ماه هم به اشتباه میتابد
در آسمانی اشتباه
farimah
چنان با مرگ درآمیختم
که خود را از او
و مرگ را از خود
تشخیص نمیدهم
farimah
با نوشتن، نوشتن و نوشتن
بیآنکه زندگی کرده باشی
باور کن زندگی کردهای
...💙
یکی زندگی میکند تا بنویسد
یکی مینویسد تا زندگی کند
هر دو باهم نمیشود
...💙
چرا نمیخواهی بدانی
روزِ مرگ خودخواستهٔ انسان
از بسیار دوست داشتن زندگی است
...💙
بیهوده
دوستت دارم
بیهوده
زندهام
چرا که قسمت نخواهیم کرد
زندگی را
باهم.
علی
هنوز زندهام
بهجز خود کسی را ندارم
تا دلواپسم شود.
pejman
دوستتان داشتم تا حد مرگ
مرا با تنهاییام دوست نداشتید
تنها اوست بیچشمداشت محبتی
تنها و تنها، تنهاییام
که هنگام مرگ هم با من میمیرد
pejman
به خواب نه
که به رویا میروم
آنجا که زندگی خواهم کرد بهدلخواه
آزاد
دلواپسم برای خود
چه شده؟
زندهام یا مُرده؟
خبری از خود ندارم
امروز صبح درِ خانهام را زدم
خود نیز باز کردم در را
لحظهای به خود خیره شدم
این چهرهٔ خندان من بودم؟
چه صبح زیبایی
پس هنوز زندهام
بهجز خود کسی را ندارم
تا دلواپسم شود.
زن