته باشیم.

راحتی یک خواسته است، نه نیاز مثال خوزه: من فروشنده هستم. داشتم به سراغ یک مشتری می‌رفتم که لاستیک خودروام پنچر شد. کت و شلوار پوشیده بودم. احساسی از خشم و ناراحتی بر من حاکم شد. نمی‌توانستم به‌موقع به‌جایی برسم که می‌بایست می‌رسیدم. احتمالا در اثر تعویض لاستیک کثیف هم می‌شدم. به ذهنم رسید که راحتی یک خواسته است، نیاز نیست. به خاطر آوردم که دنیای بیرون می‌تواند خشن، بی‌رحم و بی‌اعتنا باشد. می‌توانستم بدون راحتی کارم را بکنم. قبل از اینکه در جلسات بهبود شرکت کنم، به‌مراتب در چنین مواقعی ناراحت‌تر می‌شدم.

«دانستن و عمل نکردن، ابدآ ندانستن است.» وانگ یانگ ـ مینگ