بریده‌هایی از کتاب دوراهی

هرگاه رابطه‌ای شکست می‌خورد، نشانه‌ای از سوی کائنات است که به تو می‌گوید: «لیاقتت بیشتر از این حرف‌هاست.»

تنها پشیمانی‌ام این است که آن‌قدر شجاعت نداشتم تا زودتر از این‌ها ترکت کنم.

یک روز یادت می‌آید که چقدر با تو مهربان بودم و چه فداکاری‌هایی برای درست‌کردن اوضاع از خودم نشان دادم... دست‌آخر دلت برایم تنگ می‌شود، اما من خیلی وقت است که رفته‌ام.

سرانجام روزی خواهد رسید که مستقیم به چشم‌هایت زل خواهم زد و دیگر هیچ حسی نخواهم داشت.

پرچم قرمز پرچم قرمز است. وقتی حس می‌کنی چیزی درست جور درنمی‌آید، چرا به آن بی‌توجهی می‌کنی؟ اگر با کسی هستی که شادی‌ات را خراب می‌کند و مدام حس خفگی به تو می‌دهد... برو!

آن‌قدر برای خودم احترام قائل هستم تا به هرچیزی که به من آسیب می‌رساند «نه» بگویم.

قوی‌بودنم از تمام روزهایی نشئت می‌گیرد که برای برگشتنت گریستم.

هیچ‌وقت کسی را که در رفتارش مشکلی نمی‌بیند نمی‌توانی تغییر بدهی.

دلم برایش تنگ شده است؟ بله. به او زنگ می‌زنم؟ نه.

حقیقت این است که من خیلی از خودم برایت مایه گذاشتم، حال آنکه تو فقط مشغول فکرکردن به خودت بودی.

دست از شکستن قلبت برای کسی که اصلاً عین خیالش نیست بردار!

می‌بخشمت، اما هرگز فراموشت نمی‌کنم

وقتی می‌گویم «دوستت دارم» تک‌تک کلماتش را از صمیم قلبم می‌گویم.

هرچه کسی بیشتر دروغ بگوید و تو بیشتر زیر بار بروی، او بیشتر به این کارش ادامه می‌دهد.

«دست از شکستن قلبت با راه‌دادن هر بی‌سروپایی به آن بردار. اگر نتوانند وارد قلبت شوند، نمی‌توانند آن را بشکنند.»

من دوستت داشتم، روی سرم گذاشته بودمت، همه‌چیزم شده بودی، اما تنها چیزی که از تو عایدم شد، دل‌شکستگی پشت دل‌شکستگی بود و قول‌هایی که هر بار زیرشان می‌زدی

دلم برایش تنگ شده است؟ بله. به او زنگ می‌زنم؟ نه.

به من ثابت‌قدمی نشان بده تا به تو وفاداری نشان دهم.

رشدکردن یعنی بتوانی از برخی آدم‌ها و از بعضی چیزها دل بکنی.

رشدکردن یعنی بتوانی از برخی آدم‌ها و از بعضی چیزها دل بکنی. وقتی کسی ترکت می‌کند اوقات‌تلخی نکن! همه قرار نیست در زندگی‌ات بمانند و گاهی رفتنِ بعضی‌ها نعمت است.

تو بخشی از گذشته‌ام هستی که دیگر هرگز به آن بازنخواهم گشت. آدم‌ها ساده عاشق می‌شوند اما سخت عاشق می‌مانند.

فقط چون می‌خواهی‌اش به این معنا نیست که لیاقتت را دارد.

رهاکردن به این معنا نیست که جا زده‌ای، بلکه بدین معناست که متوجه شده‌ای آدمی که با او هستی دیگر ارزش تلاش‌ها و اشک‌هایت را ندارد.

رهاکردن به این معنا نیست که جا زده‌ای، بلکه بدین معناست که متوجه شده‌ای آدمی که با او هستی دیگر ارزش تلاش‌ها و اشک‌هایت را ندارد. این حقیقت را که هیچ‌چیز ماندگار نیست بپذیر. ترس از رهاکردن برای رسیدن به چیزی که لایقش هستی مانعت شده، پس به اینکه جایگاه فعلی‌ات را حفظ کنی بسنده کرده‌ای.

دلم برایش تنگ شده است؟ بله. به او زنگ می‌زنم؟ نه.

با کسی باش که به تو احترام می‌گذارد به حرف‌هایت گوش می‌دهد و کاری می‌کند که مشتاق رسیدن فردا باشی. وقتی دیگر آرزو نکردم که ای‌کاش تغییر می‌کردی، شادی واقعی را پیدا کردم. سرانجام روزی خواهد رسید که مستقیم به چشم‌هایت زل خواهم زد و دیگر هیچ حسی نخواهم داشت. هرچه داشتم را به تو دادم و اگر این کافی نیست، شاید تو به‌اندازهٔ کافی برای من خوب نیستی.

هرگاه رابطه‌ای شکست می‌خورد، نشانه‌ای از سوی کائنات است که به تو می‌گوید: «لیاقتت بیشتر از این حرف‌هاست.» اگر تو نگران من نیستی، من چرا وقتم را با نگران‌بودن برای تو هدر دهم؟! قلبم خون‌به‌جگر شد، از اینکه آن‌قدر دندان روی جگر گذاشت تا تو عاقبت تصمیمت را درمورد این رابطه بگیری. گاهی‌اوقات دلمان بیشتر از همه از کسی می‌شکند که نه هیچ‌وقت دوستمان داشته، نه هیچ‌وقت به ما فرصت داده تا دوست‌داشتنمان را ثابت کنیم. تنها پشیمانی‌ام این است که آن‌قدر شجاعت نداشتم تا زودتر از این‌ها ترکت کنم.

زمان مرهم دردت خواهد بود؛ اما هرچه بیشتر از گذشته‌ها یاد کنی، بیشتر در گذشته گیر خواهی کرد.

هیچ‌وقت کسی را که در رفتارش مشکلی نمی‌بیند نمی‌توانی تغییر بدهی.

به من ثابت‌قدمی نشان بده تا به تو وفاداری نشان دهم.