دانلود و خرید کتاب دیو باید بمیرد نیکلاس بلیک ترجمه شهریار وقفی‌پور
تصویر جلد کتاب دیو باید بمیرد

کتاب دیو باید بمیرد

معرفی کتاب دیو باید بمیرد

کتاب دیو باید بمیرد نوشتهٔ نیکلاس بلیک و ترجمهٔ شهریار وقفی پور است. انتشارات نیلوفر این داستان نوآر را که سومین جلد از مجموعهٔ «دایرهٔ هفتم» است، روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب دیو باید بمیرد

کتاب دیو باید بمیرد که اولین‌بار  در سال ۱۹۳۸ منتشر شد، داستانی در سبک نوآر (Noir) است که در واقع یکی از کتاب‌های «سیسیل دی لوئیس» است که با نام «نیکلاس بلیک» به چاپ رسیده است. این داستان، قصهٔ پدری را بیان می‌کند که نویسندهٔ آثار جنایی است و پسرش در تصادف رانندگی توسط فردی ناشناش کشته شده است. او به‌دنبال قاتل پسرش می‌گردد و خاطراتش را در دفتری مکتوب می‌کند. این پدر در نهایت قاتل را پیدا می‌کند، اما او را نمی‌کشد. روز بعد خبر مرگ قاتل پخش می‌شود و همهٔ سرنخ‌ها به نویسنده اشاره دارند.

خواندن کتاب دیو باید بمیرد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی و قالب داستان در سبک نوآر پیشنهاد می‌کنیم.

درباره نیکلاس بلیک

«سیسیل دی لوئیس» شاعر و نویسندهٔ ایرلندی‌تبار بود. لوئیس سال‌ها در سیستم آموزشی بریتانیا به‌عنوان مدیر مدرسه مشغول بود و هم‌زمان اشعاری را از خود منتشر می‌کرد. بعد به جامعهٔ ادبی سلطنتی پیوست و مدتی به‌عنوان نایب‌رئیس آن جامعه فعالیت داشت. در سال ۱۹۶۸ پس از مرگ جان میسفیلد، ملک‌الشعرای وقت، لوئیس لقب ملک‌الشعرا را دریافت کرد. او با نام سیسیل دی لوئیس تنها شعر به چاپ می‌رساند. در سال ۱۹۳۵ تصمیم گرفت کاری کند تا بتواند با درآمد نویسندگی زندگی‌اش را بگذراند. او چندین طرح داستان کارآگاهی در ذهن داشت و تصمیم گرفت که آن‌ها را بنویسد و منتشر کند و برای انتشار این رمان‌ها نام«نیکلاس بلیک» را انتخاب کرد. این نویسنده در نگارش رمان‌های کارآگاهی از تجربیات زندگی خودش استفاده می‌کرد؛ به‌عنوان مثال در یکی از این کتاب‌ها شخصیتی وجود دارد که مدیر مدرسه و شاعری شناخته‌شده است و مدتی است که چشمهٔ الهامش خشکیده. در کتاب دیگری از تجربیاتش در جنگ جهانی دوم استفاده کرده است. او بیش از ۲۰ کتاب با نام نیکلاس بلیک به چاپ رساند. کتاب «دیو باید بمیرد» یکی از این آثار است.

بخشی از کتاب دیو باید بمیرد

با این ‌همه، خیلی زودتر از آن‌که فکرش را می‌کرد، کتاب و کوسن را انداخت زمین. خیلی خسته بود و دیگر نمی‌توانست آن‌ها را دستش بگیرد. ماجرای عجیب‌وغریب کلکسیون پروانه‌های دریادار که همین تازگی آن را به نتیجه‌ای موفقیت‌آمیز و نسبتاً دل سردکننده رسانده بود، افسرده و بی انرژی‌اش کرده بود. خمیازه‌ای کشید، بلند شد و توی اتاق چرخی زد. کمی جلوی صنم چوبی روی شومینه ایستاد و نگاهش کرد این مجسمه را جرجیا با خودش از افریقا آورده بود. بعد از روی میزتحریرش چند ورق کاغذ بزرگ و یک مداد برداشت و برگشت و دوباره روی راحتی ولو شد.

جرجیا بیست دقیقه‌ی بعد رسید و دید نیگل غرق نوشتن است. پرسید: «داری چه می‌نویسی؟»

«دارم یک مقاله‌ی اطلاعات عمومی می‌نویسم.linguise favete.»

منظورت این است که باید مثل بچه‌های خوب ساکت بنشینم تا کارت تمام شود؟ پا شاید دلت بخواهد بیایم کنارت و پشت سرت بنشینم.»

«اولی مطلوب‌تر است. فعلاً با ناخودآگاهم مشغول پچ‌پچ ام. راحت باش!»

«با سیگار مشکل نداری؟»

«نه عزیزم. راحت باش. خانه‌ی خودت است.»

بعد از پنج دقیقه، نیگل کاغذ بزرگی را به جرجیا داد. گفت: «می‌خواهم ببینم چند تا از این سؤال‌ها را می‌توانی جواب بدهی.»

کاربر ۳۵۶۶۰۹۳
۱۴۰۲/۰۷/۲۱

بد نبود

fatemeh jabbari
۱۴۰۲/۰۲/۲۶

کتاب عالی بود ولی بخش اخرش زیاد جالب نبود

حجم

۲٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۲۶۱ صفحه

حجم

۲٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۲۶۱ صفحه

قیمت:
۷۵,۰۰۰
تومان