بریده‌هایی از کتاب ماورای طبیعی شدن (خلاصه کتاب)

متوجه شدم روش خطی که شامل گذشته، حال و آینده است و به آن باور داشتم، آن روشی نیست که دنیا براساس آن کار می‌کند. به این موضوع پی بردم که همه چیز در لحظه اکنون در حال رخ دادن است. در این زمان، بی‌نهایت موقعیت وجود دارد که انسان می‌تواند تجربه کند.

توجه شما به هر جایی متمرکز باشد، انرژی‌تان به همان جا سرازیر خواهد شد

زمانی که فکر می‌کنید یا احساسی را در وجود خود حس می‌کنید، یک واکنش بیوشیمی در مغز آغاز می‌شود. به این ترتیب مغز پیام‌های شیمیایی خاصی منتشر می‌کند. به همین دلیل است که افکار غیر مادی اهمیت بسیاری دارند

اگر در گذشته روی دور تکرار گیر کرده بودید، می‌توانید با کسب تجربه‌های جدید بدن خود را قادر سازید تا ذهن‌تان را دنبال کند.

اگر در تاریخچه ژنتیکی خودتان سابقه ابتلا به یک بیماری خاصی وجود داشته باشد، تا زمانی که به ژن‌ها به جای پیام بیماری، پیام سلامتی ارسال کنید، همیشه سالم باقی خواهید ماند.

شما هرگز نمی‌دانید که دنیا چه چیزی در اختیارتان قرار خواهد داد

تصمیم گرفتم تا صبح زود، بعد از اینکه از خواب بیدار می‌شوم مراقبه را انجام دهم. متوجه شده بودم که سطح ملاتونین از ساعت یک تا چهار صبح در بالاترین میزان خودش قرار دارد. در واقع مواد لازم برای ساختن رویاهای حقیقی، متابولیت شیمیایی و عرفانی ملاتونین است.

عادت‌ها مجموعه‌ای از افکار، احساسات و رفتارها هستند که ناخودآگاه آن‌ها را انجام می‌دهید. این نشان می‌دهد که بدن شما اتومات شده و خودکار کارهایی را انجام می‌دهد. یعنی بدن‌تان شما را به همان آینده قابل پیش‌بینی می‌کشاند. به خاطر همان افکار تکراری که در ذهن دارید، همان انتخاب‌های همیشگی را انجام می‌دهید و به همان آینده قابل پیش‌بینی دست پیدا می‌کنید. شما از نظر عاطفی کاملا شرطی شده‌اید و بدن‌تان در گذشته زندگی می‌کند و آن گذشته هم به آینده شما تبدیل می‌شود. به این ترتیب جایی برای ظهور ناشناخته‌ها وجود نخواهد داشت.

تنها راهی که باعث می‌شود زندگی خود را تغییر دهیم این است که سراغ تغییر انرژی‌های خود برویم و برای این کار باید به فکر تغییر احساسات و افکار باشیم.

زمانی که احساسات خود را تغییر می‌دهید این قدرت را پیدا می‌کنید که عملکرد ژن‌ها را هم تغییر دهید.

یکی از راه‌هایی که باعث می‌شود در مراقبه به موفقیت برسید این است که به خودتان زمان بدهید و اجازه ندهید که بی‌صبری حواس شما را پرت کند.

از آنجایی که احساسات محصولِ تجربه ژن‌های ما از محیط هستند و محیط است که به آن‌ها پیام ارسال می‌کند، پس زمانی که جلوی احساسات قدیمی خودم را می‌گیرم، دیگر آن ژن‌های قدیمی را انتخاب نمی‌کنم. در واقع به ژن‌های قدیمی دستور فعالیت نمی‌دهم. زمانی که مانع احساسات استرس‌آور می‌شوم، نمی‌گذارم بدنم شرطی شود و جلوی اعتیاد آن به استرس را می‌گیرم. هر زمانی که تلاش کردم تا در نقطه ابدی قرار بگیریم، به این باور رسیدم که واقعا این کار ارزش انجام دادنش را داشت.

او یاد گرفته بود که چطور باید امواج مغزی‌اش را تغییر دهد و هر مرکز انرژی را به صورتی تنظیم کند که بتواند با بقیه مراکز به صورت هماهنگ عمل کند.

ماورایی شدن را می‌توانید این‌گونه تعبیر کنید که آگاهی بیشتری نسبت به خودتان به دست می‌آورید. ماورایی شدن یعنی بدانید در این دنیا و دنیاهای دیگر چه کسی هستید.