بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب حکومت نظامی | صفحه ۴ | طاقچه
کتاب حکومت نظامی اثر آلبر کامو

بریده‌هایی از کتاب حکومت نظامی

نویسنده:آلبر کامو
انتشارات:انتشارات مجید
امتیاز:
۴.۰از ۲۲ رأی
۴٫۰
(۲۲)
در گذشته ملتی بودیم و حالا شده‌ایم توده‌ای فشرده کنار هم! پیش از این از ما دعوت می‌شد و حالا احضارمان می‌کنند! نان و شیر را با یکدیگر ردوبدل می‌کردیم و حالا غذا را برای‌مان جیره‌بندی کرده‌اند. ما درجا می‌زنیم! (همه درجا می‌زنند.) درجا می‌زنیم و می‌گوییم هیچ‌کس کاری برای هیچ‌کس نمی‌تواند بکند. باید سرجای‌مان توی صفی که برای‌مان تعیین کرده‌اند بمانیم. فریادزدن چه فایده‌ای دارد؟ زن‌هامان دیگر چهره‌ای به شادابی گل که در گذشته به هیجان‌مان می‌آورد ندارند.
Maryam Ghamari
می‌شنوی کاسادو، چون حق از آنِ کسانی است که رنج می‌برند، ناله می‌کنند، امیدوارند، نه، حق با کسانی نیست که اهل حساب و کتابند و پول جمع می‌کنند، نمی‌تواند هم با آن‌ها باشد.
سینا جوادی
با همهٔ شوربختی‌ام می‌دانم جسم می‌تواند خطاهایی مرتکب شود، حال آن‌که دل است که دست به جنایت می‌زند.
سینا جوادی
نخستین مقام برجسته:‌ اصول درست؟ نادا: اصول درست می‌گویند رأی‌دادن آزاد است. یعنی رأی‌های مثبتی را که به حکومت می‌دهند، آزادانه داده شده تلقی می‌کنند. اما سایر رأی‌ها، برای از میان‌برداشتن سد و مانع‌های پنهانی که می‌توانسته‌اند مانع انتخابی آزاد بشوند، با روش ترجیحی شمرده می‌شوند، یعنی افزودن رأی‌های موافق به خارج قسمت رأی‌های سفید در رابطه با رأی‌های باطل‌شده. روشن شد؟ نخستین مقام برجسته: روشن، آقا؟... چه عرض کنم، ولی بالاخره انگار حالی‌ام شد. نادا: تحسین‌تان می‌کنم، اما چه فهمیده باشید و چه نفهمیده باشید، فراموش نکنید که نتیجهٔ بی‌چون‌وچرای این روش انتخابات این است که رأی‌های مخالف همیشه باطل انگاشته می‌شوند.
☆Nostalgia☆
گروه مردها: در گذشته ملتی بودیم و حالا شده‌ایم توده‌ای فشرده کنار هم! پیش از این از ما دعوت می‌شد و حالا احضارمان می‌کنند! نان و شیر را با یکدیگر ردوبدل می‌کردیم و حالا غذا را برای‌مان جیره‌بندی کرده‌اند. ما درجا می‌زنیم! (همه درجا می‌زنند.) درجا می‌زنیم و می‌گوییم هیچ‌کس کاری برای هیچ‌کس نمی‌تواند بکند. باید سرجای‌مان توی صفی که برای‌مان تعیین کرده‌اند بمانیم. فریادزدن چه فایده‌ای دارد؟ زن‌هامان دیگر چهره‌ای به شادابی گل که در گذشته به هیجان‌مان می‌آورد ندارند. اسپانیا نابود شده! درجا بزنیم! درجا بزنیم! آه، چه درد و رنج بزرگی. خودمان را داریم لگدمال می‌کنیم! در این شهربندان داریم خفه می‌شویم! آه چه خوب می‌شود باد شروع به وزیدن کند...
☆Nostalgia☆
