بریده‌هایی از کتاب هنر جنگ در بازار بورس

مشهور است که ناپلئون پس از فتحی بزرگ، بیش از نیمی از سپاهیانش را از دست داد. او فرماندهان خود را گرد آورد و طی نطقی گلایه‌آمیز گفت: «این پیروزی بزرگی بود؛ اما اگر یک پیروزیِ دیگر شبیه این به دست بیاوریم، به‌طور حتم نابود خواهیم شد.»

فراموش نکنید که در این تجارت همه‌چیز به «قانون احتمالات» برمی‌گردد. همیشه باید با این احتمال که جهت بازار را درست پیش‌بینی نکرده‌اید، درگیر باشید. مهم نیست چند بار پیروز می‌شوید؛ کافی است یک‌بار قیمت‌ها برخلاف جهت پیش‌بینی شما به جریان بیفتد. آن‌وقت است که تمام سودهای به‌دست‌آمده در عرض چند دقیقه از میان خواهد رفت. من قانون شخصی بامزه‌ای برای انجام معاملاتم دارم: «هرچیزی که فکر می‌کنی حس جالبی بهت می‌ده، بذارش کنار.» کمی عجیب و غیرمنطقی به نظر می‌رسد؛ اما اگر بخواهم روراست باشم، باید بگویم هیچ قانونی را نمی‌شناسم که به این خوبی جواب بدهد. اگر با این حرف مخالفید، برای ردکردنش زیاد عجله نکنید!

شناخت مرز نامرئی بین ترس و احتیاط تنها با تجربه‌های طولانی‌مدت در بازار به دست می‌آید. باید مراقب باشید که به‌اسم محتاط‌بودن به فردی ترسو و ازکارافتاده تبدیل نشوید.

کسی که تاب تحمل ضررها را نداشته باشد، بدون تردید شایستگی دریافت سودها را هم نخواهد داشت.

سان زو درباب تاکتیک‌های رزم‌آرایی توصیهٔ جالبی دارد: «رزم‌آرای فاتح تنها آن زمان در پی نبرد می‌رود که پیروزی را پیشاپیش فراچنگ آورده باشد؛ ولی آن‌کس که تقدیرش جز شکست نیست، ابتدا وارد نبرد می‌شود، سپس پیروزی را می‌جوید.»

ایمن‌ماندن در برابر دشمن سرنوشتی است که خود برای خود رقم می‌زنیم؛ اما فرصت تارومارکردن دشمن، چیزی است که تنها خود دشمن در اختیارمان می‌گذارد.

در اصل، این‌که تا چه اندازه آموخته‌های‌تان را اجرا می‌کنید، فاصلهٔ شما تا موفقیت را مشخص می‌کند.

تصمیم‌گیری‌های شما باید بسیار پیش از حضور شما در بازار انجام شده باشد.

مصاحبه‌های بزرگان بازار را مطالعه کنید تا منظورم را بهتر بفهمید. آن‌ها جز این‌که روی دو پا راه می‌روند و پشتکار دارند و به قوانین خود پایبندند، در هیچ‌چیز دیگری با هم اشتراک ندارند. حرف‌های‌شان سرشار از توصیه‌های گیج‌کننده است که فقط به کار برهم‌زدن نظم ذهنی شما می‌آید، با این توضیح که آن‌ها، و فقط خود آن‌ها، خوب می‌دانند چطور با همین حرف‌ها می‌توانند میلیون‌ها دلار پول به جیب بزنند. باید بتوانید ساختار ذهنی خود را به‌گونه‌ای نظم دهید که از میان قوانین و فرمان‌های متداول در بازار تنها آن‌چه نیاز دارید بردارید

وقتی در مسیر آموزش کار هستید، مواظب باشید ذهن شما به «جاروبرقی عظیم جذب اطلاعات» تبدیل نشود. انباشت این داده‌های غیرهمگن کار دست‌تان خواهد داد؛ مفاهیمی متضاد و بعضاً متناقض که ته‌نشین‌شدن آن‌ها در ضمیر و ذهن، رفته‌رفته از شما آدمی گیج و عصبی خواهد ساخت.

اما به یاد داشته باشید که همیشه بزرگ‌ترین بازگشت‌ها از دل انفجاری‌ترین روندها بیرون می‌آیند.

تجربه به ما می‌آموزد که چه تفاوت نامرئی ظریفی میان حماقت و جسارت وجود دارد. کسانی که در این نوع از دادوستد دست به کارهای ماجراجویانه زده‌اند، داستان‌های تلخی برای تعریف‌کردن برای یکدیگر دارند.

اگر معامله‌گر از پیش برنامه‌ای برای ورود به بازار طراحی نکرده باشد به‌سرعت به زحمت می‌افتد.

بنابر طبیعت انسانی، تمام حالات هیجانیِ روحی در انسان با گذر زمان به حالت تعادل بازمی‌گردد. هیچ وضعیت ذهنی نامتعادلی پایدار نخواهد بود.‌ خشم نرم‌نرمک از یاد می‌رود و آزردگی ممکن است به‌نوعی خرسندی و رضایت بدل شود؛

راز بزرگ این است: «هیچ رازی در میان نیست.»

اگر قصد دارید با خشم و آزردگی به کاری دست بزنید، باید بدانید که معاملات بازار بورس آخرین کار در دنیاست که می‌توانید از پس انجام‌دادنش بربیایید.

