بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هنر عشق ورزیدن | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب هنر عشق ورزیدن

بریده‌هایی از کتاب هنر عشق ورزیدن

۳٫۶
(۳۳)
متمرکز شدن یعنی زندگی کامل در زمان حال، در این‌جا و اینک، نه این‌که در زمان حاضر که دارم کاری را انجام می‌دهم، به کار بعدی فکر کنم
Rezvan
نکته این‌جاست که فرد بتواند تنها باشد، شرط توانایی در عشق ورزیدن است.
Rezvan
درخصوص هنر عشق ورزیدن، این بدان معناست که هر کسی که آرزو دارد در این هنر استاد شود، ابتدا باید انضباط و تمرکز و صبر را در هر مرحله از زندگی‌اش تمرین کند.
Rezvan
همان‌طور که نوعی عدالتِ غیرشخصی، جایگزین عشقِ برادرانه شده است، خدا نیز به مدیر کل شرکت بازرگانی جهان تبدیل شده است؛ می‌دانید که او آن‌جاست، نمایش را کارگردانی می‌کند (هرچند احتمالاً بدون او هم چرخ آن خواهد چرخید)، هیچ‌گاه او را نمی‌بینید؛ ولی وقتی «نقش‌تان را ایفا می‌کنید» رهبری او را تصدیق خواهید کرد.
Rezvan
همان‌طور که روان‌پزشکان امروزی به شاغلان توصیه می‌کنند اگر خوشحال‌تر و شادتر باشند مشتریان بیشتری را جذب می‌کنند، بعضی از کشیش‌ها نیز توصیه می‌کنند که اگر می‌خواهید موفق‌تر باشید باید به خدا عشق بورزید. «خدا را شریکتان بکنید» یعنی خدا را در کسب‌وکار شریک خودتان کنید نه این‌که در عشق، عدالت و حقیقت با او یکی شوید.
Rezvan
اما وقتی پس از مدتی، زن از برآورده کردن انتظارات خیالی آن‌ها دست برمی‌دارد، تعارض‌ها و تنفرها و آزردگی‌ها شروع می‌شود. اگر زن همیشه او را تحسین نکند، اگر برای خود نیز حق زندگی قائل شود، اگر بخواهد خودش هم دوست داشته شود و مورد محافظت و مراقبت قرار گیرد، اگر مایل نباشد از روابط عاشقانهٔ شوهرش با زنان دیگر چشم بپوشد (یا حتی علاقه‌ای تحسین‌آمیز به آن‌ها نداشته باشد) مرد از عمق وجود آزرده و ناامید می‌شود و معمولاً چنین دلیل‌تراشی می‌کند که زنش «دوستش ندارد، خودخواه است یا سلطه‌گر»
Rezvan
. هر چیزی که به پای طرز برخورد یک مادرِ عاشق با فرزند خواستنی‌اش نرسد، مدرکی است دال بر فقدان عشق.
Rezvan
سالیوان در این‌جا از نیازهای بیان‌شده صحبت می‌کند درحالی‌که کمترین چیزی که در مورد عشق می‌توان گفت این است که عشق مستلزم واکنش نسبت به نیازهای بیان‌نشدهٔ بین دو نفر است).
Rezvan
اگر لُب کلام سالیوان را از زبان غامض و پیچیده‌اش جدا کنیم، می‌بینیم عصارهٔ عشق، همکاری و تشریک مساعی‌ای است که دو نفر احساس می‌کنند: «ما بر اساس قوانینِ بازی بازی می‌کنیم تا تشخص و احساس برتری و شایستگی‌مان را حفظ کنیم.»
Rezvan
ولی واقعیت‌های بالینی روشن نشان می‌دهند مردان ـ و زنان ـ ی که زندگی‌شان را وقف رضایتمندی جنسی محدودنشده می‌کنند به خوشبختی دست نمی‌یابند و اغلب دچار تعارض‌ها یا علائم شدید روان‌رنجورانه می‌شوند. ارضای کاملِ همهٔ نیازهای غریزی نه‌تنها مبنای خوشبختی نیست، بلکه حتی سلامت عقل را نیز تضمین نمی‌کند.
Rezvan
تمدن ما مسکن‌های زیادی عرضه می‌کند که به افراد کمک می‌کنند آگاهانه از این تنهایی ناآگاه باشند. قبل از هر چیز، روند یکنواخت و سختگیرانهٔ کار دیوان‌سالارانه و ماشینی به افراد کمک می‌کند از بنیادی‌ترین امیال انسانی و میل به تعالی و یگانگی، ناآگاه بمانند. از آن‌جا که این روند یکنواخت به‌تنهایی موفق نمی‌شود، انسان برای غلبه بر ناامیدی ناخودآگاهش به سرگرمی، شنیدنِ منفعلانهٔ صداها، و دیدنِ منفعلانهٔ تصاویری که صنعتِ سرگرمی به او عرضه می‌کند روی می‌آورد؛ علاوه بر این‌ها، از خرید چیزهای نو و پس از مدتی تعویض آن‌ها رضایت کسب می‌کند.
