دانلود و خرید کتاب الو کاخ سفید؟! لیلا قربانی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب الو کاخ سفید؟! اثر لیلا قربانی

کتاب الو کاخ سفید؟!

معرفی کتاب الو کاخ سفید؟!

کتاب الو کاخ سفید؟! روایت عملیات نظامی نیروهای دلتا در خاک ایران نوشتۀ لیلا قربانی است و نشر شهید کاظمی آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب الو کاخ سفید؟!

این کتاب روایت عملیات نظامی نیروهای دلتا در خاک ایران است. عملیات پنجه عقاب در ایران معروف به عملیات طبس نام عملیاتی نظامی بود که توسط نیروی دلتا ارتش ایالات متحده در ۵ اردیبهشت ۱۳۵۹ برای آزادسازی آمریکایی‌های گروگان گرفته‌شده در سفارت ایالات متحده در تهران انجام شد. این عملیات نخستین تجربهٔ عملیاتی نیروی دلتا بود. در پی ناکامی دولت ایالات متحده آمریکا در اعمال فشار سیاسی و اقتصادی برای آزادی گروگان‌های آمریکایی در تهران که توسط گروهی به نام دانشجویان پیرو خط امام گروگان گرفته شده بودند، جیمی کارتر، رئیس‌جمهور وقت ایالات متحده، دستور انجام عملیات آزادسازی را صادر کرد. طی این عملیات ۶ هواپیما و ۸ بالگرد آمریکایی برای آزادی ۵۳ گروگان در تهران وارد حریم هوایی ایران می‌شوند، در حین این عملیات ۳ بالگرد دچار نقص فنی شده و در نهایت عملیات با کشته شدن ۸ نفر به علت وقوع طوفان شن در منطقه طبس و برخورد یک هواپیمای سی-۱۳۰ و یک بالگرد سی‌اچ-۵۳ با یکدیگر کشته می‌شوند و ۵ بالگرد هم روی زمین باقی می‌ماند و بقیه نیروها با ۵ هواپیما خود را به ناو هواپیمابر نیمیتز می‌رسانند و عملیات به‌طور کامل شکست می‌خورد. در ایران پس از شکست عملیات نیروهای آمریکایی، گروگان‌های آمریکایی به مکان‌های مختلفی برده شدند تا امکان انجام عملیات‌هایی از این دست در آینده دشوارتر شود. تنها چند روز بعد از عملیات پنجه عقاب، نیروی هوایی ایران تجهیزات به جا مانده آمریکایی را مورد هدف قرار داد که در طی آن فرمانده وقت سپاه یزد که در محل حضور داشت کشته شد. این حوادث باعث افزایش سوء ظن به فرماندهان نیروهای هوایی و ستاد ارتش شد و هر دو در کمتر از دو ماه بعد از سمت‌های خود برکنار شدند. در ایالات متحده جیمی کارتر به دنبال شکست در حل بحران گروگان‌گیری، در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۸۰ از رقیب خود رونالد ریگان شکست خورد. سرانجام گروگان‌های آمریکایی تنها دقایقی بعد از سوگند ریاست جمهوری ریگان آزاد شدند.

کتاب نیز با این توصیف آغاز می‌شود: ساعت شش صبح بود. تا صدای زنگ اپراتور کاخ سفید در فضای ساکت اتاق پیچید، هامیلتون چشم باز کرد. این زنگ معمول هرروزه بود، پس او حتی سعی نمی‌کرد زحمت یک غر زدن ساده را هم به جان بخرد. رخوت خواب را به‌سختی کنار زد و به‌زحمت از تخت‌خواب کنده شد. طبق عادت و پیش از هر کاری قهوه‌ای برای خودش درست کرد، بعد همان‌طور که فنجان قهوه را به دست گرفته بود، به‌سراغ کتش رفت که تاخورده روی کاناپه افتاده بود. دست برد و کاغذ تاشده‌ای را از جیب آن بیرون کشید. برنامهٔ کار روزانه‌اش بود که هر روز قبل از تعطیلی کار، الئانور، منشی مخصوصش آن را در جیب او می‌گذاشت. مشغول خواندن شد. اما هنوز نوشته‌های روی آن کاغذ را به آخر نرسانده بود که باز هم صدای زنگ تلفن بلند شد. هامیلتون تا گوشی تلفن را در دست گرفت، بلافاصله صدای فیل وایز منشی مخصوص رئیس‌جمهور توی گوشش پیچید.

