بریدههایی از کتاب هیچ دوستی به جز کوهستان
۳٫۲
(۱۶۰)
اقیانوس ما را حریصانه بلعید. قایق مثل سنگ سنگینی مرا بر پیکر اقیانوس کوبید. به همراه لاشهٔ قایق و همهٔ سوراخهایش در دل تاریکی اقیانوس فرورفتم.
پایین و پایینتر میرفتم و احساس میکردم قایق در تعقیبم است و مرا در بر گرفته.
Z
اما درست لحظهای که پسر چشمآبی خواست روی قایقموتوری بپرد، قایق ما به سمت مخالف قایقموتوری برگشت. همگی روی سقف ایستاده بودیم و اتفاقی که دو روز انتظارش را میکشیدیم بالاخره رُخ داد. قایق واژگون شد، در کمتر از چند ثانیه واژگون شد.
Z
خودم را از زاویهدیدی ناشناخته نظاره میکردم، فراتر و آنسوی انسانی که خودم بودم، جنازهای با چشمانی زنده و مقاومتی بیهوده در برابر قدرتی به نام مرگ.
Z
به سمت جنوب میرفتیم و میتوانستم جهت حرکت و میزان مسافتی را که طی میکردیم بهراحتی ببینم، همین موجب آرامشِ کاذبی در من میشد.
Z
این نخستین مواجههام بود با اقیانوسی که برای رسیدن به آن سه ماه همهٔ فرودگاهها و شهرهای ساحلی اندونزی را با قدمهایی ترسخورده و لرزان زیر پا گذاشته بودم.
آنجا اقیانوس بود، با موجهایی دیوانه در رفتوبرگشتی جاودانه.
Z
حضورِ پلیسهایی که سرتاسر شهر را در تعقیب ما زیرورو میکردند آرامشمان را گرفته بود. هر که را میگرفتند اول زندانیاش میکردند، چند روزی نگهش میداشتند، و بعد بهزور میفرستادندش به جایی که از آن آمده بود. حتی فکر کردن به این اتفاق کابوسی هولناک بود، بازگشت به نقطهٔ آغاز سفرم برایم حکم مرگ داشت.
Z
گرسنگیهای جزیرهٔ کِنداری لحظهای از خاطرم پاک نمیشد...
چهل روزِ تمام درحالیکه بهشدت گرسنه بودم در زیرزمین هتل کوچکی در کِنداری گرفتار شده بودم؛ کِنداری که روزگاری بهشت پناهندههایی بود که میخواستند با قایق به استرالیا بروند.
Z
سه ماه آوارگی و گرسنگی در جاکارتا و کِنداری و همهٔ آن ترسها عاقبت ختم شده بود به سکوتِ آن ساحل.
Z
در یک گوشهٔ ماشین، زوجی سریلانکایی با بچهٔ کوچک چندماههشان نشسته بودند؛ در میان اینهمه مسافر ایرانی و کُرد و عراقی، بودنِ یک خانوادهٔ سریلانکایی سؤالبرانگیز بود.
Z
پذیرفتن مرگ یک چیز است، به پیشواز مرگ رفتن چیزی دیگر. نمیخواستم به پیشواز مرگ بروم، آن هم در سرزمینی دور از سرزمین مادریام، در جایی که فقط آب بود و آب. احساس میکردم مرگِ من در جایی اتفاق میافتد که به دنیا آمدهام، بالیدهام و زندگی کردهام. باور کردنِ مرگ، هزاران کیلومتر دور از جایی که به آن تعلق داری، بسیار سخت است. این شکلِ مرگ یک جفای بزرگ و یک ستم محض است؛ ستمی که نباید هرگز اتفاق بیفتد و اگر هم بیفتد، برای من نباید.
Z
شاید زندگیترین زندگی تنهایی است و زندگی چهقدر تلخ است، زندگی چهقدر شکوهمند است، و زندگی چهقدر ترسناک است.
Shabnam Salami
قدرت حصار حتی خشنترین انسانها را میتواند به صلح وادارد
کوها
اگر از مأمورها نمیترسیدم، مثل کسی بودم که سر کوچه میرود تا یک بسته سیگار بخرد. این واقعیتِ آن روزِ من بود. شاید سبکبارترین و بیچیزترین مهاجرِ تاریخِ همهٔ فرودگاههای دنیا بودم. فقط خودم بودم و لباسهای تنم و یک کتاب شعر و اندام جنسیام. حالا در چندمتریِ پایانِ سفر دورودرازم، تنها یک کتاب شعر خیسخورده در دستانم بود. کفشهایم را از دست داده بودم و لباسهایم سوراخسوراخ بودند.
کوها
باور کردنِ مرگ، هزاران کیلومتر دور از جایی که به آن تعلق داری، بسیار سخت است.
کوها
فقط کسی که عمیقاً به مرگ اندیشیده باشد از مرگ نمیترسد. اندیشهها زمانی واقعاً اندیشهاند که در ما درونی شده باشند و صرفاً نمیشود بیدغدغه در گوشهای و در کنجی خلوت نشست و به مفهوم بزرگی مثل مرگ یا زندگی اندیشید.
shahin
اندیشهها زمانی واقعاً اندیشهاند که در ما درونی شده باشند و صرفاً نمیشود بیدغدغه در گوشهای و در کنجی خلوت نشست و به مفهوم بزرگی مثل مرگ یا زندگی اندیشید.
با مرگ یا ترس رودررو که شویم، درک عمیقی از این مفاهیم پیدا میکنیم.
F.A
انسان با درد متولد میشود…
انسان با درد زندگی میکند…
انسان با درد میمیرد...
انسان درد را میشناسد، انسان هر آنچه به درد مربوط میشود میفهمد. نالهها، فریادها، ضجهها، گریهها؛ انسان همهٔ اینها را حس و عمیقاً درک میکند.
هلیا طارمی
انسانها همینطوریاند دیگر، وقتی قدرت درک رفتاری بزرگ را ندارند، دچار یأس و آشفتگی میشوند و احساس ناامنی میکنند؛ به همین خاطر، هر طور شده، آن رفتار را نفی میکنند.
هلیا طارمی
انسانها همینطوریاند دیگر، وقتی قدرت درک رفتاری بزرگ را ندارند، دچار یأس و آشفتگی میشوند و احساس ناامنی میکنند؛ به همین خاطر، هر طور شده، آن رفتار را نفی میکنند.
هلیا طارمی
در زندان هیچ اهمیتی ندارد که یک زندانی از کجا آمده یا چه پیشینهٔ شغلی و چه جایگاه اجتماعیای داشته یا اینکه چند سال عمر کرده است. در مختصات مکانی همچون زندان زندگی کردن یکنواخت است و در نتیجه همه در یک سطح و پایگاه اجتماعی تعریف میشوند.
هلیا طارمی
حجم
۲۶۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۲۶۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
۲۷,۵۰۰۵۰%
تومان