کتاب اولین پادشاه روشنایی؛ جلد چهارم
معرفی کتاب اولین پادشاه روشنایی؛ جلد چهارم
کتاب تردید چهارمین جلد از مجموعه اولین پادشاه روشنایی نوشته مرجان صالحی است. این مجموعه کتاب ۸ جلد است که روایت ۸ سرزمین است با سرنوشتهایی متفاوت.
درباره کتاب اولین پادشاه روشنایی؛ جلد چهارم
این کتابها مجموعه هشت کشور هشت داستان است. روایتی جذاب از زندگی موجوداتی جادویی درکنار و روبهروی انسانها. در ابتدا کتاب برای شما توضیح میدهد که موجوداتی جز انسانها در کنار انسانها زندگی میکنند. گاهی به آن ها پری و گاه شیطان و گاه عناصر میگویند اما چیزی که حقیقت دارد قدرت جادویی عظیم این موجودات است.
شخصیت اوّل این داستان یک قهرمان همه چیز تمام نیست و او نیز همچون دیگر شخصیتها در طول داستان کامل میشود و تغییر میکند. در این داستان گروه مبارز و شورشی شارنهاو که در جنگلهای اطراف پایتخت به صورت غیرمتمرکز و چریکی مشغول مبارزه با حکومت خاندان بیرحم سانتراند، با ولیعهد مرموز و عجیب این خاندان همراه میشوند.
تردید، انتهای مسیر را نشان میدهد. زمانی که همه راهها به شکست انجامید؛ مسیری روشن میگردد که گروه در طی کردن آن تردید دارد. جنگ با هرمیون وارد مرحله جدیدی شده است که تنها راه نجات از آن دادن قربانی است. طی کردن مسیر جدید نیاز مبرمی به چراغهای فروزانی دارد که گروه مبارز باید بار آن را بر دوش بکشد.
در سوی دیگر ولیعهد لوراس خود را در جایگاه پادشاهی مییابد و حالا مسئولیت موجودات اهریمنی دهشتانگیزی را بر عهده دارد که هر یک برای نابودی کشورها کافی هستند. ولیعهد راه نجات خود و گروه را در گرو نزدیکی به این موجودات میبیند و دست یاری به سوی آنها دراز میکند در حالی که گروه لوراس بیاطلاع از همه چیز به سمت او حرکت میکنند!
خواندن کتاب اولین پادشاه روشنایی؛ جلد چهارم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به داستانهای فانتزی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب اولین پادشاه روشنایی؛ جلد چهارم
کالینز با بهت گروه را از نظر گذراند و نگاهش با رسیدن به برد که بیهوش توسط مارتین سر پا شده بود، رنگ وحشت گرفت. اطمینان داشت تا همین چند لحظه پیش جز خودش کسی در اتاق نبود. اکنون هفت مرد با ظاهری آشفته و کثیف در اتاق و مقابلش قرار گرفته بودند که یکی از آنها ادعا داشت لرد هرید است!
نگاهش از گروه به سمت جایگاه شمشیرش چرخید. آهی زیر لب کشید. شمشیرش را روی اسب رها کرده بود تا خدمتکار مخصوصش جلا دهد و حالا تمام مردانی که مقابلش ایستاده به استثنای قدبلندترینشان مسلح بودند. هرید که گویی فکر کالینز را خوانده بود با لبخند پهنی دستی به گردنش از خجالت کشید: «من و گروه بیملاحضهام رو ببخشید ارباب کالینز امّا مشخصاً برای چنین ورودی، دلیل موجهای وجود داره!»
-انقدر موجه که نگهبانانم رو خبر نکنم؟
-کمی غیر منتظره امّا مطمئنا قانعکنندهاس!
مارتین در حالی که به برد نگاه میکرد زیر لب گفت: «کمی؟»
کالینز که تامّل را جایز ندید لباسش را به سرعت به تن کرد: «اثبات کنید که لرد هرید هستید!»
هرید به مارتین اشاره داد تا نامهٔ مخصوص شاه نووریس را به کالینز نشان دهد. مارتین به سرعت اطاعت و فراموش کرد برد را نگه داشته است. همین که دستش را از برد گرفت تا نامه را از جیب داخلی لباسش بیرون بکشد، برد با صورت به سمت زمین سقوط کرد. مارتین نامه را هنوز از جیبش بیرون نکشیده بود که با شنیدن صدای تلپ به سمت برد برگشت. نگاه بهتزده و نگران همه به روی برد چرخید. چشمان کالینز تا آنجا که میتوانست گرد شده بود. مارتین دستپاچه برد را از یقه گرفت و بلند کرد. خون جاری شده از بینی برد نشان میداد ضربهٔ شدیدی خورده است امّا مقدار خونریزی او را امیدوار میکرد که بینی برد را نشکسته باشد.
با نیم تعظیمی به هرید، برد را، رو به جلو خم امّا این بار حواسش را جمع کرد تا اتّفاق دیگری نیافتد. نامه را به اندرو داد تا به لرد برساند. هرید نامه را به سمت کالینز گرفت تا بتواند متن و مهر نامه را به خوبی ببیند: «مهر و متن این نامه باید شما رو قانع کنه ارباب کالینز!»
کالینز به سرعت مهر نامه را شناخت. او حتّی دستخط شاه سندپراد را هم میشناخت و برایش مسلّم شده بود که مردی که مقابلش ایستاده لرد هرید است. در برابر هرید احترام کوتاهی گذاشت: «درود لرد هرید.»
هرید با سر جواب کالینز را داد و گفت: «باید با شما گفتوگویی داشته باشم.»
حجم
۳۸۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۲۹ صفحه
حجم
۳۸۷٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۲۹ صفحه
نظرات کاربران
خط داستانی بسیار مهیجه و باعث میشه ادم به سرعت کتاب بعدی رو شروع کنه تا از بقیه ماجرا مطلع بشه فانتزی فوق العاده ای داره و رابطه بین کرکتر ها بسیار دوست داشتنی و ملموسه! شخصیت اصلی داستان واقعا جذاب و
من برا این مجموعه میتونم بمیرم
منتظر ادامه داستانیم
این با فاصله بهترین کتاب فانتزی ایه ک خوندم🤩🤩🔥🔥
کشش داستان زیاده و کماکان منتظر که بعدها چه اتفاقی پیش میاد که تا هشت جلد میکشه..