بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کلکسیونر | صفحه ۱۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کلکسیونر

بریده‌هایی از کتاب کلکسیونر

نویسنده:جان فاولز
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۷از ۲۰۵ رأی
۳٫۷
(۲۰۵)
اگر یک هنرمند واقعی هستی، باید تمام وجودت را وقف هنرت کنی. یک‌ذره کمتر از این یعنی تو هنرمند نیستی.
monir
انسانِ معمولی نفرین تمدن است.
monir
ما از نظر جسمانی ضعیف‌ایم، در استفاده از چیزها درمانده‌ایم. هنوز، حتی امروز. ولی ما از آن‌ها قوی‌تریم. ما می‌توانیم ظلم آن‌ها را تاب بیاوریم. آن‌ها تحمل ظلم ما را ندارند.
آزمین
گاهی اوقات ترسناک است، فکر کردن به این‌که اگر زندگی را جدی بگیری گذرانش تا چه حد مشکل است.
سپیده
مردم حاضر به پذیرش نیستند، این‌قدر دودستی به پول درآوردن چسبیده‌اند که نمی‌بینند دیگر نوری در کار نیست. تاریکی و چهرهٔ عنکبوتی پسِ این تار عظیم را نمی‌بینند. این‌که اگر سطح سعادت و خوبی را با ناخن بخراشی زیرش چیزی جز این نیست. سیاهی و سیاهی و سیاهی.
ددد
جی.پی. یک‌بار به طرف‌داری‌ام از حزب کارگر خندید (اوایل). یادم است که گفت تو داری از حزبی طرف‌داری می‌کنی که «آدم‌های جدید» را به وجود آورد، می‌فهمی؟ گفتم (جا خورده بودم، چون براساس گفته‌هایش دربارهٔ چیزهای دیگر فکر می‌کردم باید هوادار حزب کارگر باشد، می‌دانستم دوره‌ای کمونیست بوده) من ترجیح می‌دهم «آدم‌های جدید» داشته باشیم تا آدم‌های فقیر. گفت «آدم‌های جدید» باز هم آدم‌های فقیر هستند. دارایی آن‌ها شکل جدیدی از فقر است. آن‌ها پول ندارند و این‌ها روح.
ددد
گفتم کاش می‌شد می‌رفتم عطرفروشی و عطرهای مختلف را بو می‌کردم ببینم کدام را می‌پسندم. امروز با چهارده شیشه عطر مختلف آمد. رسماً عطرفروشی را غارت کرده بود. جنون است. چهل پوند قیمت دارند. انگار در هزار و یک شب زندگی می‌کنم. سوگلی حرمم. با این‌همه تنها عطری که می‌خواهم آزادی است.
کاربر ۷۲۴۹۰۲
ولی من نمی‌خواهم پرهیزگار باشم. جذابیت من (اگر چنین چیزی وجود داشته باشد) برای تو صرفاً صراحتم است. و تجربه. نه خوبی. من آدم خوبی نیستم. از نظر اخلاقی شاید حتی از تو جوان‌تر باشم. می‌توانی بفهمی؟ داشت همان چیزی را می‌گفت که خودم حس می‌کردم. من خشک بودم و او منعطف، و باید برعکسِ این می‌بود.
کاربر ۷۲۴۹۰۲
«این مسئلهٔ کوچکی نیست. این وحشتناکه که نمی‌تونی با من مثل یه دوست رفتار کنی. جنسیت من رو فراموش کن. فقط راحت باش.»
استودیوس
همهٔ خیریه‌ها را یک مشت دزد می‌گردانند.
nilishaw
آن قادر متعال ناتوان است. نمی‌تواند ما را دوست داشته باشد. از ما متنفر است چون نمی‌تواند دوست‌مان داشته باشد.
nilishaw
تو نمی‌دونی چی هستی. تو همه‌چیزی. اگر بری من هیچی ندارم.
nilishaw
بورژواها پول می‌دهند چون بدشان می‌آید موی دماغ‌شان شوی. آدم‌های باشعور یا پول می‌دهند یا دست‌کم صادقانه نگاهت می‌کنند و نه می‌گویند. از پول ندادن شرمنده نیستند. ولی «آدم‌های جدید» خسیس‌تر از آن‌اند که پول بدهند و حقیرتر از آن که حقارت‌شان را بپذیرند.
nilishaw
فقرای درستکار همان ثروتمندان وقیح‌اند منهای پول. فقر مجبورشان می‌کند غرور و خصایل خوب را در چیزهایی به‌جز پول جست‌وجو کنند. ولی وقتی دست‌شان به پول می‌رسد نمی‌دانند با آن چه کنند. کُل فضایل قدیمی را، که در واقع فضایل واقعی نبوده‌اند، از یاد می‌برند. فکر می‌کنند تنها فضیلتْ پولِ بیشتر درآوردن و خرج کردن است. نمی‌توانند تصور کنند آدم‌هایی هستند که پول برای‌شان هیچ است. این‌که زیباترین چیزها مستقل‌اند از پول.
nilishaw
چرا آدم‌ها باید پول داشته باشند وقتی استفاده از آن را بلد نیستند؟
nilishaw
ولی گاهی اوقات ترسناک است، فکر کردن به این‌که اگر زندگی را جدی بگیری گذرانش تا چه حد مشکل است.
nilishaw
تا آدم‌ها از منظر اقتصادی نجات پیدا نکنند، روح‌شان هم نجات‌دادنی نیست.
nilishaw
تمام عکس‌ها. وقتی موجودی زنده رو نقاشی می‌کنی یا ازش عکس می‌گیری، اون می‌میره.»
nilishaw
حقیقت این بود که نمی‌توانست کار زشت بکند. زیادی زیبا بود.
alireza hosseini
هدف برای ذهن مثل آب است برای بدن
msh

حجم

۲۸۲٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۱۱ صفحه

حجم

۲۸۲٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۱۱ صفحه

قیمت:
۷۲,۰۰۰
۳۶,۰۰۰
۵۰%
تومان