بریده‌هایی از کتاب نمی توانی روز مرا خراب کنی

به کمک یکی از استادان کالج در «دانشکده ییل دراما» ثبت‌نام کردم. این دورهٔ آموزشی سه‌ساله بود و به مدرک کارشناسی ارشد ختم می‌شد. این مدرسه، در سال اوّل، دوازده دانشجو را پذیرفت و در سال دوّم چهار دانشجو را به این دلیل که گمان می‌کردند بی‌استعدادند، اخراج کرد. من یکی از نخستین کسانی بودم که از دانشکدهٔ هنرهای دراماتیک اخراج شدم. به من گفتند که استعداد ندارم. دیری نگذشت که در شهر نیویورک به کار طراحی صحنه روی آوردم و طی زمانی کوتاه در تلویزیون سی‌بی‌اس طراح صحنه‌ای تمام‌عیار شدم. هم‌شاگردی‌های سابقم در دانشکده ییل هنوز برنامه‌های مدرسه را طراحی می‌کردند و این در حالی بود که من طراح تلویزیون ملی کشور شده بودم. چه‌کسی گفت که من بی‌استعدادم؟ چه‌کسی گفت من هرگز طراح صحنه نخواهم شد؟

رهایی یافتن از آنچه ما را ناراحت می‌کند آن‌قدرها ساده نیست امّا رها نکردن و دست نکشیدن ممکن است از این‌هم دشوارتر باشد.

یک‌بار وقتی رابرت بنچلی، طنزپرداز، از باشگاهی واقع در منهتن بیرون می‌رفت به مردی که با لباس اونیفورم کنار در ایستاده بود گفت: «لطفاً برای ما یک تاکسی بگیرید.» مرد پاسخ داد: «می‌بخشید قربان، من دریادار نیروی دریایی هستم» و در این زمان بنچلی پاسخ داد: «پس در این‌صورت برای‌مان یک کشتی جنگی صدا بزنید.»

شما، هر ثانیه از روزتان، انتخابی می‌کنید، اما این انتخاب‌ها تنها دربارهٔ چیزهای مادی نیستند ـ شما، بی‌آنکه متوجه باشید، هربار که به موقعیتی واکنش نشان می‌دهید، آنچه را انتخاب می‌کنید با حالت احساس شما نیز رابطه دارد. ویکتور فرانکل در مورد موضوع انتخاب حرف‌های زیادی دارد. او زمان اسارتش در اردوگاه مرگ نازی‌ها به همراه یک زندانی دیگر همه روزه موضوعی را برای خندیدن انتخاب می‌کردند. این کار به او امید می‌داد که تا روز بعد دوام بیاورد. «همه‌چیز را می‌توان از یک مرد یا از یک زن گرفت، امّا امکان انتخاب را نمی‌توان از کسی گرفت».

با رها کردن همه‌چیز درست می‌شود. کسانی‌که رها می‌کنند دنیا را صاحب می‌شوند. اما وقتی تقلا و تلاش می‌کنند، دنیا فراسوی تصاحب کردن است.

اینکه چه می‌کنید، خشمگین می‌شوید یا نمی‌شوید، تأثیرش در جهان به اندازهٔ لیوان آبی است که به آبشار نیاگارا بریزید. چه خشم را انتخاب کنید یا خنده را، تأثیر زیادی در جهان بر جای نمی‌گذارد، با این تفاوت که خنده روز شما را شاد می‌کند و خشم روزگارتان را تیره و تار. وین دایر نویسنده

من نمی‌گویم که نخواهید از دنیا مکانی بهتر بسازید، اما سر خود را مرتب به دیوار کوبیدن و تلاش برای تغییر دادن چیزی یا کسی که اصلاً تغییرپذیر نیست، تلف کردن وقت و هدر دادن تلاش شماست.

«شما، بله شما، هر کسی که این نوشته را می‌خواند. شما انسانی زیبا، مهربان، شیرین، شگفت‌انگیز و به زبان ساده، در نوع خود بهترین هستید. هرگز این را فراموش نکنید.»