هرقدر آدم‌های بیش‌تری را نابود می‌کنند، اوضاع بهتر می‌شود. و اگر همه از بین بروند، آن‌وقت دنیا بهشت واقعی خواهد بود! به‌طور مثال عاشق‌ها را درنظر بگیرید، از آن‌ها متنفرم. موقعی‌که از جلو من می‌گذرند، روی‌شان تف می‌اندازم. البته پشت سرشان، چون میان‌شان افراد کینه‌توزی وجود دارند که بخواهند انتقام بگیرند! و بچه‌ها، این تخم و ترکه‌های کثیفی که می‌خواهند آینده را بسازند! گل‌ها با قیافهٔ احمقانه‌شان، رودخانه‌ها که نمی‌توانند طرز فکرشان را عوض کنند. آه، از بین ببریم، نابود کنیم! این فلسفه و طرز فکر من است! خداوند دنیا را انکار می‌کند و من خداوند را! زنده‌باد هیچی، زیرا این تنها چیزی است که وجود دارد!
ZinBook
طاعون: آدم تا به دیگران بدی نکند، نمی‌تواند خوشبخت باشد. عدالت در این دنیا یعنی همین. دیه‌گو: من برای این به‌دنیا نیامده‌ام که به این عدالت رضایت بدهم. طاعون: کی از تو خواسته رضایت بدهی! نظم دنیا بنا به خواست‌های تو تغییر نمی‌کند.
javadazadi
دیه‌گو (تکانش می‌دهد.): راست است که شما دروغ می‌گویید و از این پس هم تا آخر دنیا دروغ خواهید گفت! بله، خیلی خوب ساختارتان را درک کرده‌ام! شما به مردم رنج گرسنگی‌کشیدن و جداشدن‌ها را داده‌اید تا مانع طغیان‌کردن‌شان بشوید. فرسوده‌شان می‌کنید، نیرو و وقت‌شان را هدر می‌دهید تا نه فرصت و نه انگیزهٔ خشمگین‌شدن را داشته باشند. خیال‌تان آسوده، آن‌ها درجا می‌زنند. به‌رغم تعداد زیادشان تنها هستند، مثل من که تنهایم. هریک از ما به‌خاطر بزدلی دیگران تنها می‌ماند. اما من که مانند آن‌ها به بردگی کشانده شده و تحقیر شده‌ام، به شما اعلام می‌کنم چیزی به‌شمار نمی‌آیید و این قدرتی را که تا چشم کار می‌کند تا تیرگی آسمان گسترش داده‌اید، چیزی نیست جز سایه‌ای که روی زمین افکنده شده و بادی خشمناک طی یک ثانیه آن را می‌روبد و از بین می‌برد.
javadazadi
ما در دنیای دیگری زندگی می‌کنیم که آدم‌ها نمی‌توانند زندگی کنند. چرا ساکت مانده‌اید؟ گروه مردها: می‌ترسیم، آه چه خوب می‌شد باد شروع به وزیدن می‌کرد... دیه‌گو: من هم می‌ترسم. آدم از ترس فریاد بزند بدچیزی نیست! فریاد بزنید، باد به شما جواب خواهد داد. گروه مردها: در گذشته ملتی بودیم و حالا شده‌ایم توده‌ای فشرده کنار هم! پیش از این از ما دعوت می‌شد و حالا احضارمان می‌کنند! نان و شیر را با یکدیگر ردوبدل می‌کردیم و حالا غذا را برای‌مان جیره‌بندی کرده‌اند. ما درجا می‌زنیم! (همه درجا می‌زنند.) درجا می‌زنیم و می‌گوییم هیچ‌کس کاری برای هیچ‌کس نمی‌تواند بکند. باید سرجای‌مان توی صفی که برای‌مان تعیین کرده‌اند بمانیم. فریادزدن چه فایده‌ای دارد؟
javadazadi
نخستین مقام برجسته: سابقهٔ کیفری دارید؟ ماهی‌گیر: این دیگر چیست؟ منشی: به‌خاطر چپاول، سوگند دروغ یا تجاوز محکوم نشده‌اید؟ ماهی‌گیر: هرگز. منشی: حدس می‌زدم مرد شریفی باشید! آقای مقام برجسته، می‌توانید در بخش ملاحظات اضافه کنید: تحت نظر گرفته شود.
javadazadi

حجم

۹۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

حجم

۹۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۶۰ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان