بریده‌هایی از کتاب صد راه برای ایجاد انگیزه و اعتماد به نفس

وقتی چیزی را یاد می‌گیریم که آن را انجامش دهیم.

ویلیام جیمز پیشنهاد می‌کند که حداقل دو کار را در روز انجام دهیم که تمایل بر روی انجام دادن آنها نداریم. تا با این کار قدرت اراده را زنده نگه داریم.

می‌خواهم جوری زندگی کنم که انگار هر لحظه ممکن است بمیرم.

وقتی که زمانمان را در ماشین برای گوش دادن به موزیک هیپ هاپ و اخبار ترافیکی صرف می‌کنیم. در واقع در حال ضعیف کردن قالبهای ذهنی‌تان هستیم.

«چرا احساسی که من دارم، وابسته به فکری که در ذهن کس دیگری است باید باشد؟»

اگر به شما بگویم در طول اتاق حرکت کنید همگی می‌توانید این کار را بدون افتادن انجام دهید چونکه تمرکز شما بر روی افتادن خواهد بود. اما اگر همین کار را ۱۰ طبقه بالاتر و بین دو ساختمان از شما بخواهم تعداد محدودی می‌توانند آن را انجام دهند. چون تمرکز بر روی افتادن است. تمرکز همه چیز است.

«هنگامی که افکار در درون غارها محبوس‌اند، عشق ریشه‌هایش را در اعماق جهنم می‌گستراند

«هیچ راهی به خوشحالی وجود ندارد. خوشحالی خود یک راه است»

هرچه بیشتر به خود سخت بگیرید زندگی آسان‌تری در پیش رو خواهید داشت. یا به قول کسانی که در نیروی دریای هستید هرچه بیشتر در زمان صلح عرق بریزید در زمان جنگ کمتر خونریزی می‌کنید.

همه چیز را در همان لحظه انجام بده هیچ چیز غیرضروری‌ای را در آینده‌ات قرار نده.

هنری فورد به همکارانش می‌گفت که: «هیچ‌ کاری نیست که نتوانید از پس آن بربیایید اگر آن را به قطعات کوچک تبدیل کنید»

وقتی خوشحالم، شادی را در دیگران می‌بینم. وقتی دلسوزم دلسوزی را در دیگران می‌بینم. وقتی پر از انرژی و امید هستم، فرصت را در اطرافم می‌بینم. اما هنگامی که عصبانیم دیگران را می‌بینم که بی‌دلیل کج خلقند. وقتی افسرده‌ام در نگاه مردم غم می‌بینم. وقتی که خسته‌ام دنیا را خسته کننده و دلگیر می‌بینم. ما همانی هستیم که می‌بینیم!

به کسانی که جلوی ماشین قهوه‌ساز می‌ایستند و شایعه پراکنی می‌کنند ملحق نشوید. چون این کار انرژی شما را از بین می‌برد و جلوی خوشبین بودن شما را می‌گیرد.

به عنوان مثال: یک مرد با ساختن ساختمان تبدیل به ساختمان ساز می‌شود و نوازندۀ چنگ بوسیلۀ نواختن چنگ.

وقتی چیزی را یاد می‌گیریم که آن را انجامش دهیم.

وقتی خوشحالم، شادی را در دیگران می‌بینم. وقتی دلسوزم دلسوزی را در دیگران می‌بینم. وقتی پر از انرژی و امید هستم، فرصت را در اطرافم می‌بینم. اما هنگامی که عصبانیم دیگران را می‌بینم که بی‌دلیل کج خلقند. وقتی افسرده‌ام در نگاه مردم غم می‌بینم. وقتی که خسته‌ام دنیا را خسته کننده و دلگیر می‌بینم. ما همانی هستیم که می‌بینیم!

«هنگامی که چشمانم را هر روز صبح باز می‌کنم من با یک دنیا مواجه نمی‌شوم بلکه با میلیون‌ها دنیای احتمالی مواجه می‌شوم» این همیشه انتخاب ماست که چه دنیایی را امروز می‌خواهیم ببینیم؟ فرصت‌ها، طلای زندگی هستند. تمام چیزی که نیاز دارید این است که خوشحال باشید

شما نیاز به شرایط واقعی ندارید تا آنچه که می‌خواهید باشید، فقط نیاز به تمرین دارید.

