بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب حکومت نظامی | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب حکومت نظامی

بریده‌هایی از کتاب حکومت نظامی

نویسنده:آلبر کامو
امتیاز:
۴.۰از ۲۲ رأی
۴٫۰
(۲۲)
وقتی سه وعده غذاتان را می‌خورید، هشت ساعت کارتان را می‌کنید، به هر دو زن‌تان می‌رسید، گمان می‌کنید همه‌چیز مرتب و روبه‌راه است. ولی نه، مرتب نیست. توی صف قرار گرفته‌اید. در صفی منظم، با قیافه‌هایی هشیار و روشن‌بین، آماده برای روبه‌روشدن با فاجعه
saeed
دیگر نترسید. شرط پیروزشدن در نترسیدن است.
Maryam
منشی: معنی‌اش این است که شما بگویید به چه دلیل و با چه انگیزه‌هایی زنده‌اید. ماهی‌گیر: به چه دلیل؟ چه دلیلی دوست دارید به شما ارائه دهم. منشی: می‌بینید، آقای مقام برجسته این موضوع را یادداشت کنید که امضاکنندهٔ این اظهارنامه می‌گوید دلیلی برای زنده‌بودنش نمی‌تواند ارائه دهد. درنتیجه وقتش که برسد دست‌وبال‌مان در مورد او بازتر خواهد بود.
melik
بگویید منظورتان از این حرف‌ها چیست؟ منشی: برای این است که مردم به شنیدن کلمات پیچیده و مبهم عادت کنند. هرقدر کم‌تر بفهمند، بیش‌تر اطاعت خواهند کرد. حالا این مقررات و دستورها را به شما می‌دهم که به‌وسیلهٔ پیام‌رسان‌ها در سراسر شهر به اطلاع همهٔ مردم برسانید تا آن‌ها، حتا کسانی که کندذهن هستند، این دستورها را به‌آسانی هضم و اجرا کنند. این‌ها پیام‌رسان‌های ما هستند. قیافه‌های مهربان‌شان باعث خواهد شد حرف‌هایی که می‌زنند بهتر در دل مردم بنشینند و در ذهن‌شان باقی بمانند.
melik
مردی با چهرهٔ الهام‌گرفته از خانه‌ای بیرون می‌آید و فریاد می‌زند: «تا چهار روز دیگر دنیا به آخر می‌رسد!» و بار دیگر وحشت میان مردم اوج می‌گیرد. همه تکرار می‌کنند: «تا چهار روز دیگر دنیا به آخر می‌رسد.» مأموران انتظامی مرد را بازداشت می‌کنند، ولی از طرف دیگر صحنه جادوگری بیرون می‌آید و دارو میان مردم پخش می‌کند. جادوگرترنجبین، نعنا، اکلیل کوهی، مریم گلی، آویشن، زعفران، پوست لیمو، بادام کوبیده... توجه، توجه، این داروها ردخور ندارند!
melik
فرماندار: امیدواریم هیچ‌چیز از جایش نجنبد! من سلطان سکون و بی‌حرکتی هستم!
melik
دیه‌گو: آرام باش، خودت را این‌همه بالا فرض نکن. چون در این صورت کم‌تر دوستت خواهند داشت.
melik
دیه‌گو:‌ ولی اگر قانون یک نوع جرم باشد چی؟ قاضی: اگر جرم قانون شود، دیگر جرم نخواهد بود. دیه‌گو: پس در آن‌صورت باید فضیلت را مجازات کرد. قاضی: بله، البته، به‌راستی اگر متکبرانه با قانون سروکله بزند و مخالفت کند، باید تنبیهش کرد. ویکتوریا: کاسادو، این قانون نیست که تو را وامی‌دارد چنین حرف‌هایی بزنی، ترس است. قاضی: دیه‌گو هم می‌ترسد. ویکتوریا: ولی او هنوز به کسی یا چیزی خیانت نکرده. قاضی: خیانت خواهد کرد. همه خیانت می‌کنند، چون همه می‌ترسند. همه می‌ترسند چون هیچ‌کس وجود ندارد که جرمی، خطایی مرتکب نشده باشد.
javadazadi
می‌خواهد آن‌گونه که درنظر دارد خوشبخت باشیم، نه آن‌طور که خودمان دل‌مان می‌خواهد. این‌ها لذت‌های اجباری هستند، زندگی سرد و بی‌رونق، خوشبختی به شیوهٔ حبس ابد.
saeed
خیلی خوب ساختارتان را درک کرده‌ام! شما به مردم رنج گرسنگی‌کشیدن و جداشدن‌ها را داده‌اید تا مانع طغیان‌کردن‌شان بشوید. فرسوده‌شان می‌کنید، نیرو و وقت‌شان را هدر می‌دهید تا نه فرصت و نه انگیزهٔ خشمگین‌شدن را داشته باشند. خیال‌تان آسوده، آن‌ها درجا می‌زنند. به‌رغم تعداد زیادشان تنها هستند، مثل من که تنهایم. هریک از ما به‌خاطر بزدلی دیگران تنها می‌ماند.