«رزم‌آرای فاتح تنها آن زمان در پی نبرد می‌رود که پیروزی را پیشاپیش فراچنگ آورده باشد؛ ولی آن‌کس که تقدیرش جز شکست نیست، ابتدا وارد نبرد می‌شود، سپس پیروزی را می‌جوید.»

شکست‌های متوالی و جبران‌ناپذیر، سرنوشت محتوم همهٔ کسانی است که احساسات ناپایدار خود را بیش‌ازاندازه جدی می‌گیرند و درنتیجه سرمایه‌شان را با دست خود به بازار تقدیم می‌کنند. مطمئن باشید که بازار هم دست رد به سینهٔ این بازندگان سخاوتمند نخواهد زد.

هیچ‌چیز خوب و بدی در این تجارت نیست. خوب و بد در زاویهٔ نگاه شماست. سعی کنید بهترین قانون خود را پیدا کنید، نه بهترین قانون بازار را.

ضررها بچه‌های ناخواندهٔ کارنامهٔ شما نیستند. چه بخواهید چه نه، آن‌ها بخش جدانشدنی سیستم کاری‌تان می‌شوند. سعی نکنید از شر آن‌ها خلاص شوید، بلکه کوشش کنید با نسبت سود به ریسک مناسب، توازن این نبرد را به‌سود خود بر هم بزنید.

قانونی که یک معامله‌گر را ثروتمند کرده است، به‌راحتی می‌تواند صدها نفر دیگر را خاکسترنشین کند. هیچ‌چیز خوب و بدی در این تجارت نیست. خوب و بد در زاویهٔ نگاه شماست. سعی کنید بهترین قانون خود را پیدا کنید، نه بهترین قانون بازار را.

روحیهٔ جسور و بی‌پروا می‌تواند عمر تجاری شما را در فعالیت اقتصادی‌ای که در پیش گرفته‌اید، بیش‌تر کند و کسب درآمد از این رشته را آسان‌تر و پایدارتر سازد؛ اما «طبع خوش‌بین» و «ساده‌انگار» در این حرفه چیزی نیست که به‌خاطرش بخواهید به خود افتخار کنید. خوش‌بینی درواقع امیدواری به وقوع پدیده‌ای است که از اساس خارج از کنترل شماست؛ اما جسارت منطقی می‌تواند شما را در انجام معاملات استوار نگه دارد و کسی که این تفاوت بزرگ را نداند، باید چیزهای زیادی برای ازدست‌دادن آماده کند.

هیچ‌چیز خوب و بدی در این تجارت نیست. خوب و بد در زاویهٔ نگاه شماست.

هر سیستمی هم که طراحی کرده باشید، نمی‌توانید همیشه در بازار به تجارت بپردازید. گاهی باید سلاح را زمین بگذاریم تا از خسارت‌های احتمالی پیشگیری کنیم.

موفقیت در بازار وابسته به رفتاری است که با معاملات خود می‌کنیم، نه درست و غلط بودن پیش‌بینی‌ها. برای فعالیت موفق در این بازار مسئلهٔ اساسی این است که چگونه از «دانایی» خود پلی برای «توانایی» ایجاد می‌کنید. خیلی مهم نیست که چه چیزهایی می‌دانید. حتی مهم نیست چقدر می‌دانید. مسئله بر سر «سرعت» و «نحوهٔ انتقال دانسته‌ها در سیستم اجرایی معاملاتی» شماست. اگر به چیزهای کمی که می‌دانید، به‌صورت خدشه‌ناپذیر عمل کنید، بیش‌تر به‌نفع شماست تا این‌که بخواهید کوله‌باری از دانش و اطلاعات بی‌مصرف را به دوش بکشید،

وقتی پوزیشن خرید یا فروش را ایجاد کردید، بلافاصله دستور توقف ضرر را فعال کنید. این کار یا باید در زمان انجام معامله انجام شود یا هیچ‌وقت. اگر در این لحظه نتوانید خود را برای تنظیم حد ضرر متقاعد کنید، تردید نداشته باشید که هرگز هم نخواهید توانست. چرا؟ چون زمانی که پوزیشن را باز می‌کنید، تنها وقتی است که احساسات هیجانی و طرف‌داری افراطی، نسبت‌به سرنوشت معامله، در پایین‌ترین سطح خود قرار دارد.

چه تلخ است فرجام آن‌کس که بدون پروراندن روحیهٔ بی‌پروایی در خویش تلاش می‌کند در پیکارهایش کامیاب و در یورش‌هایش پیروز باشد؛ چراکه حاصل، تنها هدررفتن زمان و کسادی فراگیر است.

سرمایهٔ شما اولین و مهم‌ترین سلاح شماست.

آمد. سرمایهٔ شما اولین و مهم‌ترین سلاح شماست. پس اگر می‌خواهید در تجزیه‌وتحلیل بازار به مهارت برسید، هرگز با پول واقعی خود شوخی نکنید.

وقتی قیمت‌ها در حال حرکت هستند، آخرین کاری که به انجام آن نیاز دارید، تصمیم‌گیری برای خریدوفروش است. تصمیم‌گیری‌های شما باید بسیار پیش از حضور شما در بازار انجام شده باشد. سیستم خود را طرح‌ریزی کنید و محل دقیق ورود و خروج را روی کاغذ پیاده کنید. به‌این‌ترتیب هنگام برخورد با نمودار، تنها کاری که باید بکنید، اجرای دقیق دستورات ازپیش نوشته‌شده است.