بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سمفونی مردگان | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سمفونی مردگان

بریده‌هایی از کتاب سمفونی مردگان

نویسنده:عباس معروفی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۴۱۶ رأی
۳٫۸
(۴۱۶)
دارم رفته رفته تبدیل به آدمی می‌شوم که به فکر کردن فکر می‌کند. حالا فکر کردن برای من عادت شده. هدف شده. همه‌اش دلم می‌خواهد بنشینم و فکر کنم. مهم نیست که دست‌هام به چه کاری مشغولند.
احسان عبدی/نویسنده و ویراستار
آیدین گفت: «هر قدر که آن‌ها مخالفت می‌کنند، من بیش‌تر تلاش می‌کنم.»
روژینا
صورتش از گرمای بخاری‌ها گل انداخته بود و مدام به مادر می‌گفت: «می‌بینی؟ جلو مردم را نمی‌شود گرفت. می‌خواهند شاد باشند.
احسان عبدی/نویسنده و ویراستار
احساس می‌کردم وقتی آدم تنها می‌شود، تمامی غم دنیا در وجودش خیمه می‌زند. احساس می‌کند آن‌قدر از دیگران دور شده که دیگر هیچ‌وقت نمی‌تواند به آن‌ها نزدیک شود. می‌بیند میان این همه آدم، حسابی تنهاست. یعنی هیچ‌کس را ندارد. آن شب دلم می‌خواست شادی‌ام را با او نصف کنم.
hamid
پدر خیال می‌کرد آدم وقتی در حجره خودش تنها باشد، تنهاست. نمی‌دانست که تنهایی را فقط در شلوغی می‌شود حس کرد.
روژینا
آیدین گفت: «اگر به خاطر خون باشد، خوب چرا جنگ می‌کنند. زالو بیندازند.» پدر گفت: «لابد مثل تو که داری جان مرا می‌گیری.»
احسان عبدی/نویسنده و ویراستار
«زمانی که آدم ثروتمند می‌شود، در هر سنی باشد احساس پیری می‌کند.» من گفتم: «احساس مردانگی می‌کند، پدر.»
احسان عبدی/نویسنده و ویراستار
«هفته پیش اگر رفته بودی حالا هیچ غمی نداشتی. آدمیزاد باید بگوید آب، و بخورد. بگوید نفس، و بکشد. وگرنه مرده است.»
اوژنی
روز همان روز است ولی روزگار یک روزگار دیگر است
Mahsa Bi
«آدم تا داستان نخواند معنی زندگی را نمی‌فهمد.»
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
همه چیز را پشت گوش انداخته‌ام و روزها می‌گذرد. این زندگی ماست.
امیرمحمد قرائی
گفت: «اخوی! دیگر باید بار و بنه را بست. خرابی از حد گذشته.»
روژینا
نمی‌دانست که تنهایی را فقط در شلوغی می‌شود حس کرد.
mj
آیدین گفت: «سنگ به پایی می‌خورد که بیش‌تر می‌گردد. مراقب خودت باش، اورهان.»
روژینا
امشب نگار سرکشم دزدیده قلب آتشم آتشفشان خامشم، تصویر سرد کوهسار ای وای بر سوته‌دلان و عاشقان بی‌نشان متروکه‌های بین راه ویرانه‌های شادخوار
روژینا
پدر گفت: «به قول ایاز با دو دسته نمی‌شود بحث کرد. بی‌سواد و باسواد.»
احسان عبدی/نویسنده و ویراستار
پدر پرسید: «دنبال چه می‌گردی؟» گفت: «دنبال خودم.» از آدمی که دنبال خودش می‌گردد و دیوانگی را پیدا می‌کند، بیش از این هم انتظار نمی‌رفت.
Farshid0032
«قانون توی این مملکت بیست و چهار ساعت است. فوقش چهل و هشت ساعت.»
احسان عبدی/نویسنده و ویراستار
«من ایرانی‌ام، دلم برای مملکتم می‌سوزد. امّا ببین چه وضعی شده که آدم راضی می‌شود بیایند بگیرند و از بدبختی نجاتش بدهند.»
SARA
امّا حالا ریشه‌های درخت گورستان، چنان به دورش پیچیده‌اند که نمی‌تواند تکان بخورد. در لابلای تنش فرو رفته‌اند و شیره‌اش را کشیده‌اند. برای همین است که بعضی از درخت‌ها همیشه اخم دارند.
hamid

حجم

۲۵۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۰

تعداد صفحه‌ها

۳۵۰ صفحه

حجم

۲۵۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۰

تعداد صفحه‌ها

۳۵۰ صفحه

قیمت:
۹۵,۰۰۰
۵۷,۰۰۰
۴۰%
تومان