بریده‌هایی از کتاب بهتر فکر کنید؛ بهتر زندگی کنید

ما بندهٔ یک خدای فوق‌طبیعی هستیم. او در آن‌جا که ما نمیتوانیم ببینیم، می‌تواند راهی برایمان باز کند.

آن‌قدر روی داشته‌های دیگرن تمرکز نکنید که دیگر نتوانید بفهمید که خودتان چه دارید.

شما آن کسی نیستید که مردم می‌گویند. شما آن کسی هستید که خداوند می‌گوید.

اگر تفکرتان محدود شده، زندگی‌تان محدود خواهد شد، وقتی بهتر فکر کنید زندگی بهتری خواهید داشت.

«حتی اگر پدر و مادرم من را فراموش کنند، خداوند خودش مرا بزرگ خواهد کرد».

باور داشته باشید که مورد رحمت خدا هستید. باور داشته باشید که بهترین روزهای زندگی‌تان هنوز نرسیده‌اند. باور داشته باشید که قوی، سلامت، با استعداد، خلاق و کاملاً توانا هستید.

کلمات مثل دانه هستند. اگر مدتی طولانی روی آن‌ها وقت بگذارید، ریشه می‌دوانند و شما به آن چیزی تبدیل می‌شوید که دربارهٔ شما گفته‌اند.

مردم معمولاً ظاهر را می‌بینند اما خداوند دل انسان را نگاه می‌کند.

گاهی اوقات مردم برچسبی منفی به شما می‌زنند. نه به این دلیل که شما کار اشتباهی انجام داده باشید بلکه فقط به‌خاطر درد و غمی که خودشان تجربه کرده‌اند

وقتی دائم به خوبی‌های خداوند فکر می‌کنید، به این‌که او چطور از شما مراقبت کرده، از شما پشتیبانی کرده و شما را ارتقاء داده، نه‌تنها ایمان در قلبتان قوی‌تر می‌شود، بلکه همین حال انتظار و امیدواری است که دست خدا را باز می‌گذارد تا کارهای فوق‌العاده برایتان انجام دهد.

من آموخته‌ام که مردم خیلی چیزها می‌توانند به شما بگویند اما شما آن چیزی که مردم به شما می‌گویند نمی‌شوید. شما آن چیزی هستید که به آن جواب می‌دهید.

بگذارید آن‌ها هرچه می‌خواهند بگویند، شما کنترل خاک خودتان را در دست دارید،

در این دوران مدرن می‌توان این‌طور گفت «برخی به پول خود تکیه می‌کنند، برخی به شغل خود امید دارند، برخی به آن‌چه اقتصاددانان می‌گویند توکل می‌کنند. اما توکل ما به خدایی است که همهٔ این‌ها را خلق کرده. نام او خدای تأمین‌کنندهٔ نیازها است»

آن‌چه در اوقات سختی به زبان می‌آورید می‌تواند شما را بسازد یا شما را بشکند.

شیر می‌داند که وقتی آن حیوان بخواهد زایمان کند به هدفی ساده تبدیل می‌شود زیرا آن حیوان نمی‌تواند از خودش دفاع کند. برای همین شیر در واقع منتظر آن مادر می‌ماند تا زمان زایمان برسد و بعد نه تنها به مادر، که به نوزاد او هم حمله می‌کند. در زندگی هم همین اصل جاری است. همان لحظه که می‌خواهید وعده‌هایی که خداوند در قلبتان قرار داده را به دنیا آورید، با بزرگ‌ترین حملات رو به رو می‌شوید. شیطان صبر می‌کند تا شما نزدیک ترفیع گرفتن، نزدیک موفقیت‌های بزرگ باشید. او زمانی ضربه می‌زند که شما در شرف قدم گذاشتن به سطح جدیدی هستید. تعجب نکنید اگر با مشکلاتی رو به رو می‌شوید یا ناامیدی و دلشکستگی برایتان رخ می‌دهد. شاید آن دوستتان که خیلی رویش حساب می‌کردید غائب باشد یا همه‌چیز خیلی طولانی‌تر از آن چیزی شده که انتظار داشته‌اید. همهٔ این‌ها یعنی به دنیا آوردن آن‌چه خداوند در قلبتان قرار داده خیلی نزدیک است

کشف کردم که خودم پاسخ دعاهایم بودم.

شما تبدیل به چیزی می‌شوید که باور دارید

خداوند چیزی از شما نمی‌خواهد که قبلاً خودش آن را در وجود شما قرار نداده باشد. وقتی خداوند رویایی به شما می‌دهد، وقتی خداوند میلی به شما می‌دهد و شما می‌دانید که باید از روی ایمان قدم بردارید، شاید پیش خود احساس کنید که اصلاً صلاحیت لازم را ندارید. شاید به خودتان بگویید که دانش کافی را ندارید، که علم یا توانایی برداشتن آن قدم را ندارید اما وقتی جرأت کنید آن قدم را بردارید، درست همان‌طور که من این کار را کردم، چیزهایی در وجود خود کشف می‌کنید که اصلاً نمی‌دانستید در وجودتان قرار دارند

هر آن‌چه که در گذشتهٔ شما اتفاق افتاده دلیلی ندارد که سد راه رسیدن شما به سرنوشت‌تان شود. حتی اگر اشتباهاتی انجام داده باشید یا در شرایط غیرمنصفانه قرار گرفته باشید می‌توانید نشان دهید که این حرف‌های منفی همه اشتباه بوده‌اند و این کار را می‌توانید با خلاص‌شدن از دست ترحم بر خود و ادامه‌دادن زندگی‌تان انجام دهید.

وقتی دائم به آن‌چه گفته شده فکر می‌کنید، درواقع دارید دانه را آب می‌دهید. به آن اجازه می‌دهید تا به واقعیت تبدیل شود به همین دلیل است که منظم کردن زندگی ذهنی‌مان اهمیت زیادی دارد.