کتاب کتاب صداها
معرفی کتاب کتاب صداها
کتاب صداها گزیده ای از شعرهای جروم روتنبرگ، شاعر پست مدرن آمریکایی است که توسط سحر توکلی از میان کتابهای شاعر انتخاب و تحت نظارت و با اجازه روتنبرگ ترجمه شده است. کتاب صداها در نشر داستان به چاپ رسیده است. روتنبرگ بیش از ۱۰ مجموعه شعر منتشر کرده است که اغلب به زبانهای مختلف ترجمه شدهاند.
درباره کتاب صداها
از شاعری که در بطن جریان شعر پستمدرن آمریکاست نمیتوان انتظار دریافت احساسات لطیف و شاعرانه در سطرها داشت، اما بدون شک کولهبار تاریخیای که هر یک از شعرهای او با خود حمل میکنند جای درنگ و اندیشه فراوان دارد.
اشارات تاریخی و نقل قولها و یا تفسیر مواضع و موقعیتهایی که شاعر آنها را نه تنها دیده بلکه بر اساس تجربه زیستی خودش آنها را لمس کرده و به آنها دست یافتهاست، شاید گاهی برای مخاطب فارسی زبان گیجکننده و نامملوس به نظر برسد که همچنین از چالشهای ترجمه این اثر نیز میتوان به آنها اشاره کرد؛ اما با کمی واقعبینی باید گفت ماهیت و کارکرد شعر پستمدرن اینگونه تعریف شده است و گریزی از آن نیست.
درباره جروم روتنبرگ
جروم روتنبرگ، شاعر پستمدرن آمریکایی متولد سال ۱۹۳۱ و یکی از پیشگامان شعر قومی و اتنوپوئتیک است. شعرهای او مملو از تصاویر چند لایه و ایهامگونه و استعاره است و در بخشی از شعرها نیز به شناخت اقوام سرخپوست و آئینهای قومی و در پرفورمنس ارائه میدهد و هنگام خوانش شعرهایش همیشه یکی از سازهای باستانی و سرخپوستی را همراه دارد. در خوانش شعرهای جروم روتنبرگ علاوه بر کلمات، موسیقی و ریتم اجرا نیز نقش به سزایی دارد. نگاه او به شعر نگاهی پیشرو و در عین حال بر پشتوانه تاریخ و بستر فرهنگی گذشتگان است. او علاقه ویژهای به شعر سرخپوستان آمریکای شمالی دارد و همواره اشارهای کاملاً ملموس به نقش و پیشینه اقوام سرخپوست در شکلگیری جهان امروز دارد.
کتاب صداها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به شعر جهان پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب صداها
مرا از خورشید سفید گرفتند و
در خورشید سیاه جا گذاشتند
گذاشتند در صف طولانی پالتوها به خواب روم
پسری شهری
گم شده در روستا
زخمی در دستم،
تمامی آنچه از درختان بید میدانستم بود
میفهمی؟
صدای بلند سمتِ گاوها را میشنوی؟
و جیرجیرکهایی که از آستینم پایین میروند!
جیرجیرکهایی پر از سیاهی شب!
با بدنهایی شبیه خورشیدهای سیاه کوچک
مثل من سعی کن!
فقط یک فریاد در قلب من هست
این فریاد:
«آنها مرا از خورشید سفید گرفتند و
در خورشید سیاه جا گذاشتند»
حالا راه برگشتی ندارم
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه