بریدههایی از کتاب کالیگولا
۳٫۹
(۶۱)
طبیعت بهراستی زخمهایی سختتر از این را هم شفا داده.
ناشناس
خندهکنان و نالان، فریاد میزند:
هنوز زندهام!
دانور🌱
این است نتیجهٔ زیادی با شما نشست و برخاست کردن. زن و شوهرهای پیر هم آخرسر چنان شبیه یکدیگر میشوند که تعداد موهای روییده در گوشهایشان یکسان است.
دانور🌱
دوستداشتن کسی یعنی پذیرفتنِ با او پیرشدن.
bud
همه گمان میکنند مرد روزی که فردی را که دوست دارد از دست میدهد، رنج میبرد. ولی رنج واقعیاش کمتر سطحی و زودگذر است: و آن موقعی است که پی میبرد اندوه نیز چندان دیرپا نیست. حتا درد و رنج هیچ مفهومی ندارد.
Mhri
مردها به این دلیل گریه میکنند که اوضاع آنگونه که باید باشند نیستند.
Mhri
بدبختی مانند ازدواج است. آدم گمان میکند انتخاب کرده، حال آنکه درمییابد انتخاب شده است.
Mhri
بعضی از گفتههایش را هنوز به یاد دارم. میگفت زندگی آسان نیست، ولی در عوض مذهب وجود دارد، هنر عشقی است که دیگران نسبت به آدم ابراز میکنند. بارها تکرار میکرد رنجدادن دیگران تنها وسیله برای خودفریبدادن است. میخواست آدمی درستکار و دادگستر باشد.
کزونیا (از جا برمیخیزد.): بچه که بود این حرفها را میزد.
🍂🍁
کالیگولا: فکر میکنی دیوانهام؟
هلیکن: خوب میدانی که من هرگز چنین فکرهایی نمیکنم.
عاقلتر از اینها هستم که به چنین فکری بیفتم.
کالیگولا: خب، بله! من عقلم را از دست ندادهام و هرگز هم تا این اندازه عاقل نبودهام. فقط ناگهان احساس کردم نیاز به ناممکن دارم. (کمی مکث). اوضاع به این صورتی که هستند، بهنظرم خشنودکننده نمیآیند.
🍂🍁
طبیعت خیلی کارها میکند، خیلی زخمها را جوش میدهد.
هلیکن: با این همه، وقتی به شما نگاه میکنم، این احساس را دارم که در مورد شما در کارش موفق نبوده.
🍂🍁
من مثل همهٔ آدمهای دیگر هستم. برای اینکه خودم را آزاد احساس کنم، گاهیوقتها مرگ کسانی را که دوستشان دارم، آرزو میکنم.
نگین
این را هم بهیاد داشته باشید که دزدیدن مستقیم اموال شهروندان با بستن مالیات بهطور غیرمستقیم به موادی که نمیتوانند از خرید و مصرفشان چشم بپوشند، هیچ تفاوتی ندارد. حکومتکردن یعنی دزدیدن، این را همه میدانند. فقط روشش فرق میکند.
نگین
کائیوس. من از تو متنفر نیستم. بهنظر من آدمی زیانآور و بیرحم، خودخواه و مغرور هستی. اما نمیتوانم از تو متنفر باشم، چون گمان نمیکنم خوشبخت باشی. همچنین نمیتوانم تحقیرت کنم چون میدانم بزدل نیستی.
Kamyab Komaee
ستمگر کسی است که ملتها را فدای نظریهها یا جاهطلبیهایش میکند.
Kamyab Komaee
کفرگویی در همین حرفهاست، کائیوس.
هلیکن: نه، سیپیون، به این میگویند روشنبینی. من فقط دریافتهام که برای برابرشدن با خدایان یک راه وجود دارد: کافی است آدم به همان اندازهٔ آنها ستمگر باشد.
Kamyab Komaee
آه، تو این را نمیدانی که آدم هیچوقت تنها نیست و سنگینی آینده و گذشته همهجا همراهش است. کسانی را که کشتهایم با ما هستند. و برای آنها این کار آسانتر است. ولی کسانی را که آدم دوست نداشته و آنها آدم را دوست داشتهاند، تأسفها، آرزوها، تلخکامی و عشق، روسپیان و خدایان اراذل، همهجا حضور دارند.
Kamyab Komaee
آدم نمیتواند کسی را که میکوشد وجود حقیقیاش را زیر نقابهای گوناگون پنهان کند، دوست داشته باشد.
pejman
تنهایی! تو میفهمی تنهایی یعنی چی؟ تو فقط با تنهایی شاعرها و ناتوانها آشنایی داری. تنهایی؟ ولی کدامیک؟ آه، تو این را نمیدانی که آدم هیچوقت تنها نیست و سنگینی آینده و گذشته همهجا همراهش است.
اشک انار
من روشهای زیادی برای اینکه نشان دهم آزادم، در اختیار ندارم. آدم همیشه به بهای محدودکردن دیگران میتواند آزاد باشد. ناراحتکننده است، اما طبیعی است.
Mitir
کالیگولا به من میگفت علاقهٔ شدید به چیزی داشتن بدون اندکی سنگدلی امکانپذیر نیست.
Mitir
حجم
۹۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۹۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
قیمت:
۲۸,۰۰۰
۱۴,۰۰۰۵۰%
تومان