بریده‌هایی از کتاب جنس اول

«زیباترین جنبه هویت مردانه مردان، بخش زنانه وجود آنها است؛ کما اینکه زیباترین وجه شخصیتی زنانه هر زن بخش مردانه وجود او است.» هیچ انسانی را نمی‌توان یافت که صد در صد مرد یا صد در صد زن باشد.

زنانِ سراسر جهان به‌تدریج در حال کسب مجدد قدرت اقتصادیی هستند که قرنها پیش در اختیار آنان بود.

«زن» جنس اصلی و اولیه است ـبه بیانی دیگر جنس اول است. باید مواد شیمیایی خاصی به ترکیب هورمونی او اضافه گردد تا تبدیل به یک مرد شود. از همین رو است که جنس اول از لحاظ ژنتیکی، یعنی «زن»، در بسیاری از جنبه‌های اقتصادی و اجتماعی نیز در جایگاه اول، ایفای نقش خواهد کرد.

«هیچ یک از کشورها در مسیر رسیدن به برابری حقوق زنان و مردان گامی به عقب برنداشته است.»

تمام انسانها از بدو تولد، دارای جریانهای الکتریکیی در مغز هستند

«زن، از شکم مادر، زن متولد نمی‌شود بلکه تحت شرایط اجتماعی و اقتصادی است که به زن تبدیل می‌گردد.»

ژاپن برخی از محدودیتهای کاری گذشته را که در مورد زنان اعمال می‌شد ـاز جمله محدودیت در اضافه‌کار و کارهای شبانه ـاز میان برداشته است. در نتیجه، زنان ژاپنی شاغل در حال حاضر ۳۵ درصد از نیروی کار ژاپن را تشکیل می‌دهند. در قطر که یکی از سخت‌گیرترین کشورهای جهان محسوب می‌شود، زنان به تازگی مشاغلی را بیرون از خانه برعهده گرفته‌اند. حتی در جنگلهای مناطق کوهستانی گینه نو هم زنان به قصد ورود به بازار کارِ دنیای معاصر با رسومات قدیمی به مقابله برخاسته‌اند.

قشر پرفرانتال به بخش پیشین (قدّامی) قشر مخ ـلایه بیرونی مغز ـگفته می‌شود. این بخش درست پشت ابروها واقع است و تقریبآ یک چهارم یا یک سوم قشر مخ را تشکیل می‌دهد. در مقایسه با مغز شامپانزه‌ها، این بخش در انسان از ساختار و عملکرد بسیار پیشرفته‌تری برخوردار است؛

وینستون چرچیل (Winston Churchill) گفته است که یک کتاب ابتدا به شکل یک اسباب‌بازی ذهن نویسنده‌اش را به خود مشغول می‌کند، سپس تبدیل به معشوقی دلنشین می‌شود و دست آخر چون حکمرانی ستمگر تمام ذهن خالقش را به تسخیر درمی‌آورد.

قرار بوده تواناییها و استعدادهای زن و مرد از هر لحاظ با هم برابر باشد پس دلیل آفرینش هردوی آنها چه بود.

«خداوند زن را آفرید. و از آن پس یکنواختی و ملال از زمین رخت بربست.» فریدریش نیچه

زنان چگونه جهان را متحول خواهند ساخت؟ این بحث را با پرداختن به شیوه تفکر زنان آغاز می‌کنیم. به عقیده من عمومآ تفاوتهای ظریفی میان شیوه‌های سازمان‌دهی افکار در زنان و مردان وجود دارد ـتفاوتهایی که از اختلافات موجود میان ساختار مغز زن و مرد ناشی می‌شود.

براساس یافته‌های روانشناسان، شیوه تفکر زنان از نوعی راهکار شبکه‌وار تبعیت می‌کند، به عبارت دیگر هر موضوع را با دیدگاهی «کلی‌نگر» در نظر می‌گیرند. بدین معنا که جزئیات بیشتری را از دنیای پیرامون خود مورد توجه قرار می‌دهند، از حرکات مختصر و جزئی اعضای بدن گرفته تا جای قرار گرفتن اشیاء در اتاق.

