بریده‌هایی از کتاب چرایی خود را پیدا کنید

اگر هنوز سوار قطار ۱۰۷ میلیاردی مردگان نشده‌اید و فقط سردرگم هستید، فرصت تغییر زندگی خود و به‌تبع آن دنیا را دارید. فرصت خوش‌حال بودن را دارید. فرصت تأثیر بر مسیر حرکت این دنیا را دارید. فرصت پیدا کردن چرایی‌تان را دارید.

چرایی نقطهٔ آغاز همهٔ انتخاب‌های خوب است و زندگی مجموعه‌ای از انتخاب‌هاست.

ابزارها را می‌توان برای اهداف مختلفی به کار برد. برای نمونه، با چکش می‌توانیم میخی به دیوار بزنیم و تابلویی را روی آن آویزان کنیم یا می‌توانیم یک خانه بسازیم. چرایی ما نیز ابزاری همه‌کاره است که کاربردهای کوچک و بزرگی دارد

رؤیای‌تان فقط زمانی عملی است که آن را با صدای بلند فریاد بزنید. اگر آن را پیش خودتان نگه دارید، فقط توهمی ساخته‌وپرداختهٔ ذهن‌تان خواهد بود.

ای کسانی که برای سازمانی کار می‌کنید که در ابتدا و پایان روز کاری به شما احساس الهام‌بخشی نمی‌دهد، باید به رهبری تبدیل شوید که آرزوی داشتنش را دارید.

هرچه بیشتر تمرین کرده باشد، عملکرد بهتری دارد.

کشف چرایی‌تان مانند غربالگری شن‌ها در رودخانهٔ گذشته برای جدا کردن طلا است:

چرایی در اصل از داستان زندگی‌مان نشأت می‌گیرد

رؤیای‌تان فقط زمانی عملی است که آن را با صدای بلند فریاد بزنید. اگر آن را پیش خودتان نگه دارید، فقط توهمی ساخته‌وپرداختهٔ ذهن‌تان خواهد بود.

حس خوشبختی ناشی از چیستی کارمان و حس رضایت ناشی از چرایی آن است.

به چنین جزئیات مشخصی نیاز دارید! کشف مجدد جزئیات، احساسات، گفت‌وگوها، و درس‌هایی که از آن ماجراها گرفته‌اید سرنخ‌هایی از هویت و چرایی‌تان می‌دهند

فکر و ذکرتان را نباید مشغول موانعی کنید که سر راه‌تان هستند، بلکه باید به گام‌هایی فکر کنید که تأثیری مثبت و ماندگار بر تک‌تک اطرافیان‌تان دارند.

ساده لزوماً به‌معنای آسان نیست

چرایی این فرصت را به ما می‌دهد که مطمئن شویم فرد مناسب در بخش مناسب در شرکت مناسب کار می‌کند.

چرا مشغول انجام کار فعلی‌تان هستید؟ چرا هر روز صبح از تخت‌خواب‌تان بلند می‌شوید؟ و چرا کسی باید به کارتان اهمیت دهد؟ یکی از بزرگ‌ترین لذت‌های زندگی این است که صبح، هر روز صبح، با درک روشنی از چرایی اهمیت آن روز، چرایی اهمیت هر روز از خواب بلند شویم. این به‌معنای پیدا کردن چرایی‌تان است. این شروع سفری الهام‌بخش است، سفر الهام‌بخش شما.

همهٔ ما وقتی سوار ماشینی می‌شویم، می‌دانیم به کجا و چرا به آنجا می‌رویم. ولی متأسفانه وقتی پا در ماشین زندگی می‌گذاریم، اغلب تا مدتی نمی‌دانیم به کجا می‌رویم و اگر هم بفهمیم، نمی‌دانیم چرا به آنجا می‌رویم و شاید به همین دلیل از این سفر خسته شویم

نقش‌تان در این دنیا یک محصول یا خدمت نیست. آن چیزی است که همهٔ کارهایتان (تصمیماتی که می‌گیرید، وظایفی که انجام می‌دهید، محصولاتی که می‌فروشید) پیرامون آن در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند تا تأثیری را که در ذهن‌تان تصور کردید، به واقعیت تبدیل کند

چون چرایی به احساسات ربط دارد.

چرایی به‌معنای این نیست که آرزو داریم چه‌کسی باشیم، چرایی یعنی هویت واقعی کنونی‌مان. داستان‌ها مدارک مشهودی از هویت واقعی‌مان هستند.

