کتاب دیدگاه
معرفی کتاب دیدگاه
در کتاب دیدگاه اثر علی رجبلو و فرانک جمشیدی، پنج گفتار در باب تاریخ فرهنگی با نگاهی به جنگ عراق و ایران را میخوانید.
درباره کتاب دیدگاه
گفتارهای این کتاب همگی پیشنهادهای یک برنامه تحقیقاتی برای جنگ با نظر به سند نقشه جامع علمی کشور هستند.
نقشهٔ جامع علمی کشور، شامل مبانی، اهداف، سیاستها و راهبردها، ساختارها و الزامات تحول راهبردی علم و فناوریِمبتنی بر ارزشهای اسلامی در مجموعهای جامع، هماهنگ، پویا، آیندهنگر، همسو و همجهت با اهداف چشمانداز بیستسالهٔ ایران اسلامی در ۱۴۰۴ است. این نقشه، پنج فصل دارد که به ترتیب در هر فصل، مبانی و ارزشهای بنیادین نقشهٔ جامع علمی کشور؛ وضع مطلوب علم و فناوری؛ اولویتهای علم و فناوری کشور؛ راهبردها و اقدامات ملی برای توسعهٔ علم و فناوری در کشور؛ چارچوب نهادی علم و فناوری و نوآوری؛ بهتفصیل شرح داده شده است.
در گفتار اول این کتاب دکتر فرانک جمشیدی پژوهشگر واحد پژوهش دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری که یکی از مولفان کتاب است درباره نقش و تاثیر بازآفرینی و بازاندیشی در بروز تحولات جدید نظری در حوزه فرهنگ و رشد و پیدایی رویکردهای جدید فرهنگی و ضرورت آشنایی با کاربرد رویکرد تاریخ فرهنگی بر مطالعات و تحقیقات جنگ و بیم و امیدهای آن سخن گفته است.
در گفتار دوم که یک گفتگوی غیر حضوری با دکتر علی رجبلو عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا(ع) است به بازخوانی فرایند پیدایی و رشد رویکرد فرهنگی و باز شناسی چرخشهای اساسی در گرایش ها و روش های این نوع رویکرد و در نهایت جایگاه رویکرد فرهنگی جدید در روش شناسی مطالعات جنگ ایران و عراق شامل چگونگی تحلیل «پیدایی» و «تغییر» پیشا ادراک های جنگ عراق و ایران بوسیله رویکرد تاریخ طبیعی و رویکرد فرهنگی.
در گفتار سوم که گفتگوی غیر حضوری دکتر رجبلو با دکتر ناصر فکوهی استاد انسان شناسی دانشگاه تهران است از منظر انسان شناسی فرهنگی به تاریخ فرهنگی نظر شده است و در ادامه از قابلیت رویکرد فرهنگی در تحلیل تغییرات پدید آمده در جامعه پسا جنگ و نیز موانع موجود بر سر راه کاربست رویکردهای فرهنگی جدید در تحلیل فرایند تغییر در جامعه پسا جنگ سخن گفته شده است.
گفتار چهارم گفتگوی حضوری فرانک جمشیدی با نعمت الله فاضلی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی است که در آن درباره تمایز تاریخ فرهنگی از تاریخ فرهنگ سخن به میان میآید. در ادامه برخی اهداف و ضرورت های کاربست رویکرد تاریخ فرهنگی در مطالعات جنگ ایران و عراق و برخی الزامات هستی شناختی و معرفت شناختی این رویکرد اشاره شده است.
در گفتار پنجم که موخره کتاب است و به قلم دکتر علی رجبلو نگاشته شده، نویسنده در حکم شیرازهبندی آغاز تا فرجام کتاب با مروری بر مطالب کتاب، تلفیق میان رویکرد تاریخ فرهنگی و مسائل و موضوعات جنگ ایران و عراق به منظور تلاش برای فراهم آوردن چفت و بست نظری و روشی را دستور کار قرار داده است و آن را گامی آغازین در جهت بستر سازی برای نظریه پردازی درباب جنگ عراق و ایران تلقی کرده است.
خواندن کتاب دیدگاه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
پزوهشگران رشتههای تاریخ و علوم سیای و اجتماعی مخاطبان این کتاباند.
بخشی از کتاب دیدگاه
پیدایی پوپولیسم فرهنگ عامه (فرهنگ عمومی)
جمشیدی: به گفتهٔ شما، نسبیتگرایی فرهنگی، بهمثابه واقعیت جهان جدید، نهفقط نشان داد که دو رویکرد اصلی تاریخ معاصر غرب (مهندسی اجتماعی و انفکاک اجتماعی) حقیقتاً تفاوت ماهوی با یکدیگر ندارند، بلکه این دو رویکرد را بهسمت شکل جدیدی از قدرت سوق داد که پوپولیسم فرهنگی آن را رقم زده بود. زیرا این یگانه راهی بود که مانع از فروپاشی فیزیک یا مهندسی اجتماعی در نتیجهٔ انفصال و انفکاک اجتماعی میشد. درست است؟
رجبلو: بله، و این دقیقاً متأثر از ذات چندپارچه یا متکثر فرهنگ در عصر پسامدرن است. در واقع عصر پسامدرن، بهمثابه عصر پساجنگ که از آموزههای عصر مدرن فراتر میرود، در جستوجوی این باور بود که تولید قدرت، فرهنگ، ذهن، اندیشه، قدرت، استیلا، گسست و پیوست یا انقطاع و اتصال، متن و حاشیه، از رهگذر چرخش مداوم فرهنگی امکانپذیر است. میتوان گفت پسامدرنِ پساجنگ، در پی جامعهشناسی تغییر و جامعهشناسی هژمونیک، درصدد ساخت جداگانهٔ جهان براساس آموزههای غیرکاپیتالیستی و غیرساختگرا و غلبهٔ محلیّت بر قدرت متمرکز ملی و شفافتر شدن محلیت در عین جهانیشدن است.