وقتی ما از دیگران متنفر می‌شویم، به آنان نیرویی مضاعف می‌دهیم و به آنان امکان می‌دهیم که در خواب ما، اشتهای ما، فشارخون ما، سلامت ما و خوشبختی ما تأثیر بگذارند

این کتاب شبیه باتری‌ای است که شارژش را از دست می‌دهد. این یک زنگ بیدارباش است که به شما می‌گوید لازم است روحیه‌تان را، هربار که ناراحت یا خشمگین هستید، شارژ کنید.

پیش از آنکه چیزی را در زندگی خود تغییر دهید، باید بخواهید و برای تغییر آماده باشید. تکرار می‌کنم، پیش از آنکه چیزی را در زندگی خود تغییر دهید، باید بخواهید و برای تغییر آماده باشید. اوضاع به‌خودی‌خود تغییر نمی‌کند. برای تغییر دادن به انرژی نیاز داریم. اگر می‌خواهید چیزی به شکلی که هست نباشد، نخستین پرسشی که باید از خود بکنید، این است: «آیا می‌خواهم؟» «آیا مایلم؟» «آیا مایلم وضعیت تغییر کند؟»

«نمی‌توانی روز مرا خراب کنی»

اجازه ندهید اشخاص منفی و سمّی در سرتان فضایی اجاره کنند. اجاره را افزایش دهید و آنان را از سرتان بیرون بیندازید!

در هیچ اندیشه یا عملی معنای نهفته‌ای وجود ندارد. شما هستید که برای همه چیز معنایی در نظر می‌گیرید.

تاریخچه زندگی‌تان سرنوشت شما نیست. آنچه بر شما گذشته است، آنچه برای آن تقلا و تلاش کرده‌اید، تعیین‌کننده نیست که شما در آینده چه کسی خواهید بود، مگر آنکه شما چنین چیزی بخواهید

دیگران را ببخشایید وقتی از کسی رنجش به دل دارید، اتصال شما به او از فولاد نیز محکم‌تر است. بخشودن تنها چیزی است که این اتصال را ذوب می‌کند. کاترین پاندر

تا زمانی‌که همهٔ چیزها را آن‌طور که هستند نپذیرید، تا زمانی‌که ندانید دیگران را نمی‌توانید تغییر بدهید، نخواهید توانست جنبه‌های مثبت زندگی خودتان را بشناسید. تا زمانی‌که از جایی‌که هستید راضی نباشید، تا زمانی‌که از هر موقعیتی که در آن هستید خوشحال نباشید، هرگز شادمانی را احساس نخواهید کرد.

مردم می‌گویند که انگیزه دوام ندارد. بسیار خب، حمام کردن هم دوام ندارد. به‌همین‌دلیل است که ما حمام کردن روزانه را توصیه می‌کنیم.

دست بکشید، رها کنید و بگذارید که آنچه را می‌خواهید به سراغ شما بیاید. در حال حاضر با چه در تقلا هستید؟ چه خواسته‌اید که اتفاق نمی‌افتد؟ آیا می‌توانید از آن‌ها دست بکشید و بگذارید آنچه می‌خواهید به سراغ شما بیاید؟

رهایی یافتن از آنچه ما را ناراحت می‌کند آن‌قدرها ساده نیست امّا رها نکردن و دست نکشیدن ممکن است از این‌هم دشوارتر باشد.