«یک ساعت از زندگی، پرشده با عملکردهای باشکوه و پر از ریسک‌های اشرافی» ‌ این فوق‌العاده است که چه کارهایی می‌شود با انساهایی که یاد‌گرفته‌اند آرام باشند، توجه کنند و تمرکز کنند انجام داد و همچنین یاد گرفته‌اند زمان حال و تمام فرصت‌هایی که شامل آن می‌شود را تحسین کنند.

فریب نخورید، می‌توانید با افزایش چالش‌هایی که به ذهنتان می‌دهید می‌توانید یک زندگی، با انگیزه‌های بالا را شروع کنید.

«هر مشکل در زندگی در دورن خود یک هدیه دربر دارد»

یک نفر سئوال می‌کند که چرا بهترین ایده‌ها، ‌ هنگامی که در زیر دوش هستیم به ذهنمم خطور می‌کند؟ من معمولاً از آن شخص سئوال می‌کنم چه وقت دیگری در طول روز با خودت تنها هستی بدون هیچ مزاحمی؟ ‌ اگر آن شخص صادق باشد جواب می‌دهد هیچ‌وقت!

بسکتبالیست بزرگ جک تویمن هر دورۀ تمرین را با زودتر رفتن به زمین و ۲۰۰ بار پرتاب توپ به سمت سبد شروع می‌کرد. همیشه می‌بایستی ۲۰۰ پرتاب باشد که او آنها را می‌شمرد. و اصلاً مهم نبود که احساس کافی بودن بعد از ۲۰ یا ۳۰ پرتاب به او دست می‌داد. همیشه باید ۲۰۰ پرتاب باشد.

درسی که رِت به من داد از آنهایی بود که هرگز فراموش نمی‌کنم. هر وقت از چیزی که در پیش روست می‌ترسم، کاری را انجام می‌دهم که سختی و ترسناک‌تر باشد. وقتی یک کار سخت‌تر را انجام می‌دهم کار واقعی برایم خنده‌دارتر می‌شود.

، تخمین زده شده است که رانندگان می‌توانند در طول سه ماه معادل یک سال تحصیلی کامل در کالج اطلاعات از طریق CDهای صوتی دریافت کنند.

فکر اینکه آهسته شروع کنید یک فکر آسان است. و به آهستگی شروع کردن آن به شما این اجازه را می‌دهد که شروع به انجام دادن آن کار بکنید. به همین خاطر هم آن کار زود تمام می‌شود.

مشکلات یک بازی آموزشی ساده برای ورزش دادن به ذهن‌اند. و ورزشکار واقعی همیشه آروز دارد که بازی شروع شود.

. هنگامی که اسطوره‌شناس جوزف کمبل پیشنهاد کرد که «خوشی‌هایتان را دنبال کنید» بسیاری از مردم آن را اشتباه متوجه شدند. آنها فکر می‌کردند که منظور او تبدیل شدن به یک خوش گذرانی، یک طرفدار مکتب خوب گذرانی و یا تبدیل شدن به یک «تولید کننده کلمۀ خودم» است اما در حقیقت منظور او این بود که برای پیدا کردن آنچه که زندگی واقعی شما می‌تواند باشد باید به دنبال سرنخ‌هایی باشید، در آنچه که شما را خوشحال می‌کند و اینکه چه چیزی شما را هیجان‌زده می‌کند. در پاسخ آن شما باید کشف کنید که کجا می‌توانید بیشتر خدمت‌رسان باشید. نمی‌توانید زندگیتان را واقعاً زندگی کنید اگر به مردم خدمت نکنید. و نمی‌توانید به مردم خیلی خوب خدمت کنید اگر نسبت به آنچه که انجام می‌دهید خیلی هیجان‌زده نباشید.

برخی شنوندگان که به رادیوی ماشینشان گوش می‌دهند. تصور می‌کند که تمام این اخبار بد واقعیت دارد و برداشتی منصفانه از آنچه که در دنیا اتفاق افتاده است. ولی در حقیقت این کار، به طور معمولی برای هیجان‌انگیز کردن برنامه‌ها و ترغیب مردم به گوش دادن به آن کانال خاص انتخاب شده است.

«هیچ راهی به خوشحالی وجود ندارد. خوشحالی خود یک راه است»