بریدههایی از کتاب دریاس و جسدها
۴٫۲
(۲۳)
اگر فرمانروایان زود دست به اصلاحات بنیادین نزنند، قیام آغاز میشود.
sina_m_farsakh
اگر اروپاییها تکه استخوانی پیدا کنند، پنجاه سال در بارهاش تحقیق میکنند، ما نه، ده جسد هم جلوی پایمان بیفتد کسی نمیپرسد جسد کیست.
sina_m_farsakh
اگر شهر قیام نکند، به سوی مرگ میرود.
sina_m_farsakh
«دلم میخواهد بفهمم خودت نیاز به قیام داری یا به خاطر ژنرال قیام میکنی؟
عجیب نیست تا وقتی ژنرال به فکر قیام نیفتاده بود، هیچکدامتان به فکر قیام نبودید... چیز عجیبی نیست؟»
sina_m_farsakh
«انسان بیآنکه بداند همیشه منتظر فریادرسی است که بیاید و به دادش برسد.»
sina_m_farsakh
ترس بزرگ مردم شهر همیشه این بوده، که چیزی تازه بیاید و آنها به آن عادت نداشته باشند.
sina_m_farsakh
ایدهای که مردم علیه ناعدالتی قیام میکنند تا کودکانشان زندگی بهتری داشته باشند، درست نیست. آنچه سبب قیام مردم میشود، تصویر پشت خمیدهٔ اجدادشان زیر بار سرکوب است.
sina_m_farsakh
یقین داشت با این جنگ ابلهانه و این خیالات پوچ که پر از شبح شده، زندهها شایستگی دریافت کمک ندارند؛ کسانی که شایستهٔ کمکند، مردهها هستند که مطمئناً حالا میدانستند چه کار ابلهانهای کردهاند که خود را به کشتن دادهاند. «مردم این شهر باید بمیرند، بعد میفهمند وقتی زنده بودند چه انسانهای نفهم و کلهپوکی بودهاند.»
کاربر ۳۰۵۴۹۲۹
یقین داشت با این جنگ ابلهانه و این خیالات پوچ که پر از شبح شده، زندهها شایستگی دریافت کمک ندارند؛ کسانی که شایستهٔ کمکند، مردهها هستند که مطمئناً حالا میدانستند چه کار
کاربر ۳۰۵۴۹۲۹
دریاس هم مثل آنها و با همان شتاب و شیوه میدوید. همانطور که بسیاری نمیدانستند چرا میدوند، او هم نمیدانست. مهم این بود که آنها میدویدند و او هم دنبالشان. اولینبار لذتی اندک و پنهانی حس کرد، این لذت که همان کاری را میکرد که همه انجام میدهند، لذتی آنی، ذوب شدن سریع در جمعیتی که هر لحظه بیشتر میشد. این بار نخواست بایستد و برگردد، همراه بقیه میدوید و به خود قدرت و انگیزه میداد که بخشی از مردم باشد، با آنها آمیخته شود و حتی مدت کوتاهی غربتش را در جمعیت از یاد ببرد.
کاربر ۳۰۵۴۹۲۹
آدمها همهچیز را میسوزانند. داروندار خود را میزدایند تا شبیه عکس داخل آینه باشند... چند سال است که میکوشم شبیه عکسی باشم که آینه میخواهد. به این شکل در دل مردم جا میگیرید، اگر بخواهید مثل یکی از اهالی اینجا شوید، هرچیزی را که شبیه عکس توی آینه نباشد، باید در خود بکُشید. اگر بخواهید بیگانه نباشید باید چنین کنید. اما تو نمیتوانی، مطمئنم نمیتوانی. به همین خاطر یاد بگیر از خودت محافظت کنی. باید فاصله را حفظ کنی، از دور ببین و هیچکاری نکن. هیچ. اگر هم کاری کردی، تلاش کن خیلی با مردم سروکار نداشته باشی...
کاربر ۳۰۵۴۹۲۹
حس میکرد، خودِ زندگی نقشهای برای انسان است، و او درون آن تاریکترین گره و نقشه گرفتار آمده است.
Ahmad
تو را از جنس روشنفکرانی طبقهبندی کرده بود که اگر بین کشتن گنجشکی یا انکار حقیقت ناچار به انتخاب باشی، انکار حقیقت را انتخاب میکنی. خودت فکر کن چرا تو را انتخاب کرد. فکر کردن و اندیشیدن و پرسش مدام، چنان تو را ضعیف کرده، حتی وقتی جسدها را با پیرزنها خاک میکنی، برای این است که زود چهرهٔ جنگ را پنهان کنی، بپوشانی و گم کنی. کارت گم و فراموش کردن جسدهاست... چیزی بیش از این نیست. ژنرال از هفتهٔ اول این را از تردید و سستی و چهرهٔ آرامت خوانده بود. میدانست تو نمیتوانی امیدی ایجاد کنی، اما این را هم میدانست که همهٔ تلاش خودت را میکنی تا دنیا جای ترسناکتری از اینکه هست نباشد. میدانست تو نمیتوانی آن ماشین عظیمی را که نامش سیاست و جنگ است متوقف کنی؛ اما خوب همه تلاشت را می کنی که معنای زندگی در همه جا نابود نشود...»
Ahmad
سیاستمدارها اینجا از یافتن مشابه خودشان درنمیمانند. هریک شبحی است و در کالبد هزاران نفر نفوذ میکند. هر سیاستمداری اگر بخواهد، میتواند چندین مشابه خود بیابد یا بسازد، یا زمان ناچاری از هیچ میسازدشان. بله، آنها دوقلو بودند، اما دوقلو چیست؟ من هم خودم را قُل دیگرشان میدانستم، هریک از ما به نوعی دوقلوی آنهاییم، همه زنجیرهٔ به هم متصل بودیم که یکدیگر را کامل میکردیم.
Ahmad
از خودت پرسیدهای چرا سیاستمداران شرق همه سنگدل و درنده و بیرحمند؟ چون در عمق وجودشان، به شکلی هولناک احساس حقارت میکنند. چنین درندگی و سنگدلی که فقط در تاریخ این اقلیم مانده، زادهٔ اشتیاق و علاقهٔ بسیار زیاد به بزرگشدنی است، برای رهایی از ناچیزی، بیارزشی و حقارت.
Ahmad
یک بار به من گفت یگانه هنر حقیقی هنر مرگ است، مرگ چیزی است که نباید به دست سرنوشت بسپاریمش.
Ahmad
درد عمیق انسان این است که آنچه را با عشق به دست نمیآورد، میخواهد با قدرت کسب کند. هر آنچه با قدرت به چنگ نمیآوریم، میخواهیم با عشق به دستش بیاوریم.
Ahmad
«حقیقت فایدهای ندارد... حقیقت فایدهای ندارد، مخصوصاً اگر دروغی بسیار بزرگ پشتش نباشد.» ا
Ahmad
حقیقت هرچه باشد، به هر شکلی آشکار شود، با هر وسیلهٔ مستند نشان داده شود، نمیتواند بر داستان خیالی مردم پیروز شود. هیچچیز از حقیقت ضعیفتر نیست، وقتی برابر توهّم قرار گیرد.
Ahmad
پرسش این نیست که اگر حقیقت به مخاطره بیفتد، چه رخ میدهد، پرسش این است که اگر توهّم با خطر روبرو شود، چه روی میدهد؟ پرسش بزرگ این است
Ahmad
حجم
۲۱۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۲۱۶٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
قیمت:
۱۳۶,۰۰۰
تومان