زنان به هنگام تفکر تمایل دارند به تمام عوامل مرتبط با یک موضوع در قالبی شبکه‌وار و متصل به هم بیندیشند ـو نه در یک خط مستقیم. من بر این نوع خاص اندیشیدن، «شیوه تفکر شبکه‌ای» نام نهاده‌ام

«خداوند زن را آفرید. و از آن پس یکنواختی و ملال از زمین رخت بربست.» فریدریش نیچه (Friedrich Nietzsche) فمینیست نبود امّا آشکارا برای ذهن زن ارزش فراوانی قائل بود

معمولا بیش از مردان به عملکرد کلی شرکتهای سرمایه‌گذاری‌شان و نیز نوسانات بازار توجه نشان می‌دهند. یکی از برنامه‌ریزان اقتصادی در واشینگتن دی. سی. این گزارش را چنین خلاصه کرد: «زنان گرایش فکریی نسبت به خطر کردن ندارند. آنها می‌گویند، «نیامده‌ایم که یک‌باره ماهی بزرگی صید کنیم، فکر ماهی‌های زیادی هستیم که بعد از مدتی طولانی در تور جمع می‌شوند.»

«زن» جنس اصلی و اولیه است ـبه بیانی دیگر جنس اول است. باید مواد شیمیایی خاصی به ترکیب هورمونی او اضافه گردد تا تبدیل به یک مرد شود.

عده کثیری از مردم به این گفته بن فرانکلین (Ben Franklin) کاملا اعتقاد یافته‌اند: «اگر کسی پولهای کیفش را درون مغزش پس‌انداز کند، هیچ دزدی قادر نخواهد بود ثروت او را برباید.»

زنان دارای استعدادهای فوق‌العاده‌ای هستند که طی قرون متمادی در وجود آنها تکوین یافته است: استعداد به کارگیری ماهرانه لغات؛ توانایی درک مفهوم حرکات اعضا مختلف بدن و حالات چهره و سایر اشارات غیرکلامی؛ درک احساسات عاطفی؛ همدردی؛ ادراک بسیار قوی لامسه، چشایی، بویایی، و شنوایی؛ شکیبایی؛ توانایی انجام و اندیشیدن به چندین کار در آنِ واحد؛ توانایی توجه به هر موضوع با در نظر گرفتن شرایط محیطی مرتبط و متناسب با آن موضوع؛ اشتیاق بسیار به برنامه‌ریزی بلندمدت؛ برخورداری از مهارت ذاتی در مراوده با مردم و توانمندی خاص برای مذاکره و تبادل نظر؛ بهره‌مندی از انگیزه‌های ذاتی برای تربیت و سرپرستی؛ تمایل به تشریک مساعی؛ رسیدن به توافق همگانی؛ و مدیریتی که مبتنی بر مساوات میان اعضای گروه باشد

می‌توان گفت غیبت کردن همواره به مثابه نوعی چسب اجتماعی بوده است. رابین دانبار (Robin Dunbar)، انسان‌شناس انگلیسی، معتقد است که غیبت کردن برای اجداد ما بسیار حیاتی بوده و سبب تسریع تکامل زبان بشر شده است. غیبت کردن هنوز هم به ما امکان می‌دهد تا نه تنها در مورد دشمنان و دوستان و عشاقمان بلکه درباره سیاستمداران و سایر چهره‌های اجتماعی گلایه‌ها و نظرات خود را ابراز کنیم و به گوش سایرین برسانیم. با سهیم شدن در عقاید سایرین در مورد رئیس‌جمهور امریکا یا خانواده سلطنتی انگلستان، با معیارهای فکری دوستان و همسایگان آشنا می‌شویم. علاوه بر این، باورهایمان را شکل می‌دهیم، اصول اعتقادیمان را اصلاح می‌کنیم و قدرت و ثروت جامعه را به سمت و سویی درست هدایت می‌کنیم.

مردها خیلی خوب می‌توانند حواس خود را روی یک چیز متمرکز و در همان زمان از سایر چیزها منفک کنند. اگر از مردی که سرگرم روزنامه خواندن است حتی یک سؤال ساده بپرسید، اغلب سؤال شما را نمی‌شنود و مواقعی هم که می‌شنود مثل این است که از سیاره دیگری به روی صندلی‌اش بازگشته است. مردها تمایل دارند ذهن خود را بر روی محرکهای فرعی و غیراصلی ببند

به یکی از آنها احساس تمایل

به یکی از آنها احساس تمایل

کارل سندبرگ (Carl Sandburg) تفاوت میان زنان و مردان را به‌خوبی در قالب این چند بیت کوتاه عنوان کرده است: «بابا مامان را دوست داشت. /مامان مردها را دوست داشت./ بابا تو هلفدونی./ مامان کنج قبرستون.» مردان برای محافظت از مجراهای زاینده‌ای که ژنهای آنها را در خود پرروش می‌دهند، حاضرند دست به هر کاری بزنند.