بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب طاعون | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب طاعون

بریده‌هایی از کتاب طاعون

نویسنده:آلبر کامو
امتیاز:
۳.۸از ۱۳۶ رأی
۳٫۸
(۱۳۶)
دوست داشتن خداوند کار دشواری است، عشقی است همراه با درد و رنج. باید خود را به کلی از یاد برد و هرگونه غروری را کنار گذاشت.
tt
روشی آسان برای شناختن یک شهر، پی‌بردن به نحوهٔ کارکردن، دوست‌داشتن و مردن مردمانش است.
surrender
کامو انسان باوجدان و آگاهی است که از اسارت بشر در تاروپود جامعه‌ای غیرانسانی رنج می‌برد.
Husayn Parvarde
کسی که تسلیم قوهٔ تخیل‌اش می‌شود، باید زخمی را هم که از این تسلیم‌شدن به او وارد می‌شود بپذیرد.
حسین میری
آدمی خوش‌قلب و گشاده‌رو بود که ظاهرآ از لذت‌های طبیعی، بی‌آن‌که برده و اسیرشان باشد خوشش می‌آمد.
آترین🍃
حالا دیگر جز گذشته چیزی برای‌مان باقی نمانده بود، و اگر تعداد اندکی هم میان ما می‌کوشیدند در آینده زندگی کنند، خیلی سریع دست از این فکر برمی‌داشتند
mahii
آدم‌ها می‌گویند بلا چیزی غیرواقعی است، کابوسی است ترسناک که زود می‌گذرد. ولی همیشه هم زود نمی‌گذرد، آدم‌ها هستند که از کابوسی به کابوسی دیگر کشانده می‌شوند
sa.ch
واقعآ به فکر کسی بودن، یعنی هر لحظه به او فکر کردن، بی‌آن‌که موضوع دیگری توجه‌شان را به خود جلب کند، نه مشکلات خانه و زندگی، نه پرواز مگس‌ها و نه خارش بدن.
Ali Abbasi
شاید وقتش رسیده باشد که شرح و تفصیل‌ها و احتیاط‌هایی را که لازمهٔ گفتن و نوشتن است کنار بگذارد و به شرح خود وقایع بپردازد.
آترین🍃
فاسدترین آدم‌ها کسانی هستند که نادانند اما گمان می‌کنند همه‌چیز را می‌دانند، آن‌وقت به خودشان اجازه می‌دهند دیگران را بکشند.
tt
از دیدگاه طاعون، تفاوتی میان رئیس و نگهبان‌ها و زندانی‌ها وجود نداشت، چون همگی‌شان زندانی محسوب می‌شدند و برای اولین بار در زندان عدالت به‌طور مطلق اجرا می‌شد.
Bhr_maryam
اگر نوشته‌های وقایع‌نگار طاعون بزرگ مارسی را باور کنیم، از هشتاد و یک راهب دِیر «مرسی» فقط چهار نفرشان از طاعون جان سالم به در بردند. از این چهار نفر درواقع سه‌نفرشان فرار کرده بودند. وقایع‌نگاران این‌گونه می‌نوشتند و پیشه‌شان ایجاب می‌کرد بیش از این چیزی در این‌باره نگویند. ولی پانلو هنگام آوردن این مثال‌ها، روح موعظه‌اش را متوجه آن‌راهبی کرده بود که در برابر این هفتاد و هفت جسد، از سرمشق سه برادر دینی دیگرش پیروی نکرده و یک تنه در معرکه باقی مانده بود. بعد مشت گره کرده‌اش را روی لبهٔ منبر کوبید و فریاد زد: «برادران، همگی باید آن‌راهبی باشیم که باقی ماند و فرار نکرد!» «نه این‌که احتیاط‌های لازم و نظم هوشمندانه‌ای را که جامعه‌ای در دوران آشفتهٔ آفت برقرار می‌سازد نادیده بگیریم، نباید به آن عده از پیروان اخلاق که می‌گفتند زانو به زمین بزنید و همه چیز را رها کنید گوش فرا داد، بلکه باید در دل ظلمت کورمال کورمال شروع به جلو رفتن کرد و در نیکوکاری کوشا بود. ولی در مورد بقیهٔ چیزها، از جمله در برابر مرگ دردناک کودکان باید به جا ماند، آن‌را پذیرفت، به فکر چاره‌اندیشی شخصی نیفتاد و همه چیز را به خداوند واگذار کرد.»
کاوشگر
مسیحی واقعی کسی است که تسلیم خواست و ارادهٔ پروردگار می‌شود، حتا اگر مفهومش را درک نکند. خرد نمی‌تواند بگوید: «این یکی را می‌فهمم ولی آن یکی پذیرفتنی نیست». باید به آغوش این ناپذیرفتنی‌ها پناه ببریم، تا بتوانیم انتخاب درستی بکنیم. درد و رنج کودکان نان تلخ ماست، اگر این نان را نداشته باشیم، روح‌مان بر اثر گرسنگی معنوی می‌میرد.
کاوشگر
بلاها درحقیقت شباهت‌ها و وجوه مشترکی با هم دارند، ولی موقعی که نازل می‌شوند، آدم‌ها به دشواری آن‌ها را قبول می‌کنند. در دنیا به همان اندازهٔ جنگ‌ها، بیماری طاعون هم وجود دارد.
محمدعلی
یکی از نشانه‌های بازگشت دوران سلامتی، بی‌آن‌که آشکارا امیدوارکننده باشد، ولی در عین حال هرکسی در دلش آرزویش را می‌کرد این بود که همشهریان‌مان از همان لحظه آزادانه، اگرچه با قیافه‌ای به ظاهر بی‌تفاوت، دربارهٔ این‌که زندگی در آینده و پس از تمام شدن بیماری به چه صورتی سازمان‌دهی خواهد شد حرف می‌زدند.
سیّد جواد
روزنامه‌ها طبعآ، بنا به دستورهایی که دریافت می‌کردند، لحن خوشبینانه‌ای را در پیش گرفته بودند. با خواندن آن‌ها، وضعیت فعلی «سرمشقی تأثرانگیز از آرامش و خونسردی» مردمان شهر بود. ولی در شهری بسته و به محاصره درآمده که هیچ موضوعی پنهان نمی‌ماند، هیچ‌کس در مورد این «سرمشقی» که در اعلامیه به آن اشاره شده بود، گول نمی‌خورد.
سیّد جواد
ولی آدمی بود که می‌دانست چی می‌خواهد.
Husayn Parvarde
عادت کردن به نومیدی، وخیم‌تر از خود نومیدی است.
Husayn Parvarde
اما شب با سیاهی‌اش در همهٔ دل‌ها رخنه کرده بود
Husayn Parvarde
ــ هیچ چیز در دنیا ارزش آن‌را ندارد که آدم از چیزی که مورد علاقه‌اش است دست بر دارد. با این همه، خود من دست بر می‌دارم بی‌آن‌که بدانم چرا.
liliyoooom

حجم

۲۷۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

حجم

۲۷۷٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

قیمت:
۳۹,۰۰۰
۱۹,۵۰۰
۵۰%
تومان