بریدههایی از کتاب داره فاجعه می آد!
۲٫۸
(۱۰)
یک بار دیگر خاک رس را تصور کنید؛ فکر خود را بهعنوان یک تکه خاک رس بیشکل تصور کنید، اما این بار بهجای دمی، شما سفالگر هستید و آن را با دستان خود له میکنید. همانطور که در حال شکل دادن به آن هستید، به یاد داشته باشید که این یک قطعه خاک رس است و میتواند به یک گلدان، لیوان قهوه، کاسه، یا یک پنگوئن تبدیل شود. میتوانید با آن کار کنید و آن را به هر شکلی که میخواهید دربیاورید. حتی میتوانید شکل آن را به هم بریزید و آن را به شکل جدید و متفاوتی درآورید. تا زمانی که شما به کار با آن ادامه دهید و مقدار بیشتری خاک رس یا آب به آن اضافه کنید، چیزهایی که میتوانید از آن بسازید، میتواند رشد کند، تغییر کند و برای همیشه در حالت تبدیل شدن باشد.
این یک ذهنیت در حال رشد است.
:)
رمز موفقیت من، گوگل است،
:)
همه ما یکی از این دو طرز فکر را داریم. یک ذهنیت ثابت داریم؛ یعنی شما ایمان داشته باشید که استعداد، مهارت، دانش یا تواناییتان ثابت است و قابلتغییر نیست. یک ذهنیت درحالرشد داریم؛ به این معنی که شما اعتقاد دارید، تا زمانی که روی کره زمین هستید، میتوانید استعدادهای جدیدی ایجاد کنید، یاد بگیرید، مهارتهای جدیدی کسب کنید، دانش و توانایی بیشتری به دست آورید. در ذهنیت ثابت، مردم گذشتهای دارند که دیدگاه آنها را شکل میدهد ــ همان روشی که با آن جهان پیرامون خود را میبینند (در اینجا دوباره مفهوم دیدگاه وجود دارد) ــ آنها باور نمیکنند این امکان وجود دارد که بتوانند خود را تغییر دهند یا بهتر کنند. وقتی میبینند مردم رشد میکنند یا تغییر میکنند یا از راههایی به موفقیت میرسند، نمیتوانند باور کنند که خودشان نیز میتوانند چنین کنند و معتقدند که این افراد «فقط ذات متفاوتی دارند».
دیو بیشتر زندگی خود را با یک ذهنیت ثابت سپری کرد و همانطور که در کتاب خود نوشته است، سالها بهطور فعالانه برای تغییر این روش کار کرده است.
:)
مهم است که خود را با افراد بانفوذی محاصره کنید که به همان روشی فکر و رفتار میکنند که شما میخواهید فکر و رفتار کنید. اگر شرایطی که در آن هستید دشوار است و همه اطرافیانتان نیز فقط تأیید میکنند که شما فرد بدبختی هستید که هرگز فرصتی برای رهایی از این مشکلات به دست نخواهید آورد، بهدنبال افراد دیگری باشید. بهدنبال معلمان، نویسندگان، هنرمندان و سخنرانانی بگردید که دیدگاهی که شما میخواهید داشته باشید را دارند. کسانی که حتی وضعیتی مشابه با شرایط شما را داشتهاند و آن را طوری پشت سر گذاشتهاند که شما چنین نکردهاید. تا جایی که میتوانید تحقیق کنید و به همان اندازه ایدهها و ابزارهای مفید را برای خود جمعآوری نمایید. آگاهی خود را با افکار مثبت و نور پر کنید، نه به این دلیل که زندگی عالی یا آسان است، بلکه به این دلیل که ذهن شما کاملاً واجد شرایط است تا تمام دلایلی که نشان میدهد امروز چقدر افتضاح است را به شما بگوید. شما به تأثیر دیگران احتیاج دارید؛ شاید کسانی که اکنون در چنین مکان سختی گرفتار نیستند تا به شما یادآوری کنند که اگرچه زندگی گاهی اوقات بسیار سخت است، اما در بسیاری از اوقات نیز بسیار عالی است.
:)
توانایی شما برای کنترل دیدگاهتان، به معنای توانایی درک موردی منفی، دانستن آن بهعنوان یک تلنگر و آموختن درسی است که میتوانید از آن یاد بگیرید.
:)
دیدگاه شما درمورد گربهها فقط یکی از هزاران اعتقادی است که شما در حال حاضر براساس گذشتهتان دارید. هرآنچه در زندگیتان اتفاق میافتد، براساس دیدگاه شما و معنایی که به آن دادهاید، چیزی مثبت یا منفی است. میدانم هنگامی که غمگین هستید، بهسختی میتوانید سر خود را در کتاب فرو ببرید، اما بیایید به این فکر کنیم که قدرت عظیمی در درک اینکه ناخودآگاه شما براساس تجربیات گذشته، واقعیت زندگی کنونیتان را رنگآمیزی میکند وجود دارد. اگر درک کنید قدرت این را دارید که چیزی که اکنون در نظرتان منفی است را با تغییر دیدگاهتان مثبت ببینید، قدرت دیدن موارد مثبت در هر موقعیتی را به دست خواهید آورد. اگر شما از دست دادن و درد را دلیلی برای ترک زندگی، تلخ شدن یا کنار کشیدن میدانید، لازم است که دیدگاه خود را تغییر دهید. سعی کنید ــ حتی اگر ترسناک باشد ــ تا معنای درد را برای خود تغییر دهید و آن را راهی برای تولد دوباره، تجربه، یا رفتن به سوی چیزی جدید بدانید.
:)
ما آگاهانه برای انتخاب احساسات خود تصمیمگیری نمیکنیم. ناخودآگاهِ ما به این موضوعات نگاه میکند ــ گربه، پول، یا اولین قرار ملاقات ــ و بهسرعت تخمین میزند که آیا این وضعیت خوب است یا بد. براساس آنچه ناخودآگاهمان به ما میگوید، سیستم عصبی ما وارد عمل شده و موجب ترشح مواد شیمیایی میشود که احساساتی را بههمراه خواهد داشت. این احساسات که با آنچه به مغز شما گفته شده است، همخوانی دارد.
:)
نگرشی خاص نسبت به چیزی؛ یک چشمانداز
اکنون وقتی اغلب مردم درمورد دیدگاه شخصی صحبت میکنند، توجهشان فقط در تعریف دوم این کلمه متمرکز شده است. معنای این تعریف، یک نگرش خاص نسبت به چیزی یا وضعیتی است ــ به معنای واقعی کلمه، هر موقعیتی که در آن قرار دارید.
:)
جامعهام را ناامید کردهام، زیرا اعتقادی ندارم که افراد دیگر، هر چقدر هم که به من اهمیت بدهند، بهراستی میدانند که چه اتفاقی در زندگی من رخ داده است؛ بنابراین آنها حق ندارند که به من بگویند چگونه باید زندگی کنم.
ترجیح میدهم قهرمان داستان زندگی خودم باشم تا اینکه دیگران مرا قهرمان رؤیاهای خود بدانند.
:)
من در روحم جایی برای انتظارات شما، مجازاتهای شما، یا قضاوتهای شما اختصاص نمیدهم.
:)
حجم
۱۴۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۸۳ صفحه
حجم
۱۴۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۸۳ صفحه
قیمت:
۶۹,۹۰۰
تومان