همانطور که میدانید سیرایت میلز۱۵۳ دربارهٔ نخبهگرایی۱۵۴ بحثهای جدی دارد. از جمله، وی به موضوعی به نام تکثرگرایی مشارکتی۱۵۵ پرداخته و ذیل آن به ذات چندپارچه یا متکثر نظام دموکراتیک امریکا اشاره کرده است. به نظر میلز، برآیند منافع شرکتها یا بنگاههای اقتصادی در امریکا، نظام سیاسی این کشور را رقم میزند یا از ورای هویت نظام سیاسی امریکا خود را نشان میدهد. به همین دلیل است که مثلاً اگر بنگاههای اقتصادی غیرنظامی باشند، جمهوریخواهان کنار میروند و دموکراتها جای آنها را میگیرند و اگر بنگاههای اقتصادی نظامی قدرت پیدا کنند، جمهوریخواهان بار دیگر بر سر کار میآیند. بروز این وضعیت به این دلیل است که جمهوریخواهان، تجلی منافع مجتمعهای نظامی صنعتیاند و دموکراتها برآیند منافع بنگاههای اقتصادی غیرنظامی.
من در اینجا برای اینکه بحث را به مصادیق امروزیتر نزدیک کنم تعریضی میزنم به سخنان کیسینجر۱۵۶. وی جملهای دارد به این مضمون که، جمهوریخواهان با شعار جنگ وارد کاخ سفید میشوند و با شعار صلح آن را ترک میکنند. اما دموکراتها با شعار صلح وارد کاخ سفید میشوند و با شعار جنگ آن را ترک میکنند! او با این سخن میخواهد عدم تفاوت ماهوی ایندو را با یکدیگر نشان دهد و ثابت کند که آنها واقعاً تجلی تکثرگرایی مشارکتی در وجهی پالایششده هستند. بنابراین، جامعهای که در ذات خود منافع بنگاههای زیرسیستم و حتی منافع فرهنگی آنها را پذیرفته باشد، قطعاً بهطور طبیعی بهسمت پذیرش نسبیت فرهنگی سوق خواهد یافت.
اینکه شما مشاهده میکنید از دههٔ ۱۹۸۰ به بعد، سرمایهداری بهطور ناخودآگاه ظهور پدیدهای بهنام <راستنو> را به رسمیت میشناسد، بیانگر بازگشت مجدد به نوعی نظام دموکراسی است؛ دموکراسیای که ما از آن به دموکراسی رادیکال یاد کردیم و سرمایهداری از طریق آن درصدد تحقق یکپارچگی برآمد. البته راست نو در پی انحطاط بلوکهای سوسیال دموکراتیک در دههٔ ۱۹۷۰ به ظهور رسید و پس از آن، با انتخاب رونالد ریگان۱۵۷ در ۱۹۸۱ در امریکا و روی کارآمدن مارگارت تاچر۱۵۸ در ۱۹۷۹ در بریتانیا، قدرت یافت. از بعد از قدرتیابی راست نو، برای پیشگیری از انفکاک اجتماعی، در عرصهٔ فرهنگی مفهوم <ملت> در فرهنگ تاچریسم برابر شد با <انگلیسیبودن> و در فرهنگ ریگانیسم برابر شد با <امریکاییبودن>.
استراتژی یکپارچهسازی راستنو، با تعیین مرز من/ دیگر۱۵۹ی میکوشد ضمن به رسمیتشناختن هویتهای فردی، بر هویت ملی تأکید کند و تکلیف غیریتهایی چون گروههای قومی، مهاجران، سیاهپوستان، رنگینپوستان و تمام آنانی که، بهقول مورلی، دارای نگاههای قومنگارانه هستند و مناسبات درونی خود را دارند، مشخص کند. یعنی زیر پوشش استراتژی یکپارچهسازی به عدم یکپارچگی و تکثر و چندگانگی فرهنگی توجه نشان دهد. به همین دلیل، در رویکردهای فرهنگی جدید شاهد هستیم که تعین یکپارچه صحنه را ترک میگوید و جای خود را به مباحث مهمی چون محلیگرایی۱۶۰ و جهانیشدن میدهد و بهتَبَع آن، جنبشهای اجتماعی جدیدی بهوقوع میپیوندد که در آنها، بُرشهایی از یک فرهنگ متکثر، بهمثابه مقولههای جدیدی از ساخت اجتماعی، اهمیت و برجستگی مییابند. این پارهها گرچه در مقایسه با کلیت یکپارچهٔ فرهنگ، گروهبندیهای کوچکتر در داخل یک جامعه بهشمار میآیند، اما جهانیاند. جنبشهای محیط زیست، جنبشهای فمینیستی، جنبشهای طرفداران صلح، جنبشهای ضدّتبعیض از ایندست محسوب میشوند.
جمشیدی: بنابراین، سؤال قبلی من از شما باید به اینصورت اصلاح شود که دو تغییر همزمان؛ یکی تغییر در استنباط و فهم جامعه از قدرت و گرایش جامعه به مشارکت در قدرت و دوم، تغییر در ادراک قدرت از کارویژههای مشارکت مردمی که خواهناخواه قدرت را به پذیرش تکثرها و تفاوتها سوق داده، مانع از فروپاشی اجتماعی، در نتیجهٔ انفصالها و گسستها و انقطاعها شده است. درست است؟
رجبلو: تعبیر خوبی بهکار بردید؛ فروپاشی.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۴۰۰ صفحه