بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب حکومت نظامی | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب حکومت نظامی

بریده‌هایی از کتاب حکومت نظامی

نویسنده:آلبر کامو
امتیاز:
۴.۰از ۲۲ رأی
۴٫۰
(۲۲)
پیام‌رسان چهارم:‌ کمک‌رساندن به کسانی که بیماری به آن‌ها سرایت کرده اکیدآ ممنوع است، فقط باید موردشان را به مقام‌های مربوط گزارش داد تا اقدام‌های لازم را به‌عمل بیاورند. اعلام بیمارشدن عضوی از خانواده از سوی اعضای دیگر به‌ویژه توصیه می‌شود و به‌عنوان پاداش جیره‌ای دو برابر سهم تعاونی دیگران دریافت خواهند کرد.
melik
پیام‌رسان سوم: همهٔ چراغ‌ها سر ساعت نه شب باید خاموش شوند و هیچ فرد غیردولتی نباید در چهارراه‌ها یا در کوچه‌های شهر در حال تردد باشد، مگر این‌که اجازهٔ عبوری رسمی در دست داشته باشد که فقط در موارد بسیار ضروری و استثنایی صادر می‌شود و قابل ابطال هم هست. همهٔ کسانی که از این دستور تخلف کنند، طبق قانون به اشد مجازات تنبیه خواهند شد.
melik
پیام‌رسان دوم:‌ همهٔ آذوقه‌ها و مواد غذایی ضروری در اختیار شورای شهر قرار خواهند گرفت، یعنی به‌طور مساوی و با حداقل ممکن میان همهٔ کسانی که وفاداری‌شان را نسبت به دولت و جامعهٔ جدید ثابت کنند پخش خواهند شد.
melik
اولین پیام‌رسان: همهٔ خانه‌هایی که ساکنان‌شان مبتلا شده‌اند، باید ستارهٔ سیاهی که هر شعاعش به طول یک‌پا است، با این نوشته روی درشان نصب کنند: «همگی برادریم.» این ستاره تا زمانی که ساکنان خانه مداوا شوند باید روی در بماند. کسانی که از این دستور سرپیچی کنند طبق قانون مجازات خواهند شد.
melik
نخستین مقام برجسته:‌ اصول درست؟ نادا: اصول درست می‌گویند رأی‌دادن آزاد است. یعنی رأی‌های مثبتی را که به حکومت می‌دهند، آزادانه داده شده تلقی می‌کنند. اما سایر رأی‌ها، برای از میان‌برداشتن سد و مانع‌های پنهانی که می‌توانسته‌اند مانع انتخابی آزاد بشوند، با روش ترجیحی شمرده می‌شوند، یعنی افزودن رأی‌های موافق به خارج قسمت رأی‌های سفید در رابطه با رأی‌های باطل‌شده. روشن شد؟ نخستین مقام برجسته: روشن، آقا؟... چه عرض کنم، ولی بالاخره انگار حالی‌ام شد. نادا: تحسین‌تان می‌کنم، اما چه فهمیده باشید و چه نفهمیده باشید، فراموش نکنید که نتیجهٔ بی‌چون‌وچرای این روش انتخابات این است که رأی‌های مخالف همیشه باطل انگاشته می‌شوند.
☆Nostalgia☆
گروه مردها: در گذشته ملتی بودیم و حالا شده‌ایم توده‌ای فشرده کنار هم! پیش از این از ما دعوت می‌شد و حالا احضارمان می‌کنند! نان و شیر را با یکدیگر ردوبدل می‌کردیم و حالا غذا را برای‌مان جیره‌بندی کرده‌اند. ما درجا می‌زنیم! (همه درجا می‌زنند.) درجا می‌زنیم و می‌گوییم هیچ‌کس کاری برای هیچ‌کس نمی‌تواند بکند. باید سرجای‌مان توی صفی که برای‌مان تعیین کرده‌اند بمانیم. فریادزدن چه فایده‌ای دارد؟ زن‌هامان دیگر چهره‌ای به شادابی گل که در گذشته به هیجان‌مان می‌آورد ندارند. اسپانیا نابود شده! درجا بزنیم! درجا بزنیم! آه، چه درد و رنج بزرگی. خودمان را داریم لگدمال می‌کنیم! در این شهربندان داریم خفه می‌شویم! آه چه خوب می‌شود باد شروع به وزیدن کند...
☆Nostalgia☆
هرقدر آدم‌های بیش‌تری را نابود می‌کنند، اوضاع بهتر می‌شود. و اگر همه از بین بروند، آن‌وقت دنیا بهشت واقعی خواهد بود! به‌طور مثال عاشق‌ها را درنظر بگیرید، از آن‌ها متنفرم. موقعی‌که از جلو من می‌گذرند، روی‌شان تف می‌اندازم. البته پشت سرشان، چون میان‌شان افراد کینه‌توزی وجود دارند که بخواهند انتقام بگیرند! و بچه‌ها، این تخم و ترکه‌های کثیفی که می‌خواهند آینده را بسازند! گل‌ها با قیافهٔ احمقانه‌شان، رودخانه‌ها که نمی‌توانند طرز فکرشان را عوض کنند. آه، از بین ببریم، نابود کنیم! این فلسفه و طرز فکر من است! خداوند دنیا را انکار می‌کند و من خداوند را! زنده‌باد هیچی، زیرا این تنها چیزی است که وجود دارد!