Maryam Ghamari
دیه‌گو:‌ ولی اگر قانون یک نوع جرم باشد چی؟ قاضی: اگر جرم قانون شود، دیگر جرم نخواهد بود. دیه‌گو: پس در آن‌صورت باید فضیلت را مجازات کرد. قاضی: بله، البته، به‌راستی اگر متکبرانه با قانون سروکله بزند و مخالفت کند، باید تنبیهش کرد.
Maryam Ghamari
او را علامت‌گذاری کنید. روی همه علامت بگذارید! حتا کسانی که حرفی نمی‌زنند ولی می‌شود حرف‌هاشان را شنید! آن‌ها دیگر نمی‌توانند اعتراض کنند، اما سکوت‌شان گوش‌خراش است! دهان‌هاشان را خرد کنید
Maryam Ghamari
در گذشته ملتی بودیم و حالا شده‌ایم توده‌ای فشرده کنار هم! پیش از این از ما دعوت می‌شد و حالا احضارمان می‌کنند! نان و شیر را با یکدیگر ردوبدل می‌کردیم و حالا غذا را برای‌مان جیره‌بندی کرده‌اند. ما درجا می‌زنیم! (همه درجا می‌زنند.) درجا می‌زنیم و می‌گوییم هیچ‌کس کاری برای هیچ‌کس نمی‌تواند بکند. باید سرجای‌مان توی صفی که برای‌مان تعیین کرده‌اند بمانیم. فریادزدن چه فایده‌ای دارد؟ زن‌هامان دیگر چهره‌ای به شادابی گل که در گذشته به هیجان‌مان می‌آورد ندارند.
Maryam Ghamari
می‌شنوی کاسادو، چون حق از آنِ کسانی است که رنج می‌برند، ناله می‌کنند، امیدوارند، نه، حق با کسانی نیست که اهل حساب و کتابند و پول جمع می‌کنند، نمی‌تواند هم با آن‌ها باشد.
سینا جوادی
با همهٔ شوربختی‌ام می‌دانم جسم می‌تواند خطاهایی مرتکب شود، حال آن‌که دل است که دست به جنایت می‌زند.
سینا جوادی
سرنوشت از این پس عاقل و سربه‌راه شده و دفترهای کارش را در اختیار خود گرفته. نام شما در آمار ثبت می‌شود و سرانجام به درد کاری می‌خورید.
melik
خوب به یاد داشته باشید، وقتی من می‌آیم، خواب و خیال‌های شیرین پی کارشان می‌روند. خواب و خیال و احساسات همراه با سرگرمی‌های دیگری مانند دلشورهٔ مسخرهٔ خوشبختی، قیافهٔ احمقانهٔ عاشق‌ها، تماشای خودخواهانهٔ چشم‌اندازها، طعنه‌زدن‌ها و مسخره‌بازی درآوردن‌ها ممنوعند. به جای همهٔ این‌ها من سازمان‌هایی را ایجاد می‌کنم. این چیزها در آغاز کار کمی ناراحت‌تان می‌کنند، اما به‌زودی درخواهید یافت که یک سازمان خوب خیلی ارزشمندتر از احساساتی‌بودنی نادرست است. برای به‌تصویر کشیدن این اندیشهٔ نیکو، من کار را با جداساختن زن‌ها از مردها آغاز می‌کنم. این اقدام از این پس جنبهٔ قانونی پیدا می‌کند.
melik
کاخش یک پادگان است و شکارگاهش یک دادگاه. درضمن، حکومت نظامی اعلام شده است.
melik
پنجمین پیام‌رسان: برای پرهیز از سرایت بیماری به‌وسیلهٔ جریان هوا، حتا از حرف‌زدن هم که می‌تواند ناقل میکروب باشد خودداری کنید، برای این کار به هریک از ساکنان شهر دستور داده می‌شود پارچه‌ای لوله‌شده و آغشته به سرکه را مدام در دهان‌شان نگه دارند تا هم از انتقال میکروب آن‌ها را مصون نگه دارد و هم مجبور به حرف‌زدن نشوند و با سکوت خود از انتقال میکروب جلوگیری کنند. از آن لحظه به بعد هریک از ساکنان شهر دستمالی آغشته به سرکه در دهانش می‌گذارد و درنتیجه هم از میزان حرف‌زدن‌ها کاسته می‌شود و هم نوای موسیقی آهسته می‌شود. صداهای دسته‌جمعی که با گفته‌های چندین نفر آغاز شده بود، به صدای یک نفر ختم می‌شود، تا این‌که سرانجام در سکوت کامل به صورت ایما و اشاره درمی‌آید. دهان همهٔ حاضران در صحنه بسته و متورم است.
melik
یک صدا: هرچه پول دارم در ازای یک نان می‌دهم!
melik

حجم

۹۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۹۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان