بریده‌هایی از کتاب رازهای روانشناسی تاریک

به‌کارگیری درست و به‌موقع هنر ترغیب، پول هنگفتی را به همراه دارد.

میل ذاتی به شرارت و بدی، در همهٔ افراد وجود دارد.

بیشتر وقت‌ها، همدل‌ها تحت‌کنترل انسان‌هایی قرار می‌گیرند که با مقولهٔ وجدان، بیگانه‌اند زیرا همدل‌ها مهربان هستند و معتقدند که ذات انسان‌ها پاک است. آن‌ها فطرتا بخشنده و خوش‌قلب هستند و به همین دلیل، افراد سودجویی را به‌سمت خود می‌کشانند که همیشه از آن‌ها سوءاستفاده می‌کنند و در ازای آن، چیزی برنمی‌گردانند. فرد همدل، همین که می‌فهمد فریب خورده است و از او سوءاستفاده شده، به‌شدت افسرده می‌شود.

آخرین موردی که در روانشناسی تاریک به آن می‌پردازیم، علاقهٔ هیتلر به سادیسم و استفاده از آن است. استراتژی او در مدیریت اردوگاه‌های کار اجباری، روشن‌ترین نشانهٔ وجود ویژگی‌های مثلث تاریک در او است.

«من از بیشتر افراد بهترم و آن‌ها هیچ اهمیتی برایم ندارند»

«مفهوم کلی ارتباط، در چگونگی بازخوردهای آن است، نه در هدف اصلی از برقراری آن ارتباط.» معنای جملهٔ

روشنایی روز هم نمی‌تواند تاریکی ذهن‌شان را از بین ببرد.

معمولا تا زمانی که فرد کنترل‌گر به هدفش--- خواه جسمی و خواه احساسی--- نرسد، هیچ اهمیتی به قربانی خود یا زندگی او، نمی‌دهد.

روشنایی روز هم نمی‌تواند تاریکی ذهن‌شان را از بین ببرد.

برای درک بهتر خودشیفته‌ها، تصویر پادشاهی دیکتاتور را مجسم کنید. این افراد، نیازمند تحسین و احترام دیگران هستند. مجسمه‌های آن‌ها را می‌سازند تا الگوی دیگران باشند و بقیه یادشان باشد که همیشه قدردان آن‌ها باشند. اگر کسی با آن‌ها مخالفت کند، فورا و به‌شدت مجازات می‌شود. جامعه‌ستیزها