بریده‌هایی از کتاب پیامی به گارسیا

اینجا قانونِ جنگل حکم‌فرماست

به هنگام درماندگی و تنگنا، سرِ سوزنی وفاداری می‌ارزد به خروار خروار رِندی.

قهرمان کسی است که کاری که به عهده گرفته است را به سرانجام می‌رساندــــ پیام را به گارسیا می‌رساند.

قهرمان کسی است که کاری که به عهده گرفته است را به سرانجام می‌رساند

همه کارفرمایان نیز طماع و خودخواه نیستند، همان‌طور که همه فقرا شریف نیستند.

مادامی‌که در آن سازمان مشغول به کارید و بخشی از آن سازمان هستید، از آن بد نگویید. نه به این خاطر که ممکن است به آن مجموعه لطمه و ضرری وارد شود، بلکه آنگاه که نهادی را که خود بخشی از آن هستید بی‌اعتبار می‌کنید، خودتان را خوار نموده‌اید

منطق، راهی به این آدم ندارد و تنها چیزی که مؤثر می‌افتد لگدی است که او را به بیرون هدایت کند!

برایش کار کنید، از او تعریف کنید، به نیکی یادش کنید، از او و سازمانش حمایت کنید و پشتش بایستید

از شما می‌خواهم مادامی‌که در آن سازمان مشغول به کارید و بخشی از آن سازمان هستید، از آن بد نگویید. نه به این خاطر که ممکن است به آن مجموعه لطمه و ضرری وارد شود، بلکه آنگاه که نهادی را که خود بخشی از آن هستید بی‌اعتبار می‌کنید، خودتان را خوار نموده‌اید؛

به هنگام درماندگی و تنگنا، سرِ سوزنی وفاداری می‌ارزد به خروار خروار رِندی

آنچه مردان جوان نیاز دارند دانشِ کتابی، یا آموختن درباره این و آن نیست، بلکه ایجادِ اراده‌ای است در آنان که به اعتمادِ دیگران خیانت نکنند تا بی‌معطلی دست به کار شوند تا انرژی‌شان را متمرکز کنند: کار را به سرانجام برسانند

اینجا قانونِ جنگل حکم‌فرماست، یعنی بقای اصلح.

دعا می‌کنم هیچ‌گاه آنجا که نباید، دخالت و امرونهی و مداخله نکنم؛ پند و اندرز نطلبیده ندهم و آن هنگام که به یاری من نیازی نیست، یاری ندهم. اگر بتوانم به مردم کمک کنم، به آنان فرصتی خواهم داد، خود به داد خود برسند؛ اگر فرصتی برای تعالی و الهام‌بخشی داشته باشم، بهتر است از طریق سرمشق، استنتاج و اشاره باشد تا اجبار و امرونهی. مخلص کلام، طالب آنم که متجلی باشم، تجلی زندگی.

بزرگ‌ترین دعای من این نیست که انسانی «فرزانه» باشم؛ بلکه به دنبال آنم که متجلی باشم. می‌خواهم تجلی سلامتی، سرور، صداقت، شجاعت و حسنِ نیت باشم. می‌خواهم صادق، عاری از تصنع، دارای ذهنی زلال و بدنی پاک باشم. اگر نمی‌دانستم، بگویم: «نمی‌دانم»، همه انسان‌ها را به یک چشم ببینم. با هر مشکل و مشقتی بی‌باکانه روبرو شوم. آرزو دارم دیگران نیز به بهترین و کامل‌ترین شکل از زندگی بهره بگیرند.

آنچه نوشتم سخن قلبی‌ام بود، پس از پشت سر گذاشتن روزی سخت که تلاش می‌کردم به برخی ازاین‌روستائیان وظیفه‌نشناس بیاموزم کمی به خود بیایند و از جایشان تکانی بخورند.

قهرمان کسی است که کاری که به عهده گرفته است را به سرانجام می‌رساند

بزرگ‌ترین دعای من این نیست که انسانی «فرزانه» باشم؛ بلکه به دنبال آنم که متجلی باشم. می‌خواهم تجلی سلامتی، سرور، صداقت، شجاعت و حسنِ نیت باشم. می‌خواهم صادق، عاری از تصنع، دارای ذهنی زلال و بدنی پاک باشم.

آنچه مردان جوان نیاز دارند دانشِ کتابی، یا آموختن درباره این و آن نیست، بلکه ایجادِ اراده‌ای است در آنان که به اعتمادِ دیگران خیانت نکنند تا بی‌معطلی دست به کار شوند تا انرژی‌شان را متمرکز کنند: کار را به سرانجام برسانند - «پیام را به گارسیا برسانند.»

دعا می‌کنم هیچ‌گاه آنجا که نباید، دخالت و امرونهی و مداخله نکنم؛ پند و اندرز نطلبیده ندهم و آن هنگام که به یاری من نیازی نیست، یاری ندهم. اگر بتوانم به مردم کمک کنم، به آنان فرصتی خواهم داد، خود به داد خود برسند؛ اگر فرصتی برای تعالی و الهام‌بخشی داشته باشم، بهتر است از طریق سرمشق، استنتاج و اشاره باشد تا اجبار و امرونهی. مخلص کلام، طالب آنم که متجلی باشم، تجلی زندگی.

آنچه مردان جوان نیاز دارند دانشِ کتابی، یا آموختن درباره این و آن نیست، بلکه ایجادِ اراده‌ای است در آنان که به اعتمادِ دیگران خیانت نکنند تا بی‌معطلی دست به کار شوند تا انرژی‌شان را متمرکز کنند: کار را به سرانجام برسانند

صادق، عاری از تصنع، دارای ذهنی زلال و بدنی پاک

اگر انسان‌ها حاضر نباشند وقتی پای منافع خودشان در میان است قدمی بردارند، پس اگر قرار باشد خیری به دیگران برسانند چه خواهند کرد؟