بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دورتر از شاخه نیلوفر | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دورتر از شاخه نیلوفر

بریده‌هایی از کتاب دورتر از شاخه نیلوفر

نویسنده:محمود درویش
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۴از ۴۲ رأی
۳٫۴
(۴۲)
ای زندگی، آرام قدم بردار، بگذار نگاهت کنم
Ghazal
گفتند: عشق قدرتمند است مانند مرگ/ گفتم: اشتیاق آتشین ما برای زندگی از عشق و مرگ، قدرتمندتر است
masoome
با خودت بگو: ای کاش شمعی در دل تاریکی بودم
masoome
استعاره‌ها را به کار می‌گیری تا روحت را آزاد کنی به فکر دیگران باش کسانی که حق‌شان را از واژه‌ها نگرفته‌اند
ناربُن
در بی‌انتظاری با گنجشک‌ها خویشاوندی می‌کنم در بی‌انتظاری رودخانه‌ای می‌شوم
Nima Rabiei
گفت: حقیقتی مرا در میان گرفته است که توان خواندنش را ندارم گفتم: پس بنویس خاطراتت را از ستاره‌ای که به دور دست رفته است و از تخیلت بپرس: آیا می‌دانست چنین راه درازی پیش پای تو خواهد بود؟ گفت:‌ نمی‌توانم خوب بنویسم دوست من! پرسیدم: آیا دروغ می‌گویی؟ جواب داد: رویا باید مانند وحی خواب رفتگان را هدایت کند
Nima Rabiei
ای زندگی، آرام قدم بردار، بگذار نگاهت کنم با همه کاستی‌های پیرامون‌مان چقدر فراموش کردم تو را
فرشاد در سرزمین عجایب
ای زندگی، آرام قدم بردار، بگذار نگاهت کنم با همه کاستی‌های پیرامون‌مان چقدر فراموش کردم تو را آنگاه که در آغوشت به دنبال خودم و تو می‌گشتم و هرگاه رازی از تو دریافتم با خود گفتم: چقدر نمی‌شناسمت به نیستی بگو: مرا کم گذاشته‌ای و من بوده‌ام که تو را کامل کنم
mobina
همهٔ زنان زیبا تو هستی آنگاه که گردهم می‌آیند تا شریف‌ترین قاتل را برای من انتخاب کنند
رِ
ای کاش شمعی در دل تاریکی بودم
میما
در خانه می‌نشینم، نه شادم نه غمگین برایم اهمیتی ندارد بدانم که واقعاً خودم هستم یا هیچ‌کسی نیستم
melika
استعاره‌ها را به کار می‌گیری تا روحت را آزاد کنی به فکر دیگران باش کسانی که حق‌شان را از واژه‌ها نگرفته‌اند به دیگران که فکر می‌کنی، دیگرانی که دور از تواند، به فکر خودت باش با خودت بگو: ای کاش شمعی در دل تاریکی بودم
همچنان خواهم خواند...
اگر چیزی را انتظار می‌کشیدی و توقعت برآورده نشد. فردای همان روز برگرد که ببینی کجا بوده‌ای، و به پروانه بگو: سپاسگزارم
Hanaa Mmi
خواهیم دانست که این فصل از ضرورت خود دفاع خواهد کرد و از عشق خرافی و خوشبختی خورشید به حماقت‌هایمان می‌خندد و می‌خندد هرگز برنمی‌گردم و هرگز برنمی‌گردی
محمد حیدری سیروانی
و هنگامی که به تخت خواب برگشتم بارانی از استعاره خیسم کرد
محمد حیدری سیروانی
عشق قهوه‌خانه‌ای کوچک است دو پیمانه شراب سفارش می‌دهم یکی را به سلامتی خودم می‌نوشم و یکی به سلامتی تو
محمد حیدری سیروانی
زنان زیبا، همهٔ زنان زیبا تو هستی آنگاه که گردهم می‌آیند تا شریف‌ترین قاتل را برای من انتخاب کنند
محمد حیدری سیروانی
همه مردگان در پیشگاه مرگ برابرند ...
محمد حیدری سیروانی
ای عشق، فراوانی‌ات را به ما ببخش تا روانهٔ جنگ‌های عاطفی شویم هوا آرام است و خورشید سحرگاه شمشیرهای ما را تیز می‌کند ای عشق، تنها هدف ما شکست خوردن در نبرد با تو است ...
محمد حیدری سیروانی
به سمت اتاق خواب رفتم، رویا به طرفم آمد و مرا در آغوش کشید و پرسید: آیا تغییر کرده‌ای؟ آیا تغییر کرده‌ام، مرگ در خانه بهتر است از این که اتومبیل آدم زیر بگیرد وقتی به سمت خانه‌ای می‌روی که  چیزی در آن نیست
محمد حیدری سیروانی

حجم

۳۲٫۷ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۸۱ صفحه

حجم

۳۲٫۷ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۸۱ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰
۵۰%
تومان