بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دورتر از شاخه نیلوفر | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دورتر از شاخه نیلوفر

بریده‌هایی از کتاب دورتر از شاخه نیلوفر

نویسنده:محمود درویش
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۴از ۴۲ رأی
۳٫۴
(۴۲)
وقتی مدت‌ها به غنچه‌ای خیره می‌شوی که دیوار را شکافته و سر برآورده و با خود میگویی: هنوز امیدی هست که از شن‌ها بیرون بیایم یعنی قلبت سبز شده است
محمدحسین
رنگ‌ها گرفتار مرض شده‌اند همه‌جا خاکستری است نصیبی از پیروزی نخواهند برد وحشی‌هایی که به سوی ما لشگرکشی کرده‌اند سحرگاه که برای وطن جشن می‌گیریم
دختر پاييزي
و ما خواهیم دانست که این فصل از ضرورت خود دفاع خواهد کرد و از عشق خرافی و خوشبختی خورشید به حماقت‌هایمان می‌خندد و می‌خندد هرگز برنمی‌گردم و هرگز برنمی‌گردی
Bluenight
می‌دانستم که هرگز پوشش بنفش روی تابوت را باز نمی‌کنند تا جنازه از ما تشکر کند با ما خداحافظی کند  و حقیقت را فریاد بزند
Bluenight
ای کاش شمعی در دل تاریکی بودم
Elham jannesari
فریاد کشیدم تا خود را از هذیان بیدار کنم ... اما نتوانستم ...
صدیقه
بلاغت فقط معنی را زخم می‌کند بعد زخم‌هایی که زده را ستایش می‌کند مانند مردانی که عواطف خود را به زنان دیکته می‌کنند
صدیقه
وقتی مدت‌ها به غنچه‌ای خیره می‌شوی که دیوار را شکافته و سر برآورده و با خود میگویی: هنوز امیدی هست که از شن‌ها بیرون بیایم یعنی قلبت سبز شده است
nia
گفتند: عشق قدرتمند است مانند مرگ/ گفتم: اشتیاق آتشین ما برای زندگی از عشق و مرگ، قدرتمندتر است حتی اگر دلیلی برای زندگی نداشته باشیم/ صدای ساز سوگواری‌مان را کم می‌کنیم تا در پایکوبی همسایگان‌مان شریک باشیم ... زندگی ساده است و حقیقت همچون غبار
Mahi.G243
گفت: حقیقتی مرا در میان گرفته است که توان خواندنش را ندارم گفتم: پس بنویس خاطراتت را از ستاره‌ای که به دور دست رفته است و از تخیلت بپرس: آیا می‌دانست چنین راه درازی پیش پای تو خواهد بود؟
Mahi.G243
به جای خالی اشیاء نگاه کردم، هیچ ردی از من نبود ... شاید هرگز اینجا نبوده‌ام. هیچ عکسی در آیینه نیست. با خود اندیشیدم: من کجا هستم؟
masoome
ای عشق، تنها هدف ما شکست خوردن در نبرد با تو است
رِ
شادی از ما روی برگردانده است ... اگر گلی پژمرد بهار احساس وظیفه نمی‌کند که برایش گریه کند. اگر بلبل لال شود قناری به جایش آواز خواهد خواند و اگر ستاره‌ای بیفتد به جایی از آسمان برنمی‌خورد ...
رِ
در اینجا نه مرگ است نه زندگی خشکسالی است
Mahya Derakhshan
شادی از ما روی برگردانده است ...
Mahya Derakhshan
ای زندگی، آرام قدم بردار، بگذار نگاهت کنم با همه کاستی‌های پیرامون‌مان چقدر فراموش کردم تو را آنگاه که در آغوشت به دنبال خودم و تو می‌گشتم و هرگاه رازی از تو دریافتم با خود گفتم: چقدر نمی‌شناسمت به نیستی بگو: مرا کم گذاشته‌ای و من بوده‌ام که تو را کامل کنم
نون صات
واژه‌ها فریبم می‌دهند و ناخودآگاه مرا به سمت پیچیدگی‌های بلاغی می‌برند بلاغت فقط معنی را زخم می‌کند بعد زخم‌هایی که زده را ستایش می‌کند مانند مردانی که عواطف خود را به زنان دیکته می‌کنند
محمد حیدری سیروانی
کسانی که حق‌شان را از واژه‌ها نگرفته‌اند
محمد حیدری سیروانی
گفتم: اشتیاق آتشین ما برای زندگی از عشق و مرگ، قدرتمندتر است حتی اگر دلیلی برای زندگی نداشته باشیم/ صدای ساز سوگواری‌مان را کم می‌کنیم تا در پایکوبی همسایگان‌مان شریک باشیم ... زندگی ساده است و حقیقت همچون غبار
miladan
ما خواهیم دانست که این فصل از ضرورت خود دفاع خواهد کرد و از عشق خرافی و خوشبختی خورشید به حماقت‌هایمان می‌خندد و می‌خندد هرگز برنمی‌گردم و هرگز برنمی‌گردی
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃

حجم

۳۲٫۷ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۸۱ صفحه

حجم

۳۲٫۷ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۸۱ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰
۵۰%
تومان