بریده‌هایی از کتاب آدم برفی

زن‌ها در طول خلقت یاد گرفتن مطیع طبیعت باشن، به‌خاطر همین نسبت به مردها درک عمیق‌تری از زندگی دارن.

شیشهٔ نشکن وقتی می‌شکنه خرد و خاکشیر می‌شه، آدم سرسخت هم همین طور.»

روانی باشیم یا نه، همهٔ ما کم‌وبیش به اعمال شیطانی گرایش داریم، ولی این گرایش ما رو تبرئه نمی‌کنه. همهٔ ما اختلال شخصیتی داریم. رفتارمونه که مشخص می‌کنه چقدر مریضیم

: «ذهنت را خالی کن، نگرد، فقط نگاه کن.»

زنان هرگز نمی‌توانند در مقابل ستایش فرزندشان مقاومت کنند.

اگه یه نفر می‌گفت خودم یه روز زندگی با دروغ رو انتخاب می‌کنم امکان نداشت باور کنم، ولی انتخابش کردم. وقتی جوونی فکر می‌کنی همه چیز خیلی راحته، باورت نمی‌شه چه دوراهی‌های سختی در پیش داری.

می‌گیم در مقابل قانون برابریم، ولی این حرف خیلی بی‌معنیه. تو سال‌های طاعون سیاه، به محض اینکه یه ملوان سرفه می‌کرد پرتش می‌کردن تو دریا.

ولی چی کار می‌کنی که همون لحظه‌ای که ضربه می‌خوری، ناک‌اوت نشی؟ ــ همون کاری که بوکسورها می‌کنن: با ضربه‌های حریف تاب می‌خورن. نباید محکم جلوی مشت حریف بایستی. اگه موقع کار چیزی بهت فشار آورد باید کم‌کم رهاش کنی. مثل سد، اگه آب پشت سد جمع بشه، دیوار ترک می‌خوره.

وقتی جوونی فکر می‌کنی همه چیز خیلی راحته، باورت نمی‌شه چه دوراهی‌های سختی در پیش داری

هیچ کس در یادها نخواهد ماند مگر اینکه یک یا دو شکست سخت در پرونده‌اش داشته باشد.

ــ افسوس که زندگی، زندگی نیست. هرچی سنم بالاتر می‌ره بیشتر به این نتیجه می‌رسم که شیطان شیطانه، روانی باشیم یا نه، همهٔ ما کم‌وبیش به اعمال شیطانی گرایش داریم، ولی این گرایش ما رو تبرئه نمی‌کنه. همهٔ ما اختلال شخصیتی داریم. رفتارمونه که مشخص می‌کنه چقدر مریضیم. می‌گیم در مقابل قانون برابریم، ولی این حرف خیلی بی‌معنیه. تو سال‌های طاعون سیاه، به محض اینکه یه ملوان سرفه می‌کرد پرتش می‌کردن تو دریا. عدالت هم مثل فلسفه و قضاوت، چاقوی کندیه. فقط یه چیز داریم که اون هم دورنمای روشن یا تاریک علم پزشکیه.

ــ امیدوارم انتظارش برآورده شده باشه. ــ انتظار آدم هیچ وقت برآورده نمی‌شه.

من به این فکر کردم که چطور قاتل رو دستگیر کنم، به این فکر نکردم که چطور دستگیر نکردنش رو توجیه کنم.

صدای زنگ را از داخل شنید، مثل وزوز زنبور در شیشهٔ مربا.

طبق تئوری داروین تک‌همسری فوک‌ها به‌علت قانون انتخاب طبیعی است، نه وفاداری.»

هری روی صندلی بار نشسته بود و تابلوهای روی دیوار را می‌خواند، تذکرهای محترمانه به مشتریان که تقاضای نسیه و پول نقد نفرمایند، از پیانیست عکس نگیرند و خلاصه اینکه یا مثل آدم رفتار کنند یا بروند پی کارشان.

مغز بوکسورهای حرفه‌ای رو موقع مسابقه اسکن کردن. توی هر بازی چند بار بیهوش می‌شن. کسری از ثانیه، ولی باز هم می‌تونن سرپا بمونن. انگار بدن تشخیص می‌ده این بیهوشی موقتیه، اونا رو سرپا نگه می‌داره تا دوباره به‌هوش بیان.

چرا کسانی که با فقر و نیاز دیگران کاسبی می‌کنند، همیشه همین لایهٔ براق عرق را روی پیشانی دارند؟ مثل روکش شرمی دروغین از بی‌وجدانی‌شان.

زنان هرگز نمی‌توانند در مقابل ستایش فرزندشان مقاومت کنند.

رادیو را روشن و صدایش را زیاد کرد تا صدای دیگری جز غوغای درون خودش، در فضای یخ‌زدهٔ ماشین بپیچد.

درد چیز خوبیه. اگه درد نداشتیم زنده نمی‌موندیم.

طبق تئوری داروین تک‌همسری فوک‌ها به‌علت قانون انتخاب طبیعی است، نه وفاداری.

بعضی وقت‌ها تا زمانی که پیداش نکنین، نمی‌دونین دنبال چی می‌گردین، یه روش علمیه.

آدم‌ها به‌طور معمول از اون چیزی که نشون می‌دن باهوش‌ترن.

بخششی در کار نبود. زخم‌ها عمیق بود و مقاومتی درونی او را از بخشش باز می‌داشت.

از آنجایی که شهرت اعتیادآور است، همه به شغل‌هایشان می‌چسبند که از مدار خارج نشوند.

هیچ کس در یادها نخواهد ماند مگر اینکه یک یا دو شکست سخت در پرونده‌اش داشته باشد.

داستان‌های خوب، نه دربارهٔ پیروزی‌های پیاپی، بلکه دربارهٔ شکست‌های پرشکوه است.

همیشه داستان شکست، ما رو بیشتر تحت تأثیر قرار می‌ده.

شغل من گرفتن خلافکارهاست، نه ساختن تصویر خوب از پلیس.