بریده‌هایی از کتاب مرده شور

چرا باید اینگونه ساکت باشد؟ چرا با دیگران معاشرت ندارد؟ چرا اغلب تنهاست؟ نمی‌دانم! فقط می‌دانم که زندگی او در تنهایی می‌گذرد. مثل یک موجود خیالی.

چه بسیار زنده ها که در زمان حیات خود مورد بی‌توجهی و بی‌مهری قرار گرفته‌اند ولی بعد از مرگ، ناگهان مورد توجه همگان قرار گرفته و برای کفن و دفن آنها پول فراوان داده‌اند! انگار زنده‌ها منتظرند تا کسی بمیرد تا برای او پول خوبی خرج کنند! چه بسیار انسان‌های زنده که در زمان حیات کسی به آنها توجهی نداشته ولی بعد از مرگ، همه برای ملاقات او آمده اند! "

هیچ موجودی بی‌خطرتر از یک مرده نیست! کاری به کار تو ندارد!"

گفت:"انسان موجود عجیبی است! این همه مرگ و مرده را می‌بیند ولی انگار نه انگار که خودش هم روزی باید بمیرد! نه می‌ترسد و نه درس عبرت می‌گیرد! فقط مال‌اندوزی، ظلم، حرص و طمع! چه بسیار مردمان که در گورستان خفته‌اند در حالیکه مال و اموال فراوان برای بازماندگان به جای گذاشته‌اند! چه بسیار حق‌ها که ضایع شده ولی اکنون آن مرده باید تاوان آن را در دنیایی دیگر بپردازد در حالیکه دیگران از مال او نهایت استفاده و لذت را خواهند برد!"