بریده‌هایی از کتاب اصول کارکرد مغز در کودکان

هوش از دامن کامپیوتر و ماشین‌های بی‌جان شکل نمی‌گیرد، بلکه این آغوش گرم و عاشق انسان‌هاست که آن را می‌سازد. پس اگر کودک باهوش می‌خواهید، به او عشق بورزید و اجتماعی بودن را به او بیاموزید.

اگر به جای اینکه بعد از حل مسئله ریاضی بگویند: «وای! تو چقدر باهوشی!» به او می‌گفتند: «معلوم است درست را مطالعه کرده‌ای» ، به او می‌فهماندند موفقیت او نتیجه تلاش بی‌وقفه اوست نه موهبتی غیرقابل تغییر. مسلما تلاش بیشتر یعنی موفقیت بیشتر. به این نوع تشویق، «تشویق رشد ذهنی» می‌گویند.

اگر محیطی که کودک در آن رشد یافته است همیشه پر از عصبانیت و تهاجمی باشد، او همیشه پاسخ‌های شدیدی به استرس‌های کوچک نشان می‌دهد. این وضعیت را افزایش مداوم کورتیزول یا «هایپر کورتیزولیسم» می‌گویند

تاس‌کباب هوش ما از پنج جزء اساسی تشکیل شده است و شما باید درباره آن‌ها به‌شدت تفکر کنید. این اجزاء عبارتند از: ۱. میل به اکتشاف ۲. خودکنترلی ۳. خلاقیت ۴. ارتباطات کلامی ۵. توانایی توصیف ارتباطات غیرکلامی

خوبی علم، بی‌طرفی آن است. وقتی بدانید یک واقعیت از نتایج دقیق تحقیقات علمی به‌دست آمده است، به آن ایمان می‌آورید و تصاویر کذب افسانه‌ها را کنار می‌گذارید.

دوم: وقتی به او القاء می‌کنید باهوش است، او به هوش خود غره می‌شود و تلاشی برای یادگیری نمی‌کند. در نتیجه اتکاء به هوش تنها، کارآمد و نتیجه‌بخش نیست و اهمیت یادگیری در چشم او تنزل می‌یابد.

اگر زن احساس کند که همسرش صدایش را می‌شنود، رفتار بهتری خواهد کرد و به‌هیچ‌وجه به ورطه طلاق وارد نمی‌شود. اما این مسئله در مردها صادق نیست و به‌محض اینکه همدلی پایین می‌آید، ازدواج به سمت قهقرا می‌رود.

تربیت کودک یک کار گروهی است که نه فقط توسط پدر و مادر، بلکه توسط تمامی افراد اجتماع و خاندان آن نورسیده صورت خواهد گرفت.

افراد با افق دید باز پنج خاصیت مشترک داشتند که این محققان به آن نام «DNA خلاق» دادند. ۱. توانایی ارتباط بین موضوع‌های نامربوط. آن‌ها می‌توانستند بین موضوعات، سؤالات و مسائل به ظاهر نامربوط، ارتباط برقرار کنند و پل بزنند. ۲. عادت آزاردهنده پرسشگری دائمی. آن‌ها همیشه سؤال‌هایی از این قبیل می‌پرسند: «حالا چرا؟ چرا نه؟ اگر این کار به این طریق انجام شود، چه اتفاقی می‌افتد؟» آن‌ها مرزی برای این سؤال‌ها و دید جدید مسائل نمی‌شناسند. ۳. میل سیری‌ناپذیر به آزمایش کردن و سرهم‌بندی چیزهای مختلف. کارآفرینان ممکن است روی یک ایده تمرکز کنند، اما به شکل سیری‌ناپذیری این ایده را قطعه‌قطعه می‌کنند و آن را به بوته آزمایش می‌سپارند. آن‌ها نیاز به آزمایش هر چیزی دارند. باید بفهمند سروته قضیه چیست. آن‌ها در مأموریتی اکتشافی به سر می‌برند و باید در این مأموریت همه چیز را آزمایش کنند.

هیچ دو کودکی در شرایط یکسان، رفتاری مشابه ندارند؛ پس نمی‌توان از یک توصیه واحد برای والدین استفاده کرد.

در نیمه اول بارداری جنین می‌خواهد تنها باشد و به حال خود واگذاشته شود. پول خود را برای محصولاتی که ادعا می‌کنند باعث بهبود IQ، شخصیت یا مزاج کودک قبل از تولد می‌شوند، دور نریزید، هیچ‌کدام از آن‌ها کاری انجام نمی‌دهند. در نیمه دوم حاملگی جنین درک بالایی از احساس پیدا کرده و اطلاعات حسی را دریافت می‌کند، حتی می‌تواند بوی عطر شما را حس کند. می‌توان در این مرحله از بارداری با ورزش مناسب، وزن مناسب، تغذیه مناسب و کم کردن استرس به رشد مغز کمک کرد.

«تنها موضوعی که واقعا در زندگی مطرح است، ارتباط با سایر مردمان است.» بعد از ۷۵ سال تحقیق، تنها یافته این تحقیقات، برقراری دوستی پایدار و پل ارتباطی فرد بین دوستان و بستگانش بود و این تنها عامل پیش‌بینی خوشحالی پایدار است. وقتی فردی به میانسالی می‌رسد، تنها عامل خوشحالی او دوستان و بستگان اویند و بس.

«پدرومادر شدن سبب افت رضایت از ازدواج می‌شود و حتی در زوج‌هایی که خود تصمیم به بچه‌دار شدن گرفته‌اند و از هم رضایت کامل داشته‌اند نیز مشاهده می‌شود. اما برنامه‌ریزی برای بچه‌دار شدن و رضایت از ازدواج قبل از بارداری باعث می‌شود این افت تا حدود زیادی جبران شود.»

صحبت کردن با کودکان در دوران خردسالی باعث افزایش IQ آن‌ها می‌شود

هوش از دامن کامپیوتر و ماشین‌های بی‌جان شکل نمی‌گیرد، بلکه این آغوش گرم و عاشق انسان‌هاست که آن را می‌سازد. پس اگر کودک باهوش می‌خواهید، به او عشق بورزید و اجتماعی بودن را به او بیاموزید.

در ۱۲ ماه بعد از وضع حمل میزان خشونت بین والدین بالا می‌رود، اختلاف خانوادگی به حداکثر می‌رسد و خط افسردگی، چه برای مادر و چه برای پدر، بالا می‌رود.

خانواده‌های فقیر، مشکلات کاملاً متفاوتی با خانواده‌های قشر متوسط دارند. فقر بر IQ تأثیر مستقیم می‌گذارد.

پدر و مادران برای پرورش کودکانشان به واقعیت احتیاج دارند، نه پند و اندرز؛ اما به دست آوردن این واقعیات از لابه‌لای کتاب‌های آموزشی، وبلاگ‌ها و نصحیت‌های جورواجور پدربزرگ‌ها و مادر بزرگ‌ها و بستگان، بسیار سخت است.

به دنیا آمدن اولین بچه درست مانند سر کشیدن شربتی تلخ و وهم‌انگیز است که با خوشی و تلخی همراه است.

کودکانی که در محیط مشابه رشد می‌کنند از نظر IQ تقریبا مشابه‌اند. مردمان فقیر IQ کمتری از مردم ثروتمند دارند و تأثیر اقتصادی بر IQ در خانواده‌هایی با درآمد زیر خط فقر نسبت به خانواده‌های متوسط بیشتر است.