- صبح به‌خیر آقای جوردن، پرزیدنت کارتر ساعت هشت صبح جلسه‌ای فوری دارند. ایشان خواسته‌اند شما نیز در آن جلسه حضور داشته باشید.

خواندن کتاب الو کاخ سفید؟! را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به طرفداران داستان‌های مستندگونه و تاریخی و ماجراجویانه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب الو کاخ سفید؟!

ساعتی تا ظهر مانده بود. هامیلتون مشغول خواندن بیانیهٔ نامزدهای احتمالی ریاست‌جمهوری بود. اوضاع تهران آن‌قدرها داغ بود و شده بود سرتیتر خبرهای صفحات اول و دوم که دیگر خبرهای انتخاباتی زیر سایهٔ آن‌ها مهجور مانده بود. اما مهم‌ترین خبری که آن روز حسابی دمغش کرده، خبر شکست مأموریت رمزی کلارک و میلر بود، آن‌هم درست قبل از آنکه آغاز بشود. سران ایران پیشاپیش اعلام کرده بودند آن دو را نمی‌پذیرند. در صفحهٔ اول روزنامهٔ نیویورک‌تایمز با تیتر بزرگی از قول یکی از اشغال‌کنندگان سفارت گفته شده بود:

روح خدا هرگز این دو نمایندهٔ شیطان را نخواهد پذیرفت.

کارتر هم به نمایندگان اعزامی‌اش دستور داده بود تا مدتی را در ترکیه بمانند، لابد ته دلش امیدی موج می‌زد.

با تقه‌ای که به در خورد هامیلتون چشم از روزنامهٔ مقابلش گرفت. در اتاق با مکثی کوتاه باز شد. الکس یکی از کارکنان بخش حقوقی کاخ بود که با برگه‌ای در دست وارد اتاق شد و مستقیم به‌طرف میز هامیلتون آمد. او برگه را روی میز گذاشت و گفت:

- آقای جوردن این نامه‌ایه که در آن طرف‌داران خمینی تقاضای تظاهرات در اطراف کاخ سفید را کرده‌اند.

هامیلتون متن نامه را یک بار از نظر گذراند. این قبیل تقاضاها در طول مسئولیتش معمول و طبیعی بود. گروه‌های مختلفی معمولاً خواستار تظاهرات در مقابل کاخ می‌شدند. بیشتر هم از برای اتخاذ تدابیر امنیتی به هامیلتون اطلاع می‌دادند. اما او بالعکس روزهای پیشین نتوانست این نامه را امضا کند. تقاضای تظاهرات طرف‌داران خمینی از آن دست تقاضاها نبود که فوراً امضایش کند. لحظه‌ای منظرهٔ تظاهرات آمریکایی‌ها مقابل سفارت ایران از ذهنش گذشت. نگران بود. با صدای الکس به خودش آمد.

- امضا نمی‌کنید قربان؟

- نه.

هامیلتون آن «نه» را آن‌قدر جدی و مصمم گفت که الکس از شنیدنش جا خورد. پس بی‌آنکه حرف دیگری بزند اجازه‌ای گرفت و به‌طرف در اتاق رفت. هامیلتون خودش هم تعجب کرده بود. اولین باری بود بود که چنین تصمیمی می‌گرفت. نگران بود آمریکایی‌های خشمگین از گروگان‌گیری به مقابله با طرف‌داران خمینی برخاسته و درگیر بشوند. بلافاصله گوشی تلفن را برداشت و به دفتر رئیس‌جمهوری تلفن کرد. این تصمیمی نبود که او به‌تنهایی بگیرد. باید نظر پرزیدنت کارتر را هم جویا می‌شد. گرچه گفت‌وگوی او با رئیس‌جمهور طولی نکشید. کارتر در جمله‌ای کوتاه فقط گفت: «من تصمیمت را تأیید می‌کنم.»


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۰۸ صفحه