ZinBook
طاعون: آدم تا به دیگران بدی نکند، نمی‌تواند خوشبخت باشد. عدالت در این دنیا یعنی همین. دیه‌گو: من برای این به‌دنیا نیامده‌ام که به این عدالت رضایت بدهم. طاعون: کی از تو خواسته رضایت بدهی! نظم دنیا بنا به خواست‌های تو تغییر نمی‌کند.
javadazadi
دیه‌گو (تکانش می‌دهد.): راست است که شما دروغ می‌گویید و از این پس هم تا آخر دنیا دروغ خواهید گفت! بله، خیلی خوب ساختارتان را درک کرده‌ام! شما به مردم رنج گرسنگی‌کشیدن و جداشدن‌ها را داده‌اید تا مانع طغیان‌کردن‌شان بشوید. فرسوده‌شان می‌کنید، نیرو و وقت‌شان را هدر می‌دهید تا نه فرصت و نه انگیزهٔ خشمگین‌شدن را داشته باشند. خیال‌تان آسوده، آن‌ها درجا می‌زنند. به‌رغم تعداد زیادشان تنها هستند، مثل من که تنهایم. هریک از ما به‌خاطر بزدلی دیگران تنها می‌ماند. اما من که مانند آن‌ها به بردگی کشانده شده و تحقیر شده‌ام، به شما اعلام می‌کنم چیزی به‌شمار نمی‌آیید و این قدرتی را که تا چشم کار می‌کند تا تیرگی آسمان گسترش داده‌اید، چیزی نیست جز سایه‌ای که روی زمین افکنده شده و بادی خشمناک طی یک ثانیه آن را می‌روبد و از بین می‌برد.
javadazadi
ما در دنیای دیگری زندگی می‌کنیم که آدم‌ها نمی‌توانند زندگی کنند. چرا ساکت مانده‌اید؟ گروه مردها: می‌ترسیم، آه چه خوب می‌شد باد شروع به وزیدن می‌کرد... دیه‌گو: من هم می‌ترسم. آدم از ترس فریاد بزند بدچیزی نیست! فریاد بزنید، باد به شما جواب خواهد داد. گروه مردها: در گذشته ملتی بودیم و حالا شده‌ایم توده‌ای فشرده کنار هم! پیش از این از ما دعوت می‌شد و حالا احضارمان می‌کنند! نان و شیر را با یکدیگر ردوبدل می‌کردیم و حالا غذا را برای‌مان جیره‌بندی کرده‌اند. ما درجا می‌زنیم! (همه درجا می‌زنند.) درجا می‌زنیم و می‌گوییم هیچ‌کس کاری برای هیچ‌کس نمی‌تواند بکند. باید سرجای‌مان توی صفی که برای‌مان تعیین کرده‌اند بمانیم. فریادزدن چه فایده‌ای دارد؟
javadazadi
نخستین مقام برجسته: سابقهٔ کیفری دارید؟ ماهی‌گیر: این دیگر چیست؟ منشی: به‌خاطر چپاول، سوگند دروغ یا تجاوز محکوم نشده‌اید؟ ماهی‌گیر: هرگز. منشی: حدس می‌زدم مرد شریفی باشید! آقای مقام برجسته، می‌توانید در بخش ملاحظات اضافه کنید: تحت نظر گرفته شود.
javadazadi
طاعونیالّا، بقیهٔ شماها، عجله کنید. کارها در این شهر خیلی به‌کندی پیش می‌روند. این آدم‌ها اهل کار نیستند. کاملا مشخص است که دوست دارند از زیر کار دربروند. من بی‌کاری را فقط در پادگان‌ها و صف‌های انتظار می‌پذیرم. این نوع بی‌کاری خوب است، قلب‌ها و پاها را تخلیه می‌کند. بی‌کاری و ایام فراغتی که به هیچ دردی نمی‌خورد.
javadazadi
بلا سریع‌تر از ما حرکت می‌کند.
محمد جواد اخباری
در این دنیا همه‌چیز دروغ است هیچ‌چیز حقیقت ندارد جز مرگ
محمد جواد اخباری
فقط درد و رنج به‌جا مانده.
محمد جواد اخباری
زندگی همطراز مرگ است. حرفم را باور کنید
محمد جواد اخباری
افسرها توی رختخواب‌شان می‌میرند و جنگ و بدبختی‌هایش نصیب ما می‌شود!
محمد جواد اخباری
همگی مانند خوک بی‌شعوریم.
محمد جواد اخباری
من از نژادی هستم که به مرگ به همان اندازهٔ زندگی احترام می‌گذارد. اما با آمدن ارباب‌هاتان، زندگی‌کردن و مردن هردو باعث ننگ و آبروریزی هستند...
علی دائمی
راست است که شما دروغ می‌گویید و از این پس هم تا آخر دنیا دروغ خواهید گفت! بله، خیلی خوب ساختارتان را درک کرده‌ام! شما به مردم رنج گرسنگی‌کشیدن و جداشدن‌ها را داده‌اید تا مانع طغیان‌کردن‌شان بشوید. فرسوده‌شان می‌کنید، نیرو و وقت‌شان را هدر می‌دهید تا نه فرصت و نه انگیزهٔ خشمگین‌شدن را داشته باشند. خیال‌تان آسوده، آن‌ها درجا می‌زنند. به‌رغم تعداد زیادشان تنها هستند، مثل من که تنهایم.
saeed

حجم

۹۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۹۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان