بریده‌هایی از کتاب دالرگات فروشگاه بزرگ رویافروشی

عشق زمانی شروع می‌شه که احساساتت رو به رسمیت بشناسی. چه منجر به عشق یک‌طرفه بشه، چه دوطرفه

یادت باشه... رؤیاها رو نباید به هرکسی بفروشی

غلبه‌کردن به سختی‌های گذشته آدم رو تبدیل می‌کنه به چیزی که الان هست: بازمانده و قهرمان.

'هرچقدرم دوستشون داشته باشی، رؤیاها فقط رؤیان.»'

«مهم نیست چقدر رؤیات خوبه، بیدار که بشی، تموم شده و رفته.»

'تعبیر رؤیا بهتر از خودِ رؤیاست.'

شاگرد اول همیشه معتقد بود که فهم به‌موقعِ آینده، بدون فکرکردن به گذشته، زیباترین فضیلت است؛

«رسیدن به آگاهی زمان‌بره.»

«اگه واقع‌بینانه بهش نگاه کنین، بدترین دوران زندگی‌تون اون موقعی بود که داشتین نهایت تلاشتون رو می‌کردین تا اون مصیبت رو از سر بگذرونین. حالا که از اون‌ها رو سر گذروندین، همه‌چی بستگی به این داره که چطور ببینیدشون. مگه فائق‌اومدن بر اون دوران و پابرجاموندن، مهر تأییدی بر قدرت شما نیست؟»

خلاصه که به نظرم خواب و رؤیا... مثل ویرگولی می‌مونه که خدا با ظرافتِ تمام، وسط یه خط صاف و ممتد که بهش می‌گن زندگی، طراحی کرده!

«اینکه زندگی‌ت رو همون‌طوری که هست، بپذیری و شاکر باشی. گفتنش آسونه. ولی اگه بتونی این کار رو بکنی، باور دارم که کمکت می‌کنه درک کنی که خوشبختی همیشه توی چند قدمی ماست.»