- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب طاعون
- بریدهها
بریدههایی از کتاب طاعون
۳٫۸
(۱۳۶)
آنچه در شهر ما از همهچیز بکرتر و جالبتر است، دشواری مردن در آن است
نفیس
در دنیای مردی که کار میکند، تنگدست است، آیندهای نامعلوم و کموبیش مسدود دارد و شب دور میز شام ساکت است و حرفی نمیزند جایی برای عشق و شور و شوق باقی نمیماند.
jef_raj
تا زندهام این آفرینشی را که در آن بچهها شکنجه میشوند، رد میکنم.
pejman
این جملهٔ «من پیش از شما آنرا تجربه کردهام» بیشتر از بدبختی سرچشمه میگرفت، تا از کامیابی.
pejman
واقعیت همیشه دارای نیروی چنان بزرگی است که بر همه چیز چیره میشود.
pejman
تارو گفت: «به نظر من آدم به همه کاری قادر است.»
ــ نه، اینطور نیست رنج و درد فراوان، یا خوشبختی زیاد و طولانیمدت را نمیتواند تحمل کند. بنابراین قادر به انجام هیچ چیز ارزشمندی نیست.
pejman
آنچه برای من اهمیت دارد این است که آدم بهخاطر آنچه دوست دارد زندگی کند یا بمیرد.
Anahita Jafarzadeh
ریو که داشت به فرمانداری میرفت، سر راهش کاستل را هم سوار کرد. کاستل گفت:
ــ هیچ میدانید که در ایالت سرم وجود ندارد؟
ــ میدانم. به انبار تلفن کردم. مدیر آنکه از همهجا بیخبر بود دستپاچه شد. میگفت باید از پاریس بفرستند.
ماراتن
کسی که تسلیم قوهٔ تخیلاش میشود، باید زخمی را هم که از این تسلیمشدن به او وارد میشود بپذیرد.
solmaz
قضیه از این قرار بود که کارمندی جزء مرد عربی را در ساحل دریا کشته بود.
IMojtaba
در لحظهای خاص، باید کلمههایی مناسب برای منصرفکردنش از رفتن مییافتم، ولی نتوانستم.»
fatemeh
«قبول ندارید خودتان امتحان کنید. ولی من مطمئنم که اینرا به شما میگویم. تنها راه برای گرد آوردن آدمها دور هم این است که طاعون به سراغشان بیاید. نگاهی به دور و برتان بیندازید.»
آروین
به تارو که از زندگی گوشهگیرانهٔ او حیرت کرده بود اینگونه توضیح میدهد که بنا به دستورهای مذهبی، اولین نیمهٔ زندگی یک انسان به بالارفتن از سربالایی اختصاص دارد و نیمهٔ دیگر برای پایین آمدن، هنگام پایینآمدن دیگر روزهایش به خودش تعلق ندارند، در هرلحظه ممکن است آنها را از او بگیرند، درنتیجه کاری با آنها نمیتواند بکند و بهترین کار هم درواقع همین است که دست به هیچ کاری نزند. وانگهی از تضاد نمیترسید، کمی بعد به تارو گفته بود با بودن خدا، کشیشها دیگر صیغهای از اِعراب نبودند و به کاری نمیآمدند. ولی مدتی بعد، پس از فکرکردنهایی چند، تارو فهمید که این طرز فکر با کجخلقی ناشی از تقاضاهای پیدرپی حوزهٔ مذهبی که از او کمک مالی میخواست، ارتباط تنگاتنگی دارد. ولی آنچه تصویر مرد سالخورده را کامل میکرد، آرزویی بود که ژرف بهنظر میرسید و چندین بار آنرا به مخاطبش گوشزد کرده بود: آرزو میکرد در سن خیلی بالایی بمیرد.
تارو از خودش میپرسید: آیا او یک قدیس است؟ و خودش جواب میداد: «اگر قداست یک عادت باشد، بله، او یک قدیس است.»
کاوشگر
همچنین یادآور میشود آبنباتهای نعنادار در داروخانهها نایاب شد، چون مردم گمان میکنند با مکیدن آنها از سرایت احتمالی بیماری در امان میمانند.
کاوشگر
روح آدم جنایتکار کور است، درنتیجه نه خوبی واقعی در او وجود دارد، نه عشق پاک، و نه روشنبینی.
آروین
موقعی که جنگی درمیگیرد، مردم میگویند: «زیاد طول نخواهد کشید، اقدامی احمقانه است.» خوب، بدون شک جنگ کار احمقانهایست، ولی مانع از آن نمیشود که مدتها به طول بیانجامد. اگر آدم دائمآ دربند نظر و عقیدهٔ شخصیاش نباشد، میفهمد که لجاجت و یکدندگی ناشی از حماقت است.
Sylvain
خود درد و رنج هم در آن موقع جنبهٔ تأثرآورش را از دست داده بود.
Hossein Ghadjari
خانوادههای تنگدست در این شرایط وضعیت بسیار طاقتفرسایی پیدا کرده بودند، حال آنکه خانوادههای ثروتمند تقریبآ چیزی کم و کسر نداشتند. اگرچه طاعون با روش بیرحمانهاش که خودی و بیگانه و فقیر و ثروتمند نمیشناخت، باید دست کم در این زمینه عدالت را میان طبقات گوناگون مردم برقرار میکرد، برعکس و به علت خودخواهی، احساس بیعدالتی را در دل مردم بیشتر برمیانگیخت.
mh.b98
راوی بر این عقیده است که اگر برای کارهای خیر اهمیتی بیش از اندازه قائل شویم، در واقع سرانجام تمجیدی غیرمستقیم و قدرتمندانه از شر بهعمل آوردهایم. چون در آن صورت این فرض پیش میآید که علت ارزشمندبودن کارهای نیک کمیاببودنشان است، و بدخواهی و بیتفاوتی در اقدامهای آدمها نقش نیروی محرکه را اجرا میکنند و از انگیزههای نیکوکاری فراوانترند. این نظری است که راوی با آن موافق نیست. شر در این دنیا کموبیش همیشه از نادانی سرچشمه میگیرد، و خیر هم اگر هدفش مشخص نباشد، به همان اندازهٔ شر میتواند آسیب برساند. آدمها بیشتر خوبند تا بد، تازه اصل قضیه هم این نیست. آنها کمتر از این امر آگاهند، و این همان چیزیست که پاکدامنی یا فساد خوانده میشود. فاسدترین آدمها کسانی هستند که نادانند اما گمان میکنند همهچیز را میدانند، آنوقت به خودشان اجازه میدهند دیگران را بکشند.
Hossein Ghadjari
بیقرار نسبت به زمان حال، دشمن گذشته و محروم از آینده، شبیه کسانی شده بودیم که عدالت یا کینه و نفرت انسانها، وادارشان میکند پشت میلههای زندان روزگار بگذرانند. درنهایت، تنها وسیلهٔ گریختن از این تعطیلات تحملناپذیر این بود که در عالم تخیل، قطارها را دوباره بهراه بیندازیم و ساعتهای بیکاریمان را با نوای مکرر ناقوسهایی که با سماجت خاموش مانده بودند پر کنیم.
🦄
حجم
۲۷۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۲۷۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
قیمت:
۳۹,۰۰۰
۱۹,۵۰۰۵۰%
تومان