با رها کردن همه‌چیز درست می‌شود. کسانی‌که رها می‌کنند دنیا را صاحب می‌شوند. اما وقتی تقلا و تلاش می‌کنند، دنیا فراسوی تصاحب کردن است. لائو تزو فیلسوف چینی

گر یک‌دهمِ انرژی‌ای را که صرف شکایت و گِله‌گزاری می‌کنید، صرف حل مشکل می‌کردید، از چگونگی خوب شدن اوضاع حیرت‌زده می‌شدی

«روزانه، هزاران نفر روی ترازو می‌روند تا از زیبایی و تناسب اندام خود مطمئن شوند. از روی ترازو پایین بیایید. ترازویی نیست که قدر و منزلت شما را نشان دهد. ترازویی ندیدم که محبّت شما را وزن کند، ترازویی ندیدم که زیبایی شما را وزن کند. «با در نظر گرفتن این موضوع، امروز به خود یادآور شوید که نه‌تنها باید از روی ترازو پایین بیایید، بلکه توفیق‌های گذشته و کنونی خود را جشن بگیرید. با دوستان و عزیزان‌تان بیشتر وقت صرف کنید، به چیزهای شادی‌آفرین زندگی خود نظری بیندازید.»

چیزهایی در این دنیا هستند که نمی‌توانید اختیار آن‌ها را در دست بگیرید. امّا آنچه را می‌توانید به آن تسلط داشته باشید، واکنش شما به آن رخدادهاست و این واکنش تعیین می‌کند چگونه روزی و چگونه زندگی‌ای خواهید داشت.

وقتی خانه ناتان رادیچ، یکی از ساکنان فلوریدا، مورد دستبرد قرار گرفت، دزدان از کنار تلویزیون و دستگاه وی‌سی‌آر و حتی ساعت رولکس گذشتند. امّا آنچه بردند، جعبه‌ای سفید بود که در آن پودرهای خاکستری رنگی به چشم می‌خورد. (این چیزی است که بعداً پلیس آن را تأیید کرد.) پلیس گفت که محتوای جعبه شبیه کوکائین بود و دزدان تصور کردند که به گنجینهٔ بزرگی دست یافته‌اند. کمی بعدتر ناتان جلوی دوربین‌های تلویزیونی قرار گرفت و به دزدان التماس کرد که آن جعبه را به او باز گردانند. او گفت که آن جعبه حاوی خاکستر جسد خواهرش بوده است. روز بعد، جسد هوچی پونس، دلال معروف موادمخدر، در کنار در خانهٔ ناتان پیدا شد. آن جعبهٔ سفید خاکستر خواهر ناتان نیز در کنارش بود. روی جعبه این یادداشت به چشم می‌خورد: «این بی‌همه‌چیز جعبه را به ما فروخت. می‌بخشید اگر ما مقدار زیادی از این خاکستر را به بینی کشیدیم، که درواقع خواهر شما بود. امیدوارم ناراحت نشده باشد. روز خوبی داشته باشید.»

پیش از آنکه چیزی را در زندگی خود تغییر دهید، باید بخواهید و برای تغییر آماده باشید. تکرار می‌کنم، پیش از آنکه چیزی را در زندگی خود تغییر دهید، باید بخواهید و برای تغییر آماده باشید. اوضاع به‌خودی‌خود تغییر نمی‌کند. برای تغییر دادن به انرژی نیاز داریم. اگر می‌خواهید چیزی به شکلی که هست نباشد، نخستین پرسشی که باید از خود بکنید، این است: «آیا می‌خواهم؟»

«من مدت‌هاست که تو را بخشوده‌ام. شاید زمان آن رسیده است که تو خودت را ببخشایی.»

هیچ اندیشه یا عملی معنای نهفته‌ای وجود ندارد. شما هستید که برای همه چیز معنایی در نظر می‌گیرید.

ما نمی‌توانیم همیشه اختیار افکار خود را در دست بگیریم، امّا می‌توانیم بر کلام خود تسلط داشته باشیم. تکرار، ذهن نیمه‌هشیار را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد، در این زمان، حاکم بر اوضاع می‌شویم. فلورنس اسکاول‌شین

فرد بدبین، در هر فرصت مناسبی اشکال پیدا می‌کند، امّا فرد خوشبین در هر دشواری فرصتی مناسب می‌بیند. وینستون چرچیل سیاستمدار انگلیسی