Rezvan
آدم خودخواه، خود را نه خیلی زیاد بلکه بس ناچیز دوست دارد؛ درواقع، او از خودش متنفر است. این فقدان مهربانی و دلسوزی نسبت به خود که فقط یکی از مظاهر فقدان ثمربخشی اوست، او را پوچ و سرخورده می‌کند. او بدبخت و ناراحت است و دغدغهٔ شدیدِ او این است که رضایتمندی‌ای را که از خود دریغ کرده، از دست زندگی برباید. به‌نظر می‌رسد او بسیار مراقب خودش است ولی درواقع فقط تلاش ناموفق می‌کند تا بر شکست خود در مراقبت از خویشتن واقعی‌اش سرپوش بگذارد و آن را جبران کند.
Rezvan
جذبهٔ جنسی برای لحظه‌ای پندار پیوند را ایجاد می‌کند. با وجود این، این «پیوند» وقتی از عشق تهی باشد بیگانه‌ها را به همان اندازهٔ قبلی بیگانه نگه می‌دارد و گاهی باعث می‌شود از یکدیگر شرمنده یا حتی متنفر شوند؛ چون وقتی این پندار از بین برود بیگانگی‌شان را حتی آشکارتر از گذشته احساس می‌کنند.
Rezvan
اگر میل به پیوندِ جسمی به‌وسیلهٔ عشق تحریک نشود، اگر عشق اروتیک عشق برادرانه نیز نباشد، هیچ‌گاه به پیوندی فراتر از یک عیاشی زودگذر منتهی نخواهد شد.
Rezvan
«تو قلب آدم بیگانه را می‌شناسی چون خودت در سرزمین مصر بیگانه بودی… پس به بیگانگان عشق بورز!»
Rezvan
عشق ورزیدن حتی از بهره‌مندی از عشق مهم‌تر شده است. او با عشق ورزیدن، سلول زندان تنهایی و انزوا را که از خودشیفتگی و خودمداری تشکیل شده ترک کرده است و احساس پیوند جدید، مشارکت، و یگانگی می‌کند.
Rezvan
منش مردانه را می‌توان منشی تعریف کرد که دارای خصوصیات دخول، راهنمایی، فعالیت، انضباط و ماجراجویی است. خصوصیات منش زنانه، پذیرندگی تولیدی، مراقبت، واقع‌گرایی، بردباری، مادرانگی است
Rezvan
اگر عشق بورزید بدون این‌که عشق را برانگیزید، یعنی اگر عشقتان عشق تولید نکند، اگر شما به‌وسیلهٔ یک مظهر زندگی، به‌عنوان عاشق، از خودتان معشوق نسازید، عشقتان ناتوان است، مصیبت‌بار است.»
Rezvan
یک نفر به دیگری چه می‌دهد؟ از خودش می‌دهد؛ از گران‌قیمت‌ترین چیزی که دارد، از زندگی‌اش می‌دهد. این لزوماً هم به آن معنا نیست که زندگی‌اش را برای دیگری قربانی می‌کند، بلکه به این معناست که چیزی را که در خودش زنده است به دیگری می‌دهد؛ از خوشی، منفعت، درک، آگاهی، شوخ‌طبعی، و اندوهش به او می‌دهد، از همهٔ مظاهر و تجلیاتی که فرد از آن‌ها زنده است به دیگری می‌دهد. بنابراین وقتی از زندگی‌اش می‌دهد، دیگری را غنی می‌کند و با تقویتِ حسِ زنده بودنِ خودش، حسِ زنده بودنِ یک نفر دیگر را تقویت می‌کند. او نمی‌دهد تا بگیرد؛ دادن به‌خودی‌خود، یک خوشی شدید است. اما وقتی کسی چیزی می‌دهد نمی‌تواند مانع از آن شود که چیزی به زندگی یک نفرِ دیگر وارد نشود و این چیزی که وارد زندگی آن فرد شده دوباره به فرد که آن را داده است منعکس می‌شود. وقتی واقعاً می‌دهد نمی‌تواند چیزی را که به او دوباره داده می‌شود دریافت نکند. دادن مستلزم آن است که دیگری نیز دهنده شود و هر دو طرف در خوشی‌ای که وارد زندگی کرده‌اند سهیم باشند. در عملِ دادن، چیزی متولد می‌شود و هر دو طرفی که دخیل هستند از زندگی‌ای که برای هر دو آن‌ها متولد شده سپاسگزارند
Rezvan
ثروتمند کسی نیست که زیاد دارد بلکه کسی است که زیاد می‌دهد.
Rezvan

حجم

۱۰۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۳۱ صفحه

حجم

۱۰۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۳۱ صفحه

قیمت:
۶۹,۹۰۰
۲۰,۹۷۰
۷۰%
تومان