اغلب، ابراز احساسات نشانگر درس زیربنایی و معنادار یا رابطهٔ خاصی است که هویت کنونی ما را شکل می‌دهد

چیستی کاری که انجام می‌دهیم، چگونگی انجام آن و چرایی انجام آن.

وقتی مشتری یا ارباب‌رجوع جدید را می‌بینیم، اولین چیزی که بیشترمان به آن‌ها می‌گوییم چیستی کارمان است. سپس چگونگی انجام آن یا وجه تمایزمان را توضیح می‌دهیم. به نظرمان، چنین کاری برای جوش دادن معامله، تغییر نظر آن‌ها یا متقاعد کردن‌شان به انجام کار خاصی کفایت می‌کند. چنین ارائه‌ای به‌صورت زیر است: ما کاغذ می‌فروشیم. باکیفیت‌ترین محصول را با بهترین قیمت ممکن عرضه می‌کنیم. قیمت‌مان از تمام رقبا پایین‌تر است. می‌خواهید کمی کاغذ بخرید؟

اجازه دهید ارائهٔ فوق را طور دیگری بیان کنیم. این بار با چرا شروع می‌کنیم: اگر امکان به اشتراک‌گذاری ایده‌ها وجود نداشته باشد آن‌ها به چه دردی می‌خورند؟ شرکت ما با هدف کمک به گسترش ایده‌ها تأسیس شده است. هرچه ایده‌های بیشتری به اشتراک گذاشته شوند، احتمال اینکه آن ایده‌ها تأثیری در دنیا داشته باشند بیشتر می‌شود. راه‌های زیادی برای به اشتراک‌گذاری ایده‌ها وجود دارند، یکی از آن راه‌ها کلمات مکتوب است. در اینجاست که محصول ما به کار می‌آید. برای آن کلمات کاغذ تولید می‌کنیم. برای ایده‌های بزرگ کاغذ تولید می‌کنیم. می‌خواهید کمی کاغذ بخرید؟

ای کسانی که رهبری سازمانی را بر عهده دارید، در جایگاه رهبر سازمان، این وظیفه و مسئولیت شماست تا محیطی فراهم کنید که افراد سازمان‌تان حس کنند در راستای هدفی والاتر از اهداف شخصی حرکت می‌کنند. ای کسانی که برای سازمانی کار می‌کنید که در ابتدا و پایان روز کاری به شما احساس الهام‌بخشی نمی‌دهد، باید به رهبری تبدیل شوید که آرزوی داشتنش را دارید.

ای کسانی که رهبری سازمانی را بر عهده دارید، در جایگاه رهبر سازمان، این وظیفه و مسئولیت شماست تا محیطی فراهم کنید که افراد سازمان‌تان حس کنند در راستای هدفی والاتر از اهداف شخصی حرکت می‌کنند.

دو راه برای ایجاد یک حرفه یا کسب‌وکار وجود دارد. به هر کاری ناخنکی بزنیم، به‌دنبال فرصت‌ها یا مشتریانی باشیم به این امید که کاری سازگار با روحیات‌مان پیدا کنیم. یا می‌توانیم با هدف در زندگی به پیش برویم و شکل قطعهٔ پازل‌مان را بدانیم، چرایی‌مان را بدانیم و مستقیم به جاهایی برویم که هم‌خوانی داریم.

سازمان (و حرفهٔ هر شخصی) در سه سطح عمل می‌کند که در دایرهٔ طلایی نشان داده شده است: چیستی کاری که انجام می‌دهیم، چگونگی انجام آن و چرایی انجام آن.

پول نتیجهٔ کار است. پول بخشی از قضیه است، ولی برای هر روز صبح بیدار شدن و سر کار رفتن الهام‌بخش ما نیست.

برای درک اینکه چه‌چیزی به ما انگیزه و الهام می‌دهد، چرایی مسئله را خیلی عمیق‌تر بررسی می‌کند. هدف، انگیزه یا باور سازمان و حرفهٔ هر شخصی را به پیش می‌برد

رؤیای‌تان فقط زمانی عملی است که آن را با صدای بلند فریاد بزنید. اگر آن را پیش خودتان نگه دارید، فقط توهمی ساخته‌وپرداختهٔ ذهن‌تان خواهد بود.