بریدههایی از کتاب چشمهایش
۴٫۰
(۹۸۱)
کدام زنیست که حاضر باشد به دلخواه تن خودش را بفروشد؟ هیچ چیزی شنیعتر از این نیست که زنی خود را تسلیم مردی کند که او را دوست ندارد. شما مردها این تنفر را هرگز نچشیدهاید. آن هم نه برای یک شب یا یکبار و یا دوبار، بلکه برای سالها، برای یک عمر! آن هم زنی مثل من که سالها لهله مهربانی و نوازش مرد معشوق را داشته و دور دنیا دنبال آن گشته است، زنی که بالاخره پس از گذشتن از سنگلاخ هستی، تازه به پناهگاه واحد عشقش رسیده است.
همتا
آقای ناظم، نمیدانید وقتی شوق ایجاد و آفرینش در شما هست اما استعداد و پشتکار ندارید، چطور یأس و ناامیدی در لابلای وجود شما میخزد و دنبال لانه میگردد.
همتا
اما مادرم از آن املها بود که تصور میکرد کلمه عشق فقط در کتاب حافظ باید خوانده شود. او هجر و وصال را نمیفهمید. برایش در عالم خارج جز همین زندگی با پدرم چیزی وجود نداشت. پدرم کم حرف بود و از وراجی بیزار. اما مادرم نمیتوانست ادراک کند که گاهی انسان احتیاج دارد که لب ببندد و دم نزند.
همتا
آقای ناظم، بعضی چیزها را نمیشود گفت. بعضی چیزها را احساس میکنید. رگ و پی شما را میتراشد، دل شما را آب میکند، اما وقتی میخواهید بیان کنید میبینید که بیرنگ و جلاست. مانند تابلوئیست که شاگردی از روی کار استاد ساخته باشد. عینا همان تابلوست. اما آن روح، آن چیزی که دل شما را میفشارد، در آن نیست.
همتا
نگفتم به شما که من دو روح در یک جسم بودم؟ او میتوانست فرشتهای را که در من بود پرورش دهد، اما استاد شما فقط اژدها را در من پروراند.
همتا
از شانزده سالگی حس کردم که با صورتم و جرأتم بیشتر میتوانم جلوه کنم تا با هنرهای دیگری که داشتم و یا میتوانستم کسب کنم. در نتیجه هیچ کاری را جدی نمیگرفتم، همیشه راه سهلتر را انتخاب میکردم.
همتا
از وقتی که وارد دفتر شد، این زن نخستین بار بود که زبانش بند آمد. هنر استاد بر او تسلط یافت یا قدرت خاطرات گذشته او را کوبید؟ یا هر دو؟
همتا
استاد آدم آرامی بود و اجازه نمیداد که کسی به صندوقخانه دل او راه یابد. پستوهای روح او مخازن درد و رنج بود و استاد هرگز میل نداشت مردم بفهمند که چه زجری تحمل میکند. همیشه خوش و دلشاد به نظر میآمد و هیچکس نمیتوانست قبول کند که در باطن این مرد آراسته و کم مدعا چه شوری در جوش و خروش است.
همتا
زیر تابلو، روی قاب عکس، استاد به خط خود نوشته بود: «چشمهایش» ، یعنی چشمهای زنی که او را خوشبخت کرده یا به روز سیاه نشانده، چشمهای زنی که در هرحال در زندگی استاد اثر سنگینی گذاشته و نقاش را برانگیخته است که در غربت، هنگامی که زجر ستمگران نامرد را تحمل میکرد، به فکر آن زن صاحب چشمها باشد و تصویری، ولو خیالی، از او بسازد
همتا
مریدان استاد از خود میپرسیدند: «چرا اسم این پرده را «چشمهایش» گذاشته؟ ممکن بود اسم آنرا «چشمها» گذاشته باشد. اما «چشمهایش» ، یعنی چشمهای زنی که استاد به او نظر داشته. پس طرف توجه صاحب چشمها بوده، نه خود چشمها.»
همتا
گروه گروه مردم میرفتند تا خودشان را بازیابند. در پردههای خوشرنگ و باصلابت او تصویر خودشان را مییافتند و بخصوص در برابر پرده نقاشی که زیر آن به خط خود استاد «چشمهایش» نوشته شده بود، میایستادند و خیره به آن مینگریستند
همتا
میگفت: «مگر اوضاع همیشه اینطور میماند؟»
خوش
هر هنرمندی از کار خودش حتی اگر شاهکار هم باشد ناراضی است. همیشه میخواهد بهتر و زیباتر از آنچه که خلق کرده بسازد. همیشه میتواند عیوب آن را ببیند. هنرمند بهترین منقد آثارش است،
Sadegh
درباره گذشته قضاوت کردن کار آسانیست. اما وقتی خودتان در جریان طوفان میافتید و سیل غران زندگی شما را از صخرهای در دهان امواج مخوف پرتاب میکند، آنجا اگر توانستید همت به خرج دهید، آنجا اگر ایستادگی کردید، اگر از خطر واهمهای به خود راه ندادید، بله، آن وقت در دوران آرامش لذت هستی را میچشید.
Mina.Hp
هنرمند در وهله اول باید انسان باشد.
masum75
مسلما هر هنرمندی از کار خودش حتی اگر شاهکار هم باشد ناراضی است. همیشه میخواهد بهتر و زیباتر از آنچه که خلق کرده بسازد. همیشه میتواند عیوب آن را ببیند. هنرمند بهترین منقد آثارش است، اما تماشاچی غرق لذت میشود. اغلب مردم نواقص را آسان ادراک نمیکنند، فقط زیباییهای آن را میبینند.
masum75
هر لذتی وقتی دوام پیدا کرد، زجر و مصیبت است.
masum75
باید درد زندگی را تحمل کرد تا از دور خوشبختی به آدم چشمک بزند.
Mina.Hp
هر لذتی وقتی دوام پیدا کرد، زجر و مصیبت است
Mina.Hp
درباره گذشته قضاوت کردن کار آسانیست. اما وقتی خودتان در جریان طوفان میافتید و سیل غران زندگی شما را از صخرهای در دهان امواج مخوف پرتاب میکند، آنجا اگر توانستید همت به خرج دهید، آنجا اگر ایستادگی کردید، اگر از خطر واهمهای به خود راه ندادید، بله، آن وقت در دوران آرامش لذت هستی را میچشید. چه خوبست، چه آسان است اینجور فکر کردن.
سما
حجم
۲۰۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۲
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۲۰۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۲
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
قیمت:
۹۳,۰۰۰
۶۵,۱۰۰۳۰%
تومان