کتاب صوفیان و ضدصوفیان
معرفی کتاب صوفیان و ضدصوفیان
کتاب صوفیان و ضدصوفیان نوشتهٔ الیزابت سریه و ترجمهٔ مجدالدین کیوانی است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است. موضوع این کتاب دفاع، بررسی مجدد و ردِّ تصوف در دنیای جدید است.
درباره کتاب صوفیان و ضدصوفیان
درونمایهٔ کتاب صوفیان و ضدصوفیان فراز و نشیبهایی است که تصوف طی ۲۵۰ سال از نیمهٔ سدهٔ هیجدهم تا نیمهٔ سدهی بیستم میلادی در جهان اسلام پیموده است و مواضعی که متصوفه در رویارویی با تحولات اجتماعی و سیاسی و پدیدههای جدید در این دو سده اختیار کردهاند. سخن از تلاشهای خصمانهای است که در طی این مدت برای بیرون راندن صوفیان از صحنهٔ جوامع اسلامی صورت گرفته و کوششهایی که صوفیان برای حفظ هویت خود بدان دست زدهاند. حوزه بررسی کتاب گسترهٔ جغرافیایی وسیعی است که دامنهٔ آن از مراکش و غرب آفریقا تا مصر و سودان و از قفقاز و ترکیه تا هندوستان کشیده شده است، گرچه در این میان جای پارهای از خاستگاههای اصلی تصوف یعنی عراق و ایران تقریباً خالی است. ضد تصوف در این کتاب طبعاً به دو معنا گرفته شده است: ضدیت از درون و ضدیت از بیرون.
خواندن کتاب صوفیان و ضدصوفیان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران حوزهٔ تصوف و عرفان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب صوفیان و ضدصوفیان
«سده هیجدهم، زمان سقوط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در سه کشور بزرگ اسلامی، امپراتوری عثمانی، ایران صفوی و هندِ گورکانی، عموماً عصر تاریکی برای جهان اسلام شمرده شده است. مارشال هاجسن در اوایل دهه ۱۹۷۰، از سرِ تأسف این طور نوشته است: «سده هیجدهم اگرچه خالی از چهرههای جالب و خلاق خود نبود، ولی از لحاظ دستیابی به فرهنگی والا شاید در فروترین مرتبه شاخصیت بود؛ نازایی و بیثمری نسبی در سرزمینهای اسلامی عملا همه جاگیر بود». با این حال، از نظر دین و، به ویژه، سنت روحانی صوفیانه، سده هیجدهم آن قدرها هم تاریک و بیثمر نبود. احساس گستردهای از نگرانی بابت خوار شدن تصوف در میان تودهها پیدا شده بود، تودههایی که غرق در خرافات و مجذوب ادعاهای مبالغهآمیز نیرنگبازان شگفتیآفرین شده بودند. اما این نگرانی و بیم منجر به تلاشهایی جدی هم از سوی افراد هم از سوی جنبشهای تودهای نیز شد که با شروع سده نوزدهم شتاب گرفت. چنان تلاشهایی برای تجدید نیرو و نشاط روحانیت اسلامی در درون سرزمینهای اسلام احتمالا نتایج گستردهای داشته است. همچنین، در انتشار دین به داخل بلاد حاشیهای که به گونهای سطحی مسلمان شده بودند و در پارهای موارد قبلا اسلام به آنجا نرسیده بود، مؤثر افتاد، بلادی چون جنوب صحرای آفریقا، جنوب شرقی آسیا و در مرزهای شمالی قفقاز و استپهای آسیای مرکزی و سرتاسر چین.
بیشتر این سعی و تقلّا برای احیای دینی از درون سلسله مراتب صوفی سرچشمه میگرفت، چه از سوی شیوخ عالمی که به سبب دستاوردهای فکریشان در دیگر رشتههای دانشهای اسلامی شهره بودند، چه از جانب آنان که صرفاً به خاطرِ دلبستگیشان به زندگی معنوی قابل اعتنا هستند، و البته از طرف بسیاری از اعضای عادی طریقههای صوفی که آرمان اصلاح دینی در سر میپروردند. مع ذلک، گهگاه ناخشنودی بابتِ سوءاستفادههای قبلی از تصوف آن قدر عمیق بود که انجام هر اصلاحی در فرقههای صوفی مشکل را در حد قابل قبول حل نمیکرد. آنگاه حرکت تند و خطرناک ضدتصوف یکباره آغاز شد، که شکل سازمان یافته بسیار معروف آن در جنبش وهابیهای عربستان پدید آمد؛ اینان پیشگامانِ مسلکی بسیاری از مخالفان مسلمانِ امروزی صوفیه بودند.
نیت ما در اینجا این است که نخست ماهیت دلواپسیها بابت زوال تصوف را در این دوره یادآور شویم و سپس بعضی از کوششهایی را که در مقابله با این وضعیت صورت پذیرفته بررسی کنیم. پس از فحص در خدمات دو شخصیت محوری در تفکر اصلاحگرانه صوفیه، میپردازیم به بررسی اصلاحات دامنهدار در درون فرقههای صوفی با تأکید خاص بر آفریقای سده یازدهم، و آنگاه نظری نهایی به انکار مبالغهآمیز طریقههای صوفی از سوی وهابیها میاندازیم.
حالت انحطاط در ۱۹۵۰ آرتور جان آربری به جلوههای متأخرترِ تصوف، و به ویژه آنچه به سدههای هیجدهم و نوزدهم مربوط است، حملات تندی را آغاز نمود. وی با حرارت تمام انحطاط تصوف در مصر را محکوم کرد و آن را به فراسوی این کشور در سرتاسر جهان اسلام تعمیم داد. تصویر ارائه شده حکایت از تجاوز اهانتآمیز به حریم شریعت، بیبندوباری آشکار، و فرصتطلبی ریاکارانه دارد. گفته میشود که [صوفینمایان]جادوگری را با این هدفِ حساب شده جایگزین عقل نمودند تا، تودههای ناآگاه را بفریبند و استثمار کنند.»
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۸۱
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۸۱
تعداد صفحهها
۳۲۸ صفحه