بریده‌هایی از کتاب چشم از تو برنمی‌دارم

احساس می‌کند که روی پل بلندی ایستاده است و بخشی از وجودش می‌خواهد بپرد تا به آب ملحق شود. می‌دونی که نباید این کار رو بکنی اما نمی‌تونی جلوی این احساس رو بگیری. و می‌دونی که باید این تصمیم خیلی مهم رو در کسری از ثانیه بگیری و این تو رو می‌ترسونه. از عاقبتش می‌ترسی. خط باریکی بین یک انتخاب و انتخاب دیگر.

وقتی شما پدر یا مادر می‌شوید، یاد می‌گیرید که عشق ممکن است ترسی به‌مراتب بزرگ‌تر از آنچه تصورش را می‌کردید به وجود بیاورد و نگاه‌تان به دنیا تغییر می‌کند

تا پیش از چهل سالگی به افکار خودتان در مورد دیگران بیشتر از افکار دیگران دربارهٔ خودتان اهمیت می‌دهید -

البته، نباید به صحبت‌های دیگران گوش می‌دادم. اما گوش ندادن به حرف‌های دیگران، وقتی توی اتوبوس یا قطار نشسته‌اید غیرممکن است، قبول ندارید؟ بعضی افراد با تمام وجود توی دهنیِ تلفن همراه‌شان داد می‌زنند، در حالی که بقیه برای عقب نماندن از قافله صدای‌شان را بالا می‌برند بلکه صدا به صدا برسد.

وقتی شما پدر یا مادر می‌شوید، یاد می‌گیرید که عشق ممکن است ترسی به‌مراتب بزرگ‌تر از آنچه تصورش را می‌کردید به وجود بیاورد و نگاه‌تان به دنیا تغییر می‌کند.