بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب چشمهایش | صفحه ۱۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب چشمهایش

بریده‌هایی از کتاب چشمهایش

۴٫۰
(۹۸۲)
از شرق و غرب، از شمال و جنوب پیرمرد و پسر بچه ده‌ساله، آخوند و رعیت، بقال و حمامی و آب‌حوض‌کش را به جرم اینکه خواب‌نما شده بودند و در خواب سقوط رژیم دیکتاتوری را آرزو کرده بودند، به زندان‌ها انداختند.
Fatima
گویند: مگو سعدی، چندین سخن از عشق می‌گویم و بعد از من گویند به دوران‌ها
Fatima
شهرت، افتخار، احترام، همه اینها خوب، سودمند و کامیابی است. اما هر آدم مشهوری دلش می‌خواهد گاهی میان جمعیت گم شود. می‌خواهد میان مردم بلولد. لذت‌های آنها را بچشد، دلهره آنها به سرش بیاید. آن‌وقت رفاه و آسایش برایش لذت‌بخش‌تر است. اما وقتی همه‌کس او را می‌شناسد و همه مردم او را با انگشت نشان می‌دهند، دیگر آزاد نیست. آن‌وقت دیگر شهرت دردسر آدم می‌شود. خوشگلی من همین‌طور بود
🌱ehsan
مهربانو لحن گیرایی داشت. مانند سیم تار با کوچک‌ترین ضربه‌ای که به قلبش می‌خورد به صدا درمی‌آمد و ارتعاش آن مدتی در هوا می‌پیچید.
مژده
درباره گذشته قضاوت کردن کار آسانیست. اما وقتی خودتان در جریان طوفان می‌افتید و سیل غران زندگی شما را از صخره‌ای در دهان امواج مخوف پرتاب می‌کند، آنجا اگر توانستید همت به خرج دهید، آنجا اگر ایستادگی کردید، اگر از خطر واهمه‌ای به خود راه ندادید، بله، آن وقت در دوران آرامش لذت هستی را می‌چشید.
pejman
جز به نقاشی به هیچ چیز پایبند نبود. فشار دستگاه پلیس دیکتاتوری کمر او را خم نکرد.
helya.B
استاد، بزرگ‌ترین نقاش ایران در صد سال اخیر بود. پس از چند قرن باز آثار یک مرد نقاش ایرانی در اروپا مشتری پیدا کرده بود و مجلات هنری اروپا و امریکا پرده‌های او را به چاپ می‌رساندند.
helya.B
هر هنرمندی از کار خودش حتی اگر شاهکار هم باشد ناراضی است. همیشه می‌خواهد بهتر و زیباتر از آنچه که خلق کرده بسازد. همیشه می‌تواند عیوب آن را ببیند. هنرمند بهترین منقد آثارش است، اما تماشاچی غرق لذت می‌شود. اغلب مردم نواقص را آسان ادراک نمی‌کنند، فقط زیبایی‌های آن را می‌بینند.
فاطمه
اگر خوشگل نبودم و کارم را جدی می‌گرفتم، شاید چیزی از آب درمی‌آمدم. اما چون سرسری و دمدمی بودم و هر مانعی به میل و اراده پدرم از جلوی پایم برداشته می‌شد، از شانزده سالگی حس کردم که با صورتم و جرأتم بیشتر می‌توانم جلوه کنم تا با هنرهای دیگری که داشتم و یا می‌توانستم کسب کنم. در نتیجه هیچ کاری را جدی نمی‌گرفتم، همیشه راه سهل‌تر را انتخاب می‌کردم.
va.fa
خیال می‌کردم آفریدن یک اثر ادبی به همان آسانی متأثر شدن از آن است.
نِگیتا
هر لذتی وقتی دوام پیدا کرد، زجر و مصیبت است
s.f.k
روزهایی که امید دیدار او را نداشتم، دلم خالی بود. نمی‌دانستم چگونه وقت خود را پر کنم. هرآن منتظرش بودم. در خیابان‌هایی که هرگز در آن آمد و شد نداشت، در ساعاتی که صریحا می‌دانستم مشغول کار است. در خانه‌هایی که اصلاً صاحبان آنها را نمی‌شناخت، همیشه منتظرش بودم
Majan
کسی که در عمرش گرسنگی نکشیده، کسی که از سرما نلرزیده، کسی که شب تا سحر بی‌خواب نمانده، چگونه ممکن است از سیری، از گرما، از پرتو آفتاب صبح لذت ببرد.
Hasan:]
با کمال شجاعت جنبه‌های ضعف خود را بیش از حد لازم تشریح می‌کرد، آیا همین دلیل صفای باطن او نبود؟ این زن نمی‌توانست خطاکار باشد. منتها بی‌اراده بود و حوادث او را بازیچه خود کرده بودند.
امیدکربلایی
هر درختی ثمری دارد و هرکس هنری من بی‌چاره بی‌مایه تهی‌دست چو بید
socio path
چه خطری بزرگ‌تر از این بود که او همیشه با من سرد و رسمی گفتگو کند، دل من بتپد، و او بی‌اعتنا و بی‌خیال کار خودش را انجام دهد و من مجبور باشم به او دروغ بگویم؟
Hosssein
خواهشمندم توجه کنید! رفتار این مرد در زندگی من تأثیر داشت و واقعا اگر کمی مهربان‌تر با من رفتار می‌کرد، شاید فرصت پیدا می‌کردم که ذوق خودم را پرورش دهم.
سبحان عزیزی
گویند: مگو سعدی، چندین سخن از عشق می‌گویم و بعد از من گویند به دوران‌ها
آیدا
تو و امثال تو نمی‌توانید این دستگاه را به‌هم بزنید. مگر این دستگاه به روی پای خودش ایستاده که شماها بتوانید واژگونش کنید؟ آنهایی که نگهش می‌دارند، از قایم موشک‌بازی‌های شما هراسی ندارند. این دیو احتیاج به قربانی‌های زیاد دارد. اما من کسی را مرد میدان نمی‌بینم. می‌ترسم عوض اینکه او را ضعیف‌تر کنید، از خونخواری پروارتر بشود و بی‌پروا به شما بتاز
forooghsoodani
کسی که در عمرش گرسنگی نکشیده، کسی که از سرما نلرزیده، کسی که شب تا سحر بی‌خواب نمانده، چگونه ممکن است از سیری، از گرما، از پرتو آفتاب صبح لذت ببرد
forooghsoodani

حجم

۲۰۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۷۲

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

حجم

۲۰۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۷۲

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

قیمت:
۹۳,۰۰۰
۶۵,۱۰۰
۳۰%
تومان