بریدههایی از کتاب چشمهایش
۴٫۰
(۹۸۲)
میگفتند: «یکی دیگر هم به سکته قلبی درگذشت.» چون روزنامهها معمولاً قربانیهای حکومت را که در زندان و تبعید جان میدادند، مبتلایان به چنین بیماری قلمداد میکردند.
سپیده دم اندیشه
خیابانهای شهر تهران را آفتاب سوزان غیرقابل تحمل کرده بود. معلوم نیست کی به شهرداری گفته بود که خیابانهای فرنگ درخت ندارد، تیشه و اره به دست گرفته و درختهای کهن را میانداختند.
سپیده دم اندیشه
شهرت، افتخار، احترام، همه اینها خوب، سودمند و کامیابی است. اما هر آدم مشهوری دلش میخواهد گاهی میان جمعیت گم شود. میخواهد میان مردم بلولد. لذتهای آنها را بچشد، دلهره آنها به سرش بیاید. آنوقت رفاه و آسایش برایش لذتبخشتر است. اما وقتی همهکس او را میشناسد و همه مردم او را با انگشت نشان میدهند، دیگر آزاد نیست. آنوقت دیگر شهرت دردسر آدم میشود.
royamalekinasab
شهرت، افتخار، احترام، همه اینها خوب، سودمند و کامیابی است. اما هر آدم مشهوری دلش میخواهد گاهی میان جمعیت گم شود. میخواهد میان مردم بلولد. لذتهای آنها را بچشد، دلهره آنها به سرش بیاید. آنوقت رفاه و آسایش برایش لذتبخشتر است. اما وقتی همهکس او را میشناسد و همه مردم او را با انگشت نشان میدهند، دیگر آزاد نیست. آنوقت دیگر شهرت دردسر آدم میشود.
royamalekinasab
هنرمند واقعی آن کسی است که شخصیت خود را در هنرش کوفته و آمیخته باشد. بنابراین هنرمند در وهله اول باید انسان باشد.
جانان
«تف به روی کسی که ادا درمیآورد!»
Mahdieh
روزنامهها جز مدح دیکتاتور چیزی برای نوشتن نداشتند. مردم تشنه خبر بودند و پنهانی دروغهای شاخدار پخش میکردند. کی جرأت داشت علنا بگوید که فلان چیز بد است، مگر ممکن میشد که در کشور شاهنشاهی چیزی بد باشد.
الف _ کاف
مصیبتهای جگرخراش هم همینطور بروز میکند. انسان اول تمام عمق آنها را درک نمیکند. گاهی خودی نشان میدهند و در نیستی فرو میروند. ناگهان تمام ارکستر به صدا درمیآید. آنوقت اشک از چشمهای شما جاری میشود و خودتان نمیدانید برای چه گریه میکنید.
مهدیه
در این سمفونیها گاهی آهنگی آرام و کم از میان هیاهوی ارکستر رخنه میکند. این آهنگ خفیف و لطیف است. اما به دل شما نمینشیند. شما دائما انتظارش را دارید. باز این صدای خفیف تکرار میشود. منتهی این دفعه بیش از بار اول شما را میگیرد. کمکم تمام ارکستر یکصدا همان آهنگ دلخواه شما را با چنان قدرتی بیان میکند که دیگر اختیار از دستتان درمیرود. مصیبتهای جگرخراش هم همینطور بروز میکند. انسان اول تمام عمق آنها را درک نمیکند. گاهی خودی نشان میدهند و در نیستی فرو میروند. ناگهان تمام ارکستر به صدا درمیآید. آنوقت اشک از چشمهای شما جاری میشود و خودتان نمیدانید برای چه گریه میکنید.
مهدیه
هنرمند که دردش را به رخ همهکس نمیکشد، حرف نمیزند، او منظور خودش را با اثرش بیان میکند
مهدیه
بعضی چیزها را نمیشود گفت. بعضی چیزها را احساس میکنید. رگ و پی شما را میتراشد، دل شما را آب میکند، اما وقتی میخواهید بیان کنید میبینید که بیرنگ و جلاست. مانند تابلوئیست که شاگردی از روی کار استاد ساخته باشد. عینا همان تابلوست. اما آن روح، آن چیزی که دل شما را میفشارد، در آن نیست.
مهدیه
ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل!
sahar
ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل!
sahar
«در چشمهای من دقیقتر نگاه کن! جز تو هیچ چیزی در آن نیست.»
مهدیه
بعضی چیزها را نمیشود گفت. بعضی چیزها را احساس میکنید. رگ و پی شما را میتراشد، دل شما را آب میکند، اما وقتی میخواهید بیان کنید میبینید که بیرنگ و جلاست.
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
هنرمند در وهله اول باید انسان باشد.
sahar
اساسا آدم مغرور و خودخواهی نبود، اما خیلی طول میکشید تا با کسی اخت شود. لایهای از سردی همیشه قیافهاش را میپوشاند و خیلی طول میکشید تا درون خود را به کسی بنمایاند.
sahar
اژدهایی در من نهفته است، تمام عمر با او در زد و خورد بودهام. اوست که از داخل مرا میخورد و در ظاهر خوی درنده را بر من تحمیل میکند...
Tamim Nazari
هنرمند واقعی آن کسی است که شخصیت خود را در هنرش کوفته و آمیخته باشد. بنابراین هنرمند در وهله اول باید انسان باشد.
Tamim Nazari
کسی که در عمرش گرسنگی نکشیده، کسی که از سرما نلرزیده، کسی که شب تا سحر بیخواب نمانده، چگونه ممکن است از سیری، از گرما، از پرتو آفتاب صبح لذت ببرد
Tamim Nazari
حجم
۲۰۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۲
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۲۰۹٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۷۲
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
قیمت:
۹۳,۰۰۰
۶۵,۱۰۰۳۰%
تومان