بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سال بلوا | صفحه ۱۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سال بلوا

بریده‌هایی از کتاب سال بلوا

نویسنده:عباس معروفی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۲۰۹ رأی
۳٫۸
(۲۰۹)
من حال تهوع داشتم، دلم می‌خواست همه دنیا را بالا بیاورم.
Naarvanam
خیلی دلم می‌خواست تو روبروی من می‌نشستی تا بگویم نگاه کن که چقدر خوار و ضعیف می‌شوند؟ چرا فکر نمی‌کنند؟ آدم مگر هر حرفی به زبانش آمد می‌گوید؟ نگاه کن چقدر حقیرند، مثل بچه‌های لجباز روح آدم را می‌جوند که حرف خودشان را به کرسی بنشانند. آدم دلش می‌جوشد و سر می‌رود. نه به عشق فکر می‌کنند، نه گذشته‌ها یادشان می‌آید، و یادشان نیست که روزی، روزگاری گفته‌اند: «دوستت دارم.»
Naarvanam
«روزگار که روزگار نیست. این همه امنیه و پاسبان و سرباز و عمله و اکره نمی‌توانند امنیت برقرار کنند، انگار خودشانند که همه چیز را بی‌اعتبار می‌کنند، حتا پاسبان‌ها همه دزد شده‌اند.»
Naarvanam
«دیوانه‌ای؟ عاقلی؟ من عاشق دلخسته دختر پادشاهم، مگر دست برمی‌دارم؟ دنبال برادرهام آمدم و نتوانستم پیداشان کنم. دنبال دلم راه می‌افتم، بلکه خودم را پیدا کنم.»
Naarvanam
«حق ندارید ریشه دلخوشی‌های مردم را بخشکانید.»
Naarvanam
میرزاحسن گفت: «با مردم در نیفت!» سروان خسروی سر اسبش را به پایین برگرداند: «همه این کارها را به خاطر مردم می‌کنیم.»
Naarvanam
«سایه ترس از مرگ هم بدتر است.»
Naarvanam
«با دار و تفنگ که نمی‌شود بر مردم حکومت کرد، باید به دادشان رسید.»
Naarvanam
گفت: «خاک بر سر آدم‌هایی که نمی‌دانند سر چی دارند می‌جنگند.»
Naarvanam
«تو نمی‌توانی کاری بکنی، فقط اموات مردم را زیاد می‌کنی. آن رزم‌آرای دیوانه دین مردم را از بین می‌برد، تو امنیتشان را. هرچه می‌کنی به خودت می‌کنی، سروان.»
Naarvanam
خدا بخواهد که باد سرِ بازی داشته باشد، حالا یا با موهای او یا با دل من، چه فرقی می‌کند؟
زهره
«ببین پسرجان، پیش از این‌که حرفی بزنی، یا اقدامی از قبیل ساختن دار به سرت بزند، یک بار تاریخ این سرزمین را بخوان، امثال تو خیلی آمده و رفته‌اند. با مردم درنیفت.»
Naarvanam
«من روی نوبت کار می‌کنم. همه کارها در دنیا مهم است، امّا به نوبت.
Naarvanam
دکتر معصوم حرف آخر رزم‌آرا را خوب به خاطر سپرده بود که زن‌ها را باید روی صفر نگه داشت، یکی بدهی، دومی را هم می‌خواهند
Naarvanam
گفتم: «پدرم می‌گفت در سرزمینی که جنگ و گرسنگی باشد انواع و اقسام دین و خدا و باور و خرافات به وجود می‌آید، یادت باشد خدا یکی است و او هم ارحم‌الراحمین است.»
Naarvanam
گفتم: «پدرم می‌گفت در سرزمینی که جنگ و گرسنگی باشد انواع و اقسام دین و خدا و باور و خرافات به وجود می‌آید، یادت باشد خدا یکی است و او هم ارحم‌الراحمین است.»
Naarvanam
گفت: «وقتی سر قدرت دعوا دارند، با همه چیز مردم بازی می‌کنند، ساده نباش.»
Naarvanam
گفت: «وقتی سر قدرت دعوا دارند، با همه چیز مردم بازی می‌کنند، ساده نباش.»
Naarvanam
گفت رزم‌آرا! چه کار به دین مردم داری؟ حرف دیگری بزن، چرا چسبیده‌ای به دین؟
Naarvanam
«باز خدا را شکر کنید که رو به هندوستان بوده‌اید. بعضی یک عمر رو به روسیه نماز خوانده‌اند، افتخار هم می‌کنند، بچه هم پس انداخته‌اند، و همه حرامزاده.»
Naarvanam

حجم

۲۳۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۲

تعداد صفحه‌ها

۳۴۲ صفحه

حجم

۲۳۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۲

تعداد صفحه‌ها

۳۴۲ صفحه

قیمت:
۹۵,۰۰۰
۵۷,۰۰۰
۴۰%
تومان