بریدههایی از کتاب هیچ دوستی به جز کوهستان
۳٫۲
(۱۶۰)
شجاعت پیوند عمیقتری با ناامیدی دارد. انسان هر چهقدر ناامیدتر باشد، بیشتر قدرت انجام دادن کارهای خطرناک را دارد.
m-a
دیگر خبری از آن غرور ساختگی نبود و سرم کاملاً پایین افتاده بود. یک آدمِ خُردشده، کسی که بیاندازه تحقیر و بیارزش شده بود. کسی که تمام آن آدمها به او در دلهایشان خندیده بودند؛ شاید هم به حالش گریسته بودند.
مائده
این را هم میدانم که شجاعت پیوند عمیقتری با ناامیدی دارد. انسان هر چهقدر ناامیدتر باشد، بیشتر قدرت انجام دادن کارهای خطرناک را دارد.
m.yoosef
شجاعت پیوند عمیقی با حماقت دارد. جنگ با موجها و ادامهٔ سفر بدون داشتن نشانههایی از حماقت ممکن نبود. چندبار فرصت پیش آمده بود که تسلیم و منصرف شوم، اما هربار به کمک رگههای حماقتِ درونم به پیش میرفتم. درکِ خطر خودش عامل بزرگی است برای خطر نکردن، و من مجبور بودم به حماقتم میدان بدهم تا به خطر فکر نکنم.
m.yoosef
غالباً ندانستن حقیقت آرامش خاطرِ بزرگی است. فهمیدن و پی بردن به حقیقت، در هر سطح و در هر جایگاهی، ترس یا اضطرابی در نهانِ آدم برمیانگیزد.
m.yoosef
حقیقتْ یک تناقض و یک معجون آشفته از ترس و آرامش و اضطراب در درون آدم میآفریند.
مائده
غالباً ندانستن حقیقت آرامش خاطرِ بزرگی است. فهمیدن و پی بردن به حقیقت، در هر سطح و در هر جایگاهی، ترس یا اضطرابی در نهانِ آدم برمیانگیزد.
مائده
بچگی جنگِ آغازین است؛ داستانی اساطیری. انسان لُخت پا به دنیا میگذارد؛ کوچک؛ و آشکارا عریان و بیدفاع. و همیشه در حال سفر است؛ سفری درونی. بچگی، شبیهِ مرگ، همواره شکل عوض میکند. و من، که فقط بر فراز زندگینامهام میتوانم وجود داشته باشم، هر دفعه زبانم بند میآید و خشک و منجمد میشود، گویی کابوسی دیده باشم. و این خودِ زندگی است.
Moon
برای لحظاتی در عمیقترین جای وجودم دست به جستوجویی بزرگ زدم تا بلکه چیزی خداگونه بیابم و به آن چنگ بزنم، اما هیچ نیافتم جز خودم و یک احساس پوچی بزرگ و خوشایند. احساسی ناب از جنس بیهودگی؛ چیزی شبیه به خود زندگی و عین زندگی. شگفتیِ احساس تازهام به من شهامتی داد که سیگاری روشن کنم و آخرین پُکها را روانهٔ ریهها و رودههایی کنم که بیاهمیتترین چیزهای تنم بودند. مرگ را پذیرفته بودم. ترس اما همچنان نیرویی عظیم بود. احساسِ خوشایند پوچی با این احساس هراسِ عظیم در آمیزشی شگفت بودند.
Moon
اما، هر اتفاقی که بیفتد، همیشه در دل تاریکی و در اوج سرخوردگی میتوان دل به امیدی هر چند کوچک بست، نوری ناچیز در حد یک نقطه، شبیهِ ستارهای دور در افق تاریکِ شب.
Moon
یک نیروی قدرتمند از درون آدم در برابر ضعفها و ناامیدیها طغیان میکند.
MasihReyhani
مرگ، با اینکه عظمتی به اندازهٔ خودِ زندگی دارد، بسیار ساده اتفاق میافتد: پوچ و بیهوده؛ درست مثل خودِ زندگی. اشتباه است اگر خیال کنیم مُردن ما با مُردن میلیاردها انسان دیگری که تابهحال مُردهاند و از این پس نیز خواهند مُرد خیلی متفاوت است. نه، مرگ یک حادثهٔ ساده است و همهٔ مرگها پوچ و بیهودهاند.
Shahab Moradi
زندان این قدرت را دارد که به مرور زمان هر کسی را سرجایش بنشاند. قدرت حصار حتی خشنترین انسانها را میتواند به صلح وادارد
Mahdi Hoseinirad
سادهترین راه برای کسب این هویتِ پوچ شکل دادنِ یک گروه بود؛ اینکه خودت را به کسان دیگری که حدس میزنی هویتِ اشتراکاتی با تو دارند گره بزنی، به آدمهایی که در این دستاورد با تو شریک خواهند بود. انگیزه یک چیز بود: فرار از خلأ و وحشتی که قدرتِ این را داشت تا هر کسی را خُرد کند و به زیر بکشد. همیشه وابسته بودن به یک گروه یا یک هویتِ جمعی سرپوشی بر تنهاییِ انسان است، راهی میانبُر برای فرار از آن.
Mahdi Hoseinirad
با لبخند زندگی، مرگ ترسناکتر و پُرهیبتتر میشود. مرگ و زندگی دو روی یک سکهاند، مرگ از دل زندگی میآید و شیرینترین بخش آن است.
Mina
حقیقتْ یک تناقض و یک معجون آشفته از ترس و آرامش و اضطراب در درون آدم میآفریند.
MasihReyhani
حجم
۲۶۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
حجم
۲۶۲٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۸ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
۲۷,۵۰۰۵۰%
تومان