بریدههایی از کتاب چشمهایش
۴٫۰
(۹۸۲)
آخ، چقدر آرزو داشتم بدانم که من برای او دلپسند هستم.
sama
باید درد زندگی را تحمل کرد تا از دور خوشبختی به آدم چشمک بزند.
sama
چرا دارم راجع به موزیک برایتان صحبت میکنم؟ در این سمفونیها گاهی آهنگی آرام و کم از میان هیاهوی ارکستر رخنه میکند. این آهنگ خفیف و لطیف است. اما به دل شما نمینشیند. شما دائما انتظارش را دارید. باز این صدای خفیف تکرار میشود. منتهی این دفعه بیش از بار اول شما را میگیرد. کمکم تمام ارکستر یکصدا همان آهنگ دلخواه شما را با چنان قدرتی بیان میکند که دیگر اختیار از دستتان درمیرود. مصیبتهای جگرخراش هم همینطور بروز میکند. انسان اول تمام عمق آنها را درک نمیکند. گاهی خودی نشان میدهند و در نیستی فرو میروند. ناگهان تمام ارکستر به صدا درمیآید. آنوقت اشک از چشمهای شما جاری میشود و خودتان نمیدانید برای چه گریه میکنید.
sama
ببینید، خیلی بلاها آدم در زندگی به سرش میآید و خودش مسبب همه آنهاست. منتها ادراک نمیکند، یا وقتی به ریشه آنها پی میبرد که دیگر کار از کار گذشته است.
sama
این چرخ فلک بهر هلاک من و تو
قصدی دارد به جان پاک من و تو
بر سبزه نشین، پیالهکش، دیر نماند
تاسبزه برون دمد ز خاک من وتو!
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
گویند: مگو سعدی، چندین سخن از عشق
میگویم و بعد از من گویند به دورانها
𝐌𝐚𝐡𝐝𝐢𝐞𝐡
فرنگیس هم مانند همه آدمهای خودخواه وقتی ذلیل میشد، رقت انسان را برمیانگیخت، اینها فقط در اوج فرمانروایی میتوانند بزرگ جلوه کنند. وقتی ضربتی خوردند، ذلیل و بیچاره میشوند.
فاطمه.ص
به من گفت: «دختر، اینطور به من نگاه نکن! این چشمهای تو بالاخره مرا وادار به یک خبط بزرگی در زندگی خواهد کرد.» گفتم: «این خبط شما آرزوی من است.»
Maede_m
آقای ناظم، بعضی چیزها را نمیشود گفت. بعضی چیزها را احساس میکنید. رگ و پی شما را میتراشد، دل شما را آب میکند، اما وقتی میخواهید بیان کنید میبینید که بیرنگ و جلاست. مانند تابلوئیست که شاگردی از روی کار استاد ساخته باشد
Maede_m
آقای ناظم، نمیدانید وقتی شوق ایجاد و آفرینش در شما هست اما استعداد و پشتکار ندارید، چطور یأس و ناامیدی در لابلای وجود شما میخزد و دنبال لانه میگردد.
ابوالفضل رجایی زاده
و چهبسا ممکن است که سرنوشت مملکتی در یک آن بخصوص بسته به فداکاری یک فرد عادی ـ حتی فداکاری هم نه ـ بسته به جسارت و دلیری موجود نحیفی باشد که به منزله پیچ ریزی است که در دستگاه بزرگی جای کوچکی را اشغال کرده باشد.
ابوالفضل رجایی زاده
برای اینکه هنرمند بشوی، باید حتما انسان باشی.
ابوالفضل رجایی زاده
اینها فقط در اوج فرمانروایی میتوانند بزرگ جلوه کنند. وقتی ضربتی خوردند، ذلیل و بیچاره میشوند.
ابوالفضل رجایی زاده
بعضی چیزها را نمیشود گفت. بعضی چیزها را احساس میکنید. رگ و پی شما را میتراشد، دل شما را آب میکند، اما وقتی میخواهید بیان کنید میبینید که بیرنگ و جلاست. مانند تابلوئیست که شاگردی از روی کار استاد ساخته باشد. عینا همان تابلوست. اما آن روح، آن چیزی که دل شما را میفشارد، در آن نیست.
z k
مصیبتهای جگرخراش هم همینطور بروز میکند. انسان اول تمام عمق آنها را درک نمیکند. گاهی خودی نشان میدهند و در نیستی فرو میروند. ناگهان تمام ارکستر به صدا درمیآید. آنوقت اشک از چشمهای شما جاری میشود و خودتان نمیدانید برای چه گریه میکنید.
z k
کسی که در عمرش گرسنگی نکشیده، کسی که از سرما نلرزیده، کسی که شب تا سحر بیخواب نمانده، چگونه ممکن است از سیری، از گرما، از پرتو آفتاب صبح لذت ببرد.
محمد جواد
قریب چندین میلیون تومان در سیزده سال اخیر، یعنی از زمان تبعید استاد به کلات، در این مدرسه خرج شده و تا به حال ۱۳ هنرمند هم از آن فارغالتحصیل نشدهاند اما اقلاً هزار و سیصد نفر لیسانسیه هنرهای زیبای فارغالتحصیل این مدرسه در ادارات دولتی از اداره معادن گرفته تا بانک کشاورزی و پیشه و هنر مشغول رتق و فتق امور هستند.
سپیده دم اندیشه
فکرش را که بکنم، ریشه بدبختی من در رفاه و آسایشی است که از طفولیت در آن نشو و نما یافتهام. خوشگلی من بلای جان من بود. خوشگلی به اضافه زندگی بیدردسر. این دوتا با هم دست به یکی کردند و مرا به این روز سیاه نشاندند.
محمد جواد
«این چرخ فلک بهر هلاک من و تو
قصدی دارد به جان پاک من و تو
بر سبزه نشین، پیالهکش، دیر نماند
تاسبزه برون دمد ز خاک من وتو!»
سپیده دم اندیشه
چون در حالی که شاعران دوران هر روز غزلها در مدح شاه میگفتند و کاسهها میلیسیدند، کسی سراغ ندارد که استاد تصویری از شاه کشیده باشد.
سپیده دم اندیشه
حجم
۲۰۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۲
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۲۰۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۲
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
قیمت:
۹۳,۰۰۰
۶۵,۱۰۰۳۰%
تومان