بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب چشمهایش | صفحه ۳۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب چشمهایش

بریده‌هایی از کتاب چشمهایش

۴٫۰
(۹۸۱)
هر درختی ثمری دارد و هرکس هنری من بی‌چاره بی‌مایه تهی‌دست چو بید
sama14
گروه گروه مردم می‌رفتند تا خودشان را بازیابند. در پرده‌های خوشرنگ و باصلابت او تصویر خودشان را می‌یافتند و بخصوص در برابر پرده نقاشی که زیر آن به خط خود استاد «چشم‌هایش» نوشته شده بود، می‌ایستادند و خیره به آن می‌نگریستند. با هم جر و بحث می‌کردند و می‌کوشیدند راز چشم‌هایی را که همه چیز می‌گفت و در عین حال آرام به همه نگاه می‌کرد، دریابند. مردم از خود می‌پرسیدند که این چشم‌ها چه سرّی را پنهان می‌کنند، چه چیز را جلوه‌گر می‌سازند و هرکس هرچه فهمیده بود، می‌گفت. اما نظرها متفاوت بود
miladtj90
. اما وقتی خودتان در جریان طوفان می‌افتید و سیل غران زندگی شما را از صخره‌ای در دهان امواج مخوف پرتاب می‌کند، آنجا اگر توانستید همت به خرج دهید، آنجا اگر ایستادگی کردید، اگر از خطر واهمه‌ای به خود راه ندادید، بله، آن وقت در دوران آرامش لذت هستی را می‌چشید.
mahlagha
پس از حادثه آن شب در کنار نهر کرج و گفتگوی با او در آتلیه‌اش، یقین کردم که دیگر فقط از یک راه می‌توان به زوایای قلب او رخنه کرد. دیگر نگاه و زیبایی و آرایش و دلبری در او تأثیر نداشت. اینها همه مثل سنگی بود که به پنبه پوش بخورد، انعکاس که ندارد هیچ، خود سنگ هم لابلای پنبه گم می‌شود. من فقط می‌توانستم با کوشش و تلاش بیشتر، با فداکاری‌های بزرگ‌تر جای خود را در دل او باز کنم اما در عین حال احساس می‌کردم که هرچه علاقه او به وجود و فعالیت من بیشتر می‌شد، کمتر به من فرصت می‌داد که از میوه عشق او برخوردار شوم.
mahlagha
پس با پول نمی‌توانید مرا راضی کنید. ده سال است که چشم به راه شما هستم. شما صاحب این چشم‌ها هستید...
mahlagha
سرما شکننده بود. کوه دماوند با شبکلاه سفیدش از دور جلوه می‌فروخت.
نیتا

حجم

۲۰۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۷۲

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

حجم

۲۰۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۷۲

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

قیمت:
۹۳,۰۰۰
۶۵,۱۰۰
۳۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۳۲
۳۳
صفحه بعد