بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دورتر از شاخه نیلوفر | صفحه ۷ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دورتر از شاخه نیلوفر

بریده‌هایی از کتاب دورتر از شاخه نیلوفر

نویسنده:محمود درویش
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۴از ۴۲ رأی
۳٫۴
(۴۲)
اندکی رقصیدن در مجلس عروسی بی‌خدایان در میان گیاهان گردش خون ما را تند خواهد کرد
محمد حیدری سیروانی
[اگر از تو به خودم نزدیک تر بودم خود را می‌بوسیدم]
محمد حیدری سیروانی
اگر نویسنده‌ای بتواند قطعه‌ای در توصیف غنچهٔ بادام بنویسد همهٔ مردم خواهند گفت: این همان است که می‌خواستیم این قطعه سرود ملی ما است
محمد حیدری سیروانی
گفتند: عشق قدرتمند است مانند مرگ/ گفتم: اشتیاق آتشین ما برای زندگی از عشق و مرگ، قدرتمندتر است حتی اگر دلیلی برای زندگی نداشته باشیم/ صدای ساز سوگواری‌مان را کم می‌کنیم تا در پایکوبی همسایگان‌مان شریک باشیم ... زندگی ساده است و حقیقت همچون غبار
محمد حیدری سیروانی
اگر گلی پژمرد بهار احساس وظیفه نمی‌کند که برایش گریه کند. اگر بلبل لال شود قناری به جایش آواز خواهد خواند و اگر ستاره‌ای بیفتد به جایی از آسمان برنمی‌خورد ...
محمد حیدری سیروانی
برایم اهمیتی ندارد بدانم که واقعاً خودم هستم یا هیچ‌کسی نیستم
varaan
اگر در خیابانی قدم زدی که به پرتگاه نمی‌رسد به کسانی که زباله‌ها را جمع می‌کنند، بگو: سپاسگزارم اگر زنده به خانه برگشتی، مانند قافیه‌ها که در پایان بیت می‌آیند به خودت بگو: سپاسگزارم اگر چیزی را انتظار می‌کشیدی و توقعت برآورده نشد. فردای همان روز برگرد که ببینی کجا بوده‌ای، و به پروانه بگو: سپاسگزارم اگر با تمام توان فریاد زدی، و پژواک صدایت آمد: «چه کسی اینجاست؟» به هویت بگو: سپاسگزارم اگر به گلی نگاه کردی و بدون آنکه احساسی در تو برانگیزد شادمان شدی، به قلبت بگو: سپاسگزارم
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
به خانه برمی‌گردی، به خانهٔ خودت. به دیگران فکر کن به مردمی که در خیابان‌اند در رختخوابت دراز می‌کشی و ستاره‌ها را می‌شماری به دیگران بیندیش مردمی که جایی برای خواب ندارند
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
با خودت بگو: ای کاش شمعی در دل تاریکی بودم
Parsa Karimi
با خودت بگو: ای کاش شمعی در دل تاریکی بودم
محمدحسین
اگر در خیابانی قدم زدی که به پرتگاه نمی‌رسد به کسانی که زباله‌ها را جمع می‌کنند، بگو: سپاسگزارم اگر زنده به خانه برگشتی، مانند قافیه‌ها که در پایان بیت می‌آیند به خودت بگو: سپاسگزارم اگر چیزی را انتظار می‌کشیدی و توقعت برآورده نشد. فردای همان روز برگرد که ببینی کجا بوده‌ای، و به پروانه بگو: سپاسگزارم اگر با تمام توان فریاد زدی، و پژواک صدایت آمد: «چه کسی اینجاست؟» به هویت بگو: سپاسگزارم اگر به گلی نگاه کردی و بدون آنکه احساسی در تو برانگیزد شادمان شدی، به قلبت بگو: سپاسگزارم
مطهره امینی
در اینجا نه مرگ است نه زندگی خشکسالی است مانند بوی نور در میان گندم آبی نیست در چاه و در قلب در کار عشقبازی عشقی نیست عشق مانند وظیفه‌ای ملی است بیابان جهانگردی ندارد و دیده نمی‌شود پشت این خشکسالی  خشکسالی است
دختر پاييزي
برایم اهمیتی ندارد بدانم که واقعاً خودم هستم یا هیچ‌کسی نیستم
bud
این واژه را در شعر بی واژه چه می‌نامند؟
bud
پس غنچهٔ بادام نمی‌تواند در زبان من منعکس شود
bud
هیچ گیاهی سبز نیست هیچ گیاهی زرد نیست رنگ‌ها گرفتار مرض شده‌اند همه‌جا خاکستری است
bud
در بی‌انتظاری رودخانه‌ای می‌شوم
bud
نور خورشید قلبش را سرشار از بیداری می‌کند
bud
تو فراموش شده‌ای و آزادی در تخیلات خودت اسم تو و حتی چهره‌ات قرار نیست هیچ کار خاصی انجام بدهند
bud
چه زیبایی! به بالین من بیا ای زندگی، آرام قدم بردار، بگذار نگاهت کنم با همه کاستی‌های پیرامون‌مان چقدر فراموش کردم تو را آنگاه که در آغوشت به دنبال خودم و تو می‌گشتم و هرگاه رازی از تو دریافتم با خود گفتم: چقدر نمی‌شناسمت به نیستی بگو: مرا کم گذاشته‌ای و من بوده‌ام که تو را کامل کنم
bud

حجم

۳۲٫۷ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۸۱ صفحه

حجم

۳۲٫۷ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۸۱ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰
۵